غلامحسين ساعدي خودْ مصداقِ بارز اين روايت از جايگاه دشوار روشنفكر در زمانهاي است كه او در آن زيست و نوشت. كورش اسدي، در روايتش از زندگيِ غلامحسين ساعدي، به دوراني بازميگردد كه مفهومِ «تجدد» در ايران باب شد و ادبيات را نيز متأثر كرد. او براي ترسيم فضاي سرشار از ترس و وهمِ آثار ساعدي يا بهتعبير اسدي «جهانِ هولانگيز» ساعدي به كمي پيشتر از دوران نويسندگيِ او، به دوره رضاخان بازميگردد، به روزگارِ مدرنيزاسيون زوركي در ايران. «مدرنيزاسيون آغاز ميشود. با شتابي باورنكردني و زوركي. بر پايههاي ارباب- رعيتي بناي شهرنشيني يا مدنيتنهادن و صنعت، لازمهاش آموزش است تا طرف بقاعده از زمين رها شود و پا به كارخانه بگذارد. لازمهاش تغييرِ ساخت است.
«داستانِ ادبیات و سرگذشت اجتماع» از معدود آثاری است که در سنتِ نقد و تاریخنگاری ادبیات ما جانبِ تتبع و تنقیب خلاق را گرفته است. شاهرخ مسکوب، ادیب و اندیشمندِ معاصر در این اثر با «ایده»ای سیاسی- تاریخی سراغ تکهای از ادبیات ما میرود و بازه زمانی ١٣٠٠ تا ١٣١٥ را برمیرسد تا بهتعبیر خودش «نشانی از خاستگاه اجتماعی ادبیات» بهدست دهد.