تطهیر پهنههای شهری
مدرنسازی، تجدد، مدرنیت یا آستانه تجدد، در ۱۰۰ سال گذشته، با رویکرد مشخصتری از دهه ۳۰ شمسی به بعد، با تمام دلالتهای گفتمانی خود ظهور ارباب بر بالین بافتهای تاریخی را انذار داد، اربابی که ماموریت خود را تنظیف، نظمدهی و زیباسازی این بافتها (حذف و بهسازی آنها) میدانست و این میراث را با جابجاییهای کوچکی به نسل بعدی انتقال داد، ارباب جدیدی که همان ماموریت را با دلالتهای متفاوتی پیش میبرد اما خطبه مشروعیتش را در این اقدامات اربابان دهه ۳۰ خوانده بودند.
اشاره ای مختصر پیش از ورود: سرنوشت بافتهای تاریخی در کلانشهرها، سرشت نمای توسعه شهری پر فراز و نشیب شهرها در ایران بوده، ولی از طرفی فاکتورهای اساسی رویکرد حاکم بر توسعه شهری را نیز بازنمایی میکند. اگر همچون شهر شیراز، که این نوشتار نیز مشخصا به آن میپردازد، این بافت هسته اصلی و مرکزی شهر باشد، هم روایت تحولات معنادارتر خواهد بود هم در برخورد با آن شاهد یک اجماع کلی میان سیاستگذاران در برخورد با آن خواهیم بود. به عبارتی باید به این سوال دقیقتر و از موضعی فراتر پرداخته شود: چرا همیشه سیاستگذاران در ارتباط با این بافت تاریخی موضعی پدروار میگیرند؟ تأدیبش میکنند؛ برنمیتابندش و در نهایت، در صدد حذف خاطرهاش از سطح شهر برمیآیند؟
از منظری که این متن بر آن بنا شده است این تخریبها در مفصل گفتمان مسلط و اقتصاد سیاسی رخ میدهند. به عبارتی ابتدا بافتهای تاریخی به لحاظ کارکردی در نقطه مقابل تولید ثروت و انباشت قرار میگیرند و بهینهسازی آنها با هدف به جریان انداختن سرمایه اقتصادی برای شکلدهی به شهر و از سمتی نیز یکسانسازی شهرها در دستور کار قرار میگیرد. از نظر انگلس«رشد شهرهای بزرگ، سبب میشود که زمین در بعضی نواحی و مخصوصا نواحی مرکزی شهر ارزش مصنوعی و بیاندازه زیادی پیدا کند. بناهای ساخته شده بر روی این زمینها (چه تاریخی و چه فرسوده) سبب تقلیل این ارزش میشوند زیرا دیگر با شرایط جدید و دگرگون شده سازگار نیستند. لذا این بناها تخریب میشوند و جای خود را به بناهای جدید میدهند. این فرایند اغلب در زمینهی خانههای کارگران صورت میگیرد (که عموما با مهاجرت افراد ساکن در بافتهای تاریخی به ساکنین موقت آن تبدیل میشوند) که اجاره آنها با وجود پر جمعیت بودن هیچگاه از حد معینی فراتر نمیرود. به جای این بناها مغازههای بزرگ، انبارهای عظیم کالا و ساختمانهای عمومی ساخته میشوند.»
