دربارۀ طرحهای فناوری ساخت مترجم زبان اشاره
تعداد زیادی از متخصصان علوم کامپیوتر و الکترونیک در سراسر جهان در تلاشند که روزی بتوانند زبان اشاره را با کمک تکنولوژی به گفتار تبدیل کنند. هرسال تعداد زیادی ویدئوی «خارقالعاده» و گزارشهایی از این پیشرفتها منتشر میشود. این متخصصان و مهندسان همچنین جوایز و بودجههایی میگیرند ولی اغلب از سوی یک کمیته ارزیابی که حتی یک زبانشناس یا یک ناشنوا هم ندارد. این موضوع هم در ایران و هم در خارج از ایران مسئله ساز شده است.
تاریخچۀ چنین تلاشهایی به دهه ۸۰ آمریکا برمیگردد و ابداعات و اختراعاتی از آن زمان تاکنون درحال انجام است. اولین دستکشی که به آن دستکش مترجم میگفتند سال ۲۰۰۱ ساخته شد و مخترع آن جایزۀ هنگفتی دریافت کرد. سال بعد موسسۀ ملی ناشنوایان امریکا اعلام کرد که این دستکش فقط حروف الفبای مجزا را ترجمه می کند. یعنی اگر دست را شکل الفبای دستی حروف حرکت بدهید این دستکش اعلام میکند که حرف مربوطه A بوده است یا K. و این کار ترجمه نیست. بلکه حروف الفبای دستی را برای شما می خواند.
در اوکراین، مکزیک، عربستان سعودی و آمریکا ساخت دستکش رمزگردان ادامه یافت و هر سال مخترعی از این کشورها به اختراع تازه ای در این زمینه دست یافت و بودجه های زیادی به خود اختصاص داد. اما هیچکدام هنوز به مرحلۀ تولید و فروش در بازار نرسیده اند.
بعضی از گروههای ناشنوایان در آمریکا خواستار قطع پروژه تولید درستکش مترجم شدهاند چون معتقدند اینکه چند اشاره جدا جدا با دست تولید کنیم تا فرد شنوا حرف ما را بفهمد کار ما را سخت تر میکند.
در ایران
اگر در وبسایت گنج که آرشیو پایاننامهها و تحقیقات دانشگاههای ایران است، کلیدواژۀ زبان اشاره را جستجو کنید دهها پایان نامه به شما معرفی میشود که کار دانشکدههای مهندسی هستند و موضوع آنها طراحی سیستمی الکترونیکی برای تبدیل اشاره به گفتار یا تشخیص اشارهها از روی حرکات دست است. عنوان بعضی از این تحقیقات عبارتند از:
شناسایی زبان اشاره با استفاده از دوربینهای عمقی / دانشگاه صنعتی شاهرود
شناسایی و ترجمه کلمات پویای زبان اشاره فارسی بابهکارگیری کینکت / فنی و مهندسی دانشگاه زنجان
بازشناسی علائم زبان ایما و اشاره در تصاویر دست برای ایجاد ارتباط با ناشنوایان / دانشگاه صنعتی سهند
شناسایی زبان اشاره ایستای فارسی / دانشکده برق و کامپیوتر دانشگاه غیاثالدین جمشید کاشانی
معرفی سیستم تبدیل متن فارسی به زبان اشاره فارسی برای ناشنوایان / دانشگاه صنعتی قم
تشخیص زبان اشاره فارسی با استفاده از کینکت / دانشگاه یزد
وقتی چکیدۀ این پایاننامهها را نگاه میکنیم میبینیم ناشنوایی را «اختلال»، «مشکل» و «معضل» معرفی کردهاند و ناشنوایان را افرادی که از ناشنوایی «رنج میبرند» نامیده و هدفشان از این تحقیق را