این انگاره که زن به دلیل طبیعت زنانهاش در زادن و پروریدن، متعلق به عرصه خصوصی است و مرد مسئولیت حضور در عرصه عمومی و مدیریت و اداره امور را بر عهده دارد، تریبونهای زیادی داشته است؛ از مجلس مشروطه تا یازدهمین مجلس شورای اسلامی. چه چیز به تداوم این انگاره منجر شده است؟
این مقاله میکوشد نشان دهد مخالفت اسلامگرایان با آموزش دختران، چه تاثیری بر ظهور «گفتمان امنیت» و مطالبه «پلیس منظم و مقتدر» از سوی ملیگرایان زن و مرد در عصر مشروطه داشت و در مقابل وامگیری اسلامگرایان از گفتمان ملیگرایانه چه تاثیری بر مناسبات جنسیتی این دوره گذاشته است.
یادداشت پیش رو در جستجوی پیدا کردن زنِ ایدهآلِ از اواخر دوران قاجار تا ابتدای جمهوری اسلامی است. زن ایدهآلی که گویا تحکیم گفتمان مسلط تنها به کمک بدن و حضور تعریفشده او ممکن بود.
اگر واقعه مشروطه «رخداد» میشد، امروز چه نظم دیگری از امور جاری بود؟
ناسيوناليسم مدنی در نهادهای ليبرالی تجسم میيابد كه شهروندان بر پايه قوانين عقلانی مشترك، فارغ از قوميت يا مذهب خود، به آنها ملتزمند.
«داستانِ ادبیات و سرگذشت اجتماع» از معدود آثاری است که در سنتِ نقد و تاریخنگاری ادبیات ما جانبِ تتبع و تنقیب خلاق را گرفته است. شاهرخ مسکوب، ادیب و اندیشمندِ معاصر در این اثر با «ایده»ای سیاسی- تاریخی سراغ تکهای از ادبیات ما میرود و بازه زمانی ١٣٠٠ تا ١٣١٥ را برمیرسد تا بهتعبیر خودش «نشانی از خاستگاه اجتماعی ادبیات» بهدست دهد.
روشنفکران دوران مشروطه همواره مورد توجه خاصی قرار گرفتهاند، اما کمتر به این پرسش پرداخته شده است که کشاورزان دوران قاجار که بیشترین ضربه را از سیاستهای نظام سلطنتی خوردند، چه میزان در تغییر وضعیت موجود گام برداشتند. آنچه در این مقاله مورد توجه است، وضعیت روستاییان بهعنوان قربانیان سیاستهای اقتصادی حکومت قاجار و واکنش آنهاست.