از طرف دیگر این ایدئولوژی است که نقشآفرینی میکند و ایدئولوژی به عبارتی همواره مسلط است. ایدئولوژی تحت سلطه بیمعناست. از این منظر کردوکارهای ایدئولوژیک با تلاش برای سودآوری هر چه بیشتر تمامی پهنههای شهری، توجیهات زبانی خود را برای حذف آن سری از پهنهها که به نظر ایشان سودآوری مطلوب را ندارند صورتبندی میکنند. به عبارتی آنچه که کرد و کار هر گفتمان است حذف پهنههای تاریخیست، اما توجیهات گفتمانی گاه رنگهای متعددی به خود میگیرد، از توسعه شهری و مدرنیزاسیون تا حذف پهنههای تولید فساد. اما نتیجه همیشه به یک صورت ظهور میکند: مجتمعهای تجاری بزرگ به جای خانههای تاریخی ثبت ملی شده. بنابراین اینجا باید به گزاره انگلس یک تحلیل زبانی نیز افزوده شود و این گزاره ناظر بر تلاش کسانیست که بافتهای تاریخی را در زبان به عرصه بافت فرسوده حواله میدهند و بعد با توجیهات متعدد از خانه فساد گرفته تا توجیهات بهداشتی و ایدئولوژیک، کمر به نابودی آنها میبندند:
«بدون ارباب کسی نمیتواند تمیز باشد. تطهیر، چه در آتش و چه در کلام، چه با تعمید و چه با مرگ، مستلزم گردن نهان به قانون است. اینگونه است، چون اینگونه نوشتهاند.» دومینیک لاپورت.
۱ـ سه لایه تمدن در دیدگاه فروید با تجلیات تسلطِ هر چه بیشتر بر جهان بیرون به مدد زبان در ارتباط است: تمیزی، نظم و زیبایی. کاوش عمیق در کردوکارهای زبانیِ مداخلات قدرت در پهنههای شهری به نوعی ما را به طرحی کلی خواهد رساند که با جابجاییهای کوچک در دلالت زبانی، در طول تاریخ به ظهور رساندن خود، در کار تخریب و بازسازی نوعی نظافت، انتظام و امر زیبا در پهنههای شهری است.
فضای مصنوع شهری محل تلاقی فرایندهای اقتصای، سیاسی و فرهنگی، در یک کلام بازتاب گفتمان و زبان است. از این منظر شکلگیری و ظهور نوعی فضای شهری در نقطه تلاقی کردوکارهای گفتمانی فهم خواهد شد و طرد و ویرانی پهنهای از شهر با مهجور شدن واژگانی در زبان روزمره در ارتباط است. به عبارتی عقلانیت مستتر در سیاست مداخلهگرانه شهری، الگوها و جهتیابی خود را از گفتمان مسلط دریافت و آنها را در قالب سیاستهای بهنجارسازی پهنههای شهری با هدف افزایش بهینه سود و تحقق حکمروایی شهری به اجرا میگذارد.
ارتباط تخریب و ساخت مجدد پهنههای شهری بر جای بافتهای تخریب شده همواره از نوعی نظریه پنهان در ضمیرِ جهانِ قدرت حکایت دارد، اینکه کدام پهنهها جهت هماهنگسازی با سایر سیاستهای شهری باید تخریب شوند، پیشاپیش دلالتهای جهتگیری را به سمت شناختن اقشار اضافی، هویتهای بیگانه، طرد شدگان و … سوق خواهد داد؛ امری که کمتر آگاهانه و بیشتر ناشی از چرخش نورافکن قدرت در صحنه اجتماع است.
دومینیک لاپورت به خوبی ارتباط میان پاکسازی فضاهای شهری از آنچه اجسام دارای بوی نامطبوع مینامد را با پاکسازی زبان از واژگان لاتین که بوی کهنه نای مدارس مسیحی میداد را نشان داده است. لاپورت معتقد است فرمان ویله کوتره در پاریس قرن شانزدهم کارکرد دولت را به عنوان نماینده گفتمان مسلط در پاکسازی شهر از اجسام بویناک و زبان از واژگان نامطبوع را تثبیت کرده است. از این جهت گفتمان مسلط و عقلانیت مداخله در فرمان ویله کوتره که مرتبط با جمع آوری مدفوع از سطح شهر بوده است به از بین بردن بافتهای قدیمی با کوچههای تنگ و احداث بلوارهای پهناور به جای آنها در سیاستهای هوسمان ختم میشود.
