در جامعه شنوامحور، همچون دیگر جنبههای جوامع مرکزگرا، سالممحور، فارسمحور، به جای حل مشکلات اقلیتها در فراهم نبودن امکان مشارکت برابر در جامعه، صورت مسئله به «حذف اقلیتها یا ادغام آنها» بدل میشود. اردوان گیتی در این مطلب نشان میدهد که چرا مشکل جامعه ناشنوایان، نه ناشنوایی، که عدم پذیرش جامعه شنواهاست.
تعداد زیادی از متخصصان علوم کامپیوتر و الکترونیک در سراسر جهان در تلاشند که روزی بتوانند زبان اشاره را با کمک تکنولوژی به گفتار تبدیل کنند. هرسال تعداد زیادی ویدئوی «خارقالعاده» و گزارشهایی از این پیشرفتها منتشر میشود. این متخصصان و مهندسان همچنین جوایز و بودجههایی میگیرند ولی اغلب از سوی یک کمیته ارزیابی که حتی یک زبانشناس یا یک ناشنوا هم ندارد. این موضوع هم در ایران و هم در خارج از ایران مسئله ساز شده است.
جملۀ «من از ناشنوا خوشم نمیاد و همیشه با شنوا ارتباط برقرار میکنم» بارها و بارها در جامعه ناشنوا گفته میشود. چون منفیانگاری هویت ناشنوا بر همه اثر گذاشته و به همین دلیل ناشنواها از هویت خود اعلام بیزاری میکنند. فکر میکنند اگر با ناشنواها باشند یعنی فردی ناموفق هستند.
با شیوع کرونا وضعیت برای دانشآموزان ناشنوا سختتر شده؛ روایت آنها و معلمهایشان از سروکله زدن با تکنولوژیهایی که در توسعهاش نقشی نداشتهاند چشم ما را به دنیای متفاوت آنها میگشاید.
زبان اشاره طبیعی، واقعی و قابل فهم برای ناشنوایان در ترجمه اخبار تلویزیون به کار نمیرود و در روزهای همهگیری کرونا مشکل عدم دسترسی به اطلاعات کامل و برابر با شنوایان، بیشتر از قبل ناشنوایان را نگران کرده است.
یکی از پرمناقشهترین مسائل امروز مربوط به ناشنوایان، عمل کاشت حلزون گوش است که وعدۀ شنوا شدن فرد ناشنوا را میدهد. در این یادداشت به بعضی نگرانیهای مربوط به این موضوع میپردازیم.