روند به رسمیت شناختن زبانهای اشاره از چهل سال پیش و با کشور سوئد آغاز شد که در سال ۱۹۸۱ زبان اشارۀ سوئدی را در فهرست زبانهای رسمی این کشور وارد کرد. از آن زمان
تا کنون ۶۲ کشور جهان یک یا بیش از یک زبان اشاره در کشور خود را به رسمیت شناختهاند.
به رسمیت شناختن زبان اشاره از سوی نهادها و مقامات رسمی کشور در هر منطقه از جهان معانی و نتایج عملی متفاوتی را در پی دارد که باید به بهبود زندگی ناشنوایان در یک کشور منتج شود. منظور از به رسمیت شناختن، نه فقط در معنای نمادین آن بلکه حمایت از این زبانها در نهادهای خدماتی و آموزشی کشور است. به طور مثال در بسیاری کشورها پس از به رسمیت شناخته شدن زبان اشاره، نظام قضایی کشور ملزم به استخدام مترجمان زبان اشاره برای مراجعان ناشنوا به ادارات و دادگاهها میشود. همچنین نظام آموزشی کشور ملزم میشود این زبان را به عنوان یک زبان کامل، هم در آموزش به کار بگیرد و هم به عنوان زبان دوم به گروهی که متقاضی یادگیری یک زبان دوم هستند آموزش دهد و برای رسیدن به این منظور نظام اصولی تربیت معلم و استاد در نظر بگیرد.
در ایران نیز ناشنوایان در سالهای اخیر تلاشهای خود را برای به رسمیت شناختن زبان اشارۀ ایرانی از طریق رایزنی با نمایندگان مجلس و با سازمانها و نهادهای مختلف کشور آغاز کردهاند. تاکنون زبان اشارۀ ایرانی حتی در سازمانهای ارائۀ خدمات به ناشنوایان رسمیت قانونی نداشته و مترجم زبان اشاره حتی در سازمانهایی مثل بهزیستی برای خدماترسانی به ناشنوایان در دسترس نیست. در مدارس ناشنوایان نیز معلمان با زبان اشارۀ ایرانی آشنایی ندارند و این امر مشکلات آموزشی زیادی را برای دانشآموزان ناشنوا ایجاد کرده است. به رسمیتشناخته شدن زبان اشارۀ ایرانی میتواند قدم مهمی در راستای اقدامات عملی و جدی برای بهبود وضعیت ارتباطی و آموزشی ناشنوایان ایرانی باشد.