تمدن، مترادف با جمعآوری ضایعات، و متمدن شدن به معنای بسط راههای عقلانی جهت دفع ضایعات از صحنه اجتماع، در راستای تحقق تمیزی، نظم و زیبایی، پیشاپیش در عرصه زبان پهنهها و اقشار ساکن در این پهنهها را از روابط خود بیرون افکنده و با نامگذاری هر یک ضرورت حذف آنها را از پیش توجیه نموده است. از این دیدگاه بافتهای تاریخی با فرم دگرسان خود نسبت به همسانی سایر پهنههای شهری، در موضعی نابهنجار با اقتصاد سیاسی حاکم و همسانی سایر عرصههای گفتمان تبدیل می شوند و حذف و بهنجارسازی آنها به عنوان یک ضرورت غیر قابل کتمان به منصه ظهور میرسد.
۲ـ مدرنسازی، تجدد، مدرنیت یا آستانه تجدد، در ۱۰۰ سال گذشته، با رویکرد مشخصتری از دهه ۳۰ شمسی به بعد، با تمام دلالتهای گفتمانی خود ظهور ارباب بر بالین بافتهای تاریخی را انذار داد، اربابی که ماموریت خود را تنظیف، نظم دهی و زیباسازی این بافت ها(حذف و بهسازی آن ها) میدانست و این میراث را با جابجاییهای کوچکی به نسل بعدی انتقال داد، ارباب جدیدی که همان ماموریت را با دلالت های متفاوتی پیش میبرد اما خطبه مشروعیتش را در این اقدامات اربابان دهه ۳۰ خوانده بودند.
در ایران اواخر دهه ۳۰ شمسی، بافتهای تاریخی با منطق کارکردی خاص خود که مبتنی بر یگانگی حول محور بازار سنتی بود، به مانعی بر سر راه توسعه مدرن شهری فهم شدند. از این جهت احداث خیابانهای عریض و بلوارهای تسهیل کننده ارتباط برای زنده سازی آنها(حذف آنها) در دستور کار قرار گرفت. این رویکرد در شهر شیراز با احداث دو خیابان «کریم خان زند» و «لطفعلی خان زند» و با هدف زندهسازی بافت تاریخی به اجرا درآمد. احداث دو خیابان، سنگ بنای شهرسازی جدید و آغاز تحمیل منطق دگرسانی به بافت تاریخی شهر شیراز بود و از این پس نقش و جایگاهی را به بافت تاریخی بخشید که در آینده رشد شهری و تولید فضای مصنوع شهری شیراز مشابه نقش محلات سیاه نشین امریکای اوایل قرن بیستم بود، پهنههایی برای رانده شدگان اجتماعی با جمعیتی سیال و فاقد هویت شهروندی، به عبارتی پهنههای ناشهروندی.
جهتیابی، الگوها و نحوه مداخله فرانسوی مآب دولتها در ایران در شش دهه گذشته تغییر چندانی را شاهد نبوده است و در این عرصه تنها شاهد جابجایی دلالتهای گفتمانی در توجیه مداخله بودهایم. نوعی ایهام در زبان ولی نه معطوف به اهداف متفاوت، به عبارتی روشن و صریح در هدف، مبهم در بیان. اگر بافت تاریخی شهر شیراز را به عنوان یک نمونه در مرکز توجه قرار دهیم، مداخله در جهت پاکسازی آن در شش دهه گذشته به روشهای گوناگون ظهور نموده است و تنها از محور توسعه شهری در سیاستهای عریض سازی خیابان به شیوه رضاشاه به پاکسازی پهنههای فرسوده فساد در طرح توسعه حرم شاهچراغ نایل شده ایم. لازم به ذکر است که پهنه جایگزین با هر دلالت گفتمانی حول محور یک کارکرد اساسی ظهور میکند و آن بیشینهسازی سود تجاری است.
