هنرمندان معاصر به ویژه در عرصه تجسمی عموما درمورد آثار خود به گفتگوی مستقیم نمینشینند و هر گفتگویی را به مواجهه مخاطب و اثر ارجاع میدهند. آیا آنها از سخن گفتن در مورد اثر خود هراس دارند و این گریز از گفتگو که منجر به شکلگیری هالهی مبهمی پیرامون هنرمند و اثرش میشود چه معنایی میتواند داشته باشد؟
سخن بر سر این نیست که روزنامهنگاران نباید نقد بشوند. نقد و انتقاد، از نتایج آزادی بیان است و حق اساسی هر شهروند است. همچنان که هر رسانه و هر روزنامهنگار قطعا حق دارد هر فرد یا مقام یا دستگاهی را نقد کند؛ اما آنچه آقای نماینده گفته است نقد نیست. نسبتی ناحق و ناروا و زشت است که به فضای رسانهای و روزنامهنگاری کشور داده شده است.
ترجمه و نقدش در ایران سالهاست که بحرانی است. تولیدکنندگان این بحران فقط مترجمان یا منتقدان نیستند. این مقاله به حلقههای مختلف زنجیره تولید بحران در ترجمه ایران پرداخته است.
نقاشیهای ادوارد هاپر که تنهاییهای انسان اوایل قرن بیستم در شهرهای مدرن را نشان میدهند، این روزها در شبکههای اجتماعی بهنشانه شباهت این روزهای کرونایی با روزگار آدمهای آن نقاشیها دستبهدست میشوند.
برخی هراس دارند که در عصر نویسندگی مجازی تاثیر سابق ژانر نقد کاهش یافته و نسبی شده است. آیا کاهش تاثیر ساختاری نقد منتشر شده در رسانه چاپی لزوماً نقش اجتماعی هنجاری آن را تضعیف میکند؟
پیششرط تفکر و فهمیدن، پرسیدن است. چیزی که به ندرت سرکلاسهای مدرسه و دانشگاه یادداده میشود. ما یاد میگیریم «جواببدهیم» اما به ندرت میدانیم که «چه بپرسیم». اما یک سوال خوب چیست و چطور میتوان پرسیدن را به دانشآموزان یاد داد؟
کریستیَن کیثلی در کتاب «سینهفیلیا و تاریخ یا وزیدن باد بین درختها» که ترجمه فارسیاش به تازگی منتشر شده است، از ضرورت احیاء شیوهای از ادراک و نقد فیلم سخن گفته که از مکاشفه، هیجان، لذت و حسانیت نیرو میگیرد.