تعریف مفهومی تخریب احتمالا باید با انجام دو تفکیک تخریب کارکردی و تخریب فیزیکی به انجام برسد. این تفکیک کمک خواهد کرد به درکی بسنده از سازوکار خروج بافت تاریخی به عنوان یک بافت ناهمسان از حیات شهری نائل آییم. تخریب کارکردی به معنای فهم اسطوره خیابانهای عریض و عمود بر هم و احداث این خیابانها با هدف مدرنسازی شهر در زمان رضا شاه است که محور توسعه شهری را به صورت محور حول بلوار عریض از مرکزیت تاریخی شهر جدا نموده و به گونهای مرکزیت تاریخی شهر از جریان اصلی گردش سرمایه شهری بیرون رانده می شود. این امر همزمان با تخریبِ کارکردیِ منطق حیات شهر تاریخی حول محور بازار است که از آن پس از طریق بلوارهای عریض تقطیع شده است و وضعیت آن در سالهای بعد به محکوم به حبس ابدی میماند که قصاص را بر مرگ تدریجی ترجیح میدهد.
تخریب فیزیکی که برآیند غیر قابل انکار سیاستهای پیشین است همان قصاص محکوم به حبس است. تخریب فیزیکی بافتهای تاریخی که در این مرحله با بافت فرسوده همنام و هم رده شدهاند دلالت کردکارهای جدید گفتمان همسانسازی است که از این پس اقشار و نام-اقشارهای خاص خود را تولید میکند.
۳ـ ظهور کلماتی همچون بافتهای فرسوده، بافتهای فاقد کارکرد، پهنههای نا متناسب با پیشرفتهای فنشناختی مشخصا در ارتباطی کارکردی با نقشهای اجتماعی از قبیل معتادین متجاهر، مهاجرین افغان (مفهومی که برای سیاستگذاران پیشاپیش دارای دلالت منفی است) و خانههای فساد و ویرانههای اسکان معتادین است و در هر صورت این پهنهها باید همچون اجسام دارای بوی نامتناسب در فرمان ویله کوتره پاریس قرن شانزدهم از صحنه شهر پاک شده تا میل به نظافت، نظم و همسان سازی مورد تاکید قرار گرفته و همزمان نهاد شهرداری و سازمان بهزیستی اقدام به جمع آوری و تجمیع اقشار نامبرده از صحنه شهری نمایند؛ و پس از آن اقدامات سازمان یافته و ضربتی وجدان های پاک جهت پاکسازی فیزیکی بافت های فرسوده (تاریخی).
طرح توسعه ۵۷ هکتاری حرم شاهچراغ، مشخصا مرحله پایانی و تکامل یافته این سیر گفتمانی و زبانی است. پیش از این طرح و همزمان با آن میتوان خرده اقدامات منتهی به آن را نیز در زمره پیش درآمدهای این طرح دانست. احداث خیابانی که بعد ها خیابان ۹ دی نامیده شد، طرح مجتمع تجاری بین الحرمین و احداث پروژه نیکان از جمله مهمترین پروژههای تخریب فیزیکی بافت تاریخی شهر شیراز محسوب میشوند. بناهایی از دوره زندیه و حتی سلجوقی که در خلال این طرحها به عنوان پهنههای ناهمسان و فرسوده تخریب شدهاند، بناهای مربوط به معماری دوران ناصری و دوران قاجار، از جمله خانه سلیمی و منتصری، تخریب خانه تاریخی حسن حلی ساز، خانه اصغرزاده، خانه پورنواب و …. همگی در خلال این طرحها به انجام رسیدهاند.
متاسفانه اطلاعات مشخصی نسبت به تخریب بافتهای تاریخی شهر شیراز در دهه ۳۰ و ۴۰ در دسترس نیست. مهمترین رویداد تاثیرگذار بر این بافتها را باید تاسیس دو بلوار کریمخان و لطفعلی خان زند دانست. پس از انقلاب یکی از نقاط عطف تخریب این بافتها را باید پروژه بین الحرمین دانست. حدودا ۱۰۰ خانه تاریخی ثبتی و غیر ثبتی در این طرح تخریب شدند. این طرح نیز که با هدف اتصال «شاهچراغ» به آستانه«علاءالدین حسین» به انجام رسید بخش بزرگی از بافت تاریخی شهر شیراز را تخریب نمود. در بافت تخریب شده جهت توسعه این طرح، حدود ۸۷ خانه تاریخی و چند حمام، مدرسه و مسجد تاریخی از بین رفتند. پس از گذشت چند سال و با هدف توسعه بیشتر بین الحرمین و به خصوص ایجاد ورودی از بخش شرقی حرم «طرح ۵۷ هکتاری توسعه حرم شاهچراغ» در دستور کار قرار گرفت. این طرح که دقیقا در قلب بافت تاریخی به اجرا در میآید تمام خانههای سمت شرق مسجد جامع وکیل تا آستانه حرم و همچنین خانههای سمت شمالی حرم را در نقشههای خود جهت تخریب و توسعه قرار داده است و تا امروز نیز بسیاری از این خانهها تخریب شدهاند. شاید مروری بر چند نمونه شاخص خالی از فایده نباشد:
خانه پورنواب:
خانه تاریخی پورنواب، بنایی متعلق به دوره زندیه، در شهریور ۹۳ توسط تیم اجرایی توسعه حرم شاهچراغ و با مجوز شهرداری منطقه هشت شهر شیراز، تخریب شد. بخش باقی مانده و تخریب نشده با مقاومت فعالین گردشگری و با خوابیدن مقابل لودرهای تخریب کننده از تخریب مصون ماند که پس از چند روز مابقی خانه نیز تخریب شد. ناظر سازمان میراث فرهنگی علت تخریب را اینگونه روایت می کند: «آنها میخواستند یک مسیر رفتوآمد برای هیأتهای عزاداری در بینالحرمین ایجاد کنند که یک مسیر با عرضی کوتاه برای آنها کافی بود، اما چیزی که اکنون تخریب شده است سه تا چهار برابر عرضی است که هیأتهای عزاداری نیازمند آن بودند. در واقع بخش زیادی را تخریب کردند.»
خانه تاریخی پورنواب پس از تخریب
خانه اصغرزاده: خانه «علی اکبر اصغرزاده» در شیراز، متعلق به دوران قاجار، بنایی دو طبقه، دارای حیاط مرکزی همراه با تزیینات آجرکاری درنمای حیاط، گِره چینی در دَرَکهای چوبی، پنجرههای فرنگی، روزنههای(مشبک) تراشیده شده درنورگیر زیر زمینها و تراشکاریهای زیبا بود. این خانه تاریخی در خرداد ماه ۱۳۸۲ درفهرست آثار ملی ثبت و در مهرماه سال ۱۳۹۳ تخریب شد. در پروندۀ ثبتی این بنا در بخش توضیحات ضروری چنین آمده است: «حفاظت و نگهداری از بنا».
در واقع پس از تخریب خانه پورنواب این خانه اصغرزاده بود که با وجود ثبت ملی ، به دلیل قرار گرفتن در مسیر طرح توسعه حرم شاهچراغ تخریب شد.
خانه اصغرزاده پیش از تخریب
خانه اصغرزاده پس از تخریب
عموما پس از تخریب خانه های تاریخی مجری توسعه طرح ۵۷ هکتاری با فنس کشی اطراف خانه تخریب شده از بازدید و ممانعت از تخریب جلوگیری می کند.
خانه حسن حلی ساز: خانه حلی ساز از جمله بناهای ارزشمند تاریخی بود که در محله گودعربان، جنب بازار حاجی، درکوچه سجادی واقع شده بود . خانه حسن حلی ساز مربوط به دوره پهلوی اول است و در شیراز، محله گود عربان، کوچه سجادی، پلاک ۸ واقع شده و در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۳۸۲ با شماره ثبت ۸۹۷۴ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده بود. این خانه نیز در آبان ماه ۱۳۹۳ به صورت کامل تخریب شد و به زمین صاف جهت رفت و آمد افراد در طرح توسعه تبدیل شد.
خانه سلیمی و منتصری: ۲ خانه تاریخی سلیمی و منتصری که در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده اند، اوایل اسفندماه ۹۶ به صورت شبانه با استفاده از ماشین آلات سنگین تخریب شدند و متعاقب آن سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور اعلام کرد، مجری طرح توسعه حرم مطهر شاهچراغ این تخریب ها را انجام داده است. این دو بنای تاریخی در مرز محله تاریخی «اسحاقبیگ» قرار گرفته بودند و به گفته مدیر کل میراث فرهنگی فارس «پیش از این به مالکان بناهای تاریخی در خصوص حفاظت و جلوگیری از تخریب این بناها اعلام کرده بودیم و سازمان میراث بارها سعی کرده بود این بناها را مرمت کند، اما متاسفانه اجازه ورود به آنها را نداده بودند».
آنچه که در چند سال اخیر تحت عنوان تخریب بافتهای تاریخی شهر شیراز در رسانههای مختلف بازتاب پیدا کرد عموما مربوط به تخریب این دو خانه تاریخی می باشد. مهدی حاجتی عضو شورا پنجم شهر شیراز با پیگیری تخریب این دو بنای تاریخی، از طریق کمیسیون اصل ۹۰ مجلس و شورای تامین استان فارس، حکم بازسازی عین به عین دو بنای تخریب شده را به حرم شاهچراغ اعلام کرد. بازسازی که هیچگاه به مرحله اجرا نرسید.
۴ـ تحلیل زبانی دلالتهای تخریب(معطوف به طرح ۵۷ هکتاری)
حدف این پهنههای دگرسان اما در میان گفتار روزمره دلالتهای واضحی را به همراه دارد. امام جمعه پیشین شیراز در یکی از نطقهای خود اینگونه میگوید:«هم اکنون راه دسترسی به حرم شاهچراغ بسته است و تحقق «طرح گسترش» (:توسعه) حرم، بدون وجود دسترسی درخُور(:مناسب) شدنی نیست. و بر پایه دیدگاه کارشناسان خانههای میراثی ارزشمندی در گذر پیشرفت حرم وجود ندارد، پس سرپرستان(:مسوولان) پروانه دهند راه دسترسی مردم به حرم باز شود»
آیت الله ایمانی افزوده است : «حرم باید در خیابان لطفعلی خان زند، میانسرای(:صحن) داشته باشد و از سوی خاور (:شرق) نیز باید فضای میان سه حرم برای خدمات رسانی به دیدارکنندگان(:زوار) ساماندهی شود. پذیرفته نیست که در طرح ۵۷ هکتاری تنها یک راه دسترسی به حرم شاهچراغ وجود داشته باشد. سرپرستان اجرایی راههای دسترسی آسان به حرم را پدیدار کنند».
همچنین مدیر کل میراث فرهنگی استان فارس در وصف یکی از بناهای تاریخی که به علت تاخیر در ثبت تخریب شده بود و به استناد گفته های پیشین همین یادداشت دارای هشتی ارزشمندی از دوران زندیه بوده است میگوید: «این خانه اگرچه در بافت تاریخی شیراز واقع شده، اما نهتنها ثبت ملی نشده بلکه «فاقد ارزش ثبت» بود و از طرفی در سالهای اخیر، به یک «زباله دانی» و محلی برای تجمع «افراد معتاد» بدل شده بود و این موضوع با «مسئولیتهای اجتماعی میراث» فرهنگی فارس هم مغایر است.»
همچنین شاید خالی از لطف نباشد که گفتار های امام جماعت پیشین شهر شیراز را که در ادامه به توصیف مسئولیت شهری از جانب مدیرکل میراث فرهنگی مزین شد را به جملات پیش رو ختم کنیم که از زبان مسئولان شهری بیان شده است، آنان که باید مسئولیت بیان شده از سوی میراث فرهنگی را به منصه ظهور برسانند: دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر با بیان اینکه بروز آسیبهایی در بافت تاریخی و در مجاور «سومین حرم اهل بیت»(ع) که پذیرشگاه «گردشگران مذهبی و سیاحتی» است آوازه این شهر تاریخی را «مکدر» کرده است.» حال آنکه تمدن جدید در عین کوشش برای حذف همه جانبه فضولات، پس مانده های جدید میآفریند پس ماندههایی که او را در وضعیت روانی پیچیده به انکار تعلق آن ها می پردارزد. کوشش های بی ثمر «من» برای گریز از توده مشمئر کننده، از قضا مهر تاییدی است بر تعلق همیشگی آن به «من». این مقام مسئول که در ادامه از همگرایی نهاد شورا و شهرداری جهت پاکسازی بافت تاریخی از افراد معتاد ابراز امیدواری کرده بود در نهایت با یک لغزش زبانی متجاهرین یعنی نمایش دهندگان را متجاوزین خواند و هدف از این برنامه را اینگونه توصیف نمود: «نگاه شهرداری و شورای شهر صرفا نگاه« تامین مالی» و« جمع آوری معتادان متجاوز» و«کارتون خواب» نیست و قطعا «نگاه بلندتری» در دستور کار است.»
اما آنچه پیوند دو ایدئولوژی نوسازی و ایدئولوژی پاکسازی از فساد را کاملا مشخص میکند بیانات فرماندار اسبق شهر شیراز است. فرماندار اسبق در واکنش به اخبار تخریب خانه تاریخی در شیراز، اعلام کرد: «طرح مصوب ۵۷ هکتاری حرم مطهر حضرت شاهچراغ(ع) دارای مجوزهای قانونی است و «هیچکس اجازه ندارد» در مقابل اجرای این طرح مانع تراشی کند.» اما برای کشف جهت گیری گفتمانی مسئولین شهری باید گزاره پیش رو را مد نظر قرار داد که این مسئول در ارتباط با ضرورت اجرای طرح بیان میکند: «سازمان میراث فرهنگی نیز باید سریعا تکلیف خود را مشخص کند و وضعیت اسف انگیز بافت فرسوده را سامان ببخشد. عدهای تحت عنوان پاسداری از میراث فرهنگی به دنبال حفظ «کوچه یک متری» و «خانههای ویرانی» هستند که در «بافت فرسوده» تبدیل به «پناهگاه خلافکاران و معتادان» شده است. برای هیچکس قابل قبول نیست که اطراف حرمین مطهر امامزادگان واجب التعظیم شاهد ناهنجاریهای اجتماعی باشیم.»
در این گفتارها به خوبی میتوان هدف مشترک دو پروژهی نوسازی یا مدرنیزاسیون و رویکرد ایدئولوژیک طرح ۵۷ هکتاری را مشاهده نمود. از میان گفتارهای مطرح شده میتوان هستههای دلالتگر را اینگونه شناسایی کرد: «فاقد ارزش ثبت»، «زباله دانی»، «افراد معتاد»، «مسئولیتهای اجتماعی میراث»، «سومین حرم اهل بیت»، «گردشگران مذهبی و سیاحتی»، «مکدر»، « تامین مالی»، « جمع آوری معتادان متجاوز»، «کارتن خواب»، «نگاهی بلندتر»، «هیچکس اجازه ندارد»، «کوچه یک متری»، «خانههای ویرانی»، «بافت فرسوده» و… و شاید بتوان نظریه ضمنی مداخله در بافت تاریخی شهر شیراز را در این جملات خلاصه کرد: این «بافت فرسوده» با «کوچههای یک متری» و «فاقد ارزش ثبت» به «زبالهدانی» «افراد معتاد» و «کارتون خواب» تبدیل شده است و این مسئله با «مسئولیتهای اجتماعی میراث» و «سومین حرم اهل بیت» مغایر است. این خاطر «مکدر» با «جمعآوری معتادان متجاهر(متجاوز)» با «نگاهی بلندتر» به مکانی مناسب جهت «گردشگران مذهبی و سیاحتی» تبدیل خواهد شد و این مسئله «تامین مالی» بیشتری دارد. در این میان «هیچکس اجازه ندارد» از این «خانههای ویران» حرفی بزند.
۵ـ پس از انقلاب ۱۳۵۷ به گونه ای شاهد پیوند و ادغام ایدئولوژی توسعه ملی با معیار های ایدئولوژیک هستیم و از این پس زاد و رشد شهری در کلان شهر ها با معیار های ایدئولوژیک برآمده از انقلاب نیز مرتبط است، اما صرفا از جهت توجیه دگرسانی بافتها نه در جهتیابی کلی امر دگرسان. از این جهت سیاست کلی همچنان ادغام و یکسانسازی بافتهای تاریخی با کلیت یکسان بافت شهری نو با دلایل و توجیهاتی از قبیل استاندارد سازی ارائه خدمات و دسترسپذیر نمودن بافتهاست. در ارتباط با بافت تاریخی شهر شیراز، مدرن سازی، دسترس پذیری و ارائه خدمات مناسب شهری با یک جابجایی گفتمانی حول حرم شاهچراغ، به «طرح توسعه ۵۷ هکتاری حرم شاهچراغ(ع)» منتهی شد که اهداف پیشین را با یک جابجایی در دایره معنایی زبان با نامها و تولید نام-اقشار جدید پیش برد. اما نتیجه نهایی هر دو رویکرد تخریب از دو بعد کارکردی و نهایتا تخریب فیزیکی بافت تاریخی زیر سایه سنگین ایدئولوژی و حیثیت اجتماعی بود.
امروزه وضعیت بافت تاریخی شهر شیراز آنچنان در هاله زبانی و گفتمانی پیچیدهای غوطه میخورد که اظهار نظر رئیس سازمان میراث فرهنگی از تولیت حرم شاهچراغ بازشناخته نمیشود و استانداری فارس در قامت شهرداری در این بافت مداخله میکند و در مقابل شهرداری همچون سازمان بهزیستی به جمع آوری اقشار و نام و نشانشان از بافت تاریخی همت می گمارد.
۶ـ شیرازِ امروز، ابژهی نگاههای خیره است. شهرهای تاریخی همواره ابژهی میل بودهاند، اما شیرازِ بالذات متکثر، موضوع میل قدرت(برای یکسان سازی این تکثر) شده است. قدرت فرهنگ و قدرت سیاسی. اجماع برای دستیابی و به چنگ آوری شیراز، هم خود را در دل امر فرهنگی نشان میدهد(جذابیت شیراز برای تولید کنندگان فرهنگ عامه حتی به قیمت تخریب آن، از جمله سازندگان سریال سووشون) و هم در میل شدید قدرت در به چنگ آوری و قلب ماهیتش(از طریق حذف بافت تاریخی و ارائهی تعریف جدید برای آن). تاکید و چرخش دوباره دولت جدید با همسویی تمامی نهادهای محلی بر اجرای تمام و کمال طرح ۵۷ هکتاری، که در واپسین ماهِ سال ۱۴۰۰ خورشیدی به انجام خواهد رسید، پایان کار پروژه ایست به قدمت بیش از شش دهه.
مطالب بسیار جالب بود . در خصوص توسعه مداخله گرایانه یا همان بولدزوری ، خیابان جدید پیروزی (نمازی )همچنین خیابان ۹ دی نیز در سالهای اخیر در بافت فرهنگی شهر شیراز احداث شده است .
عالی بود
دمتون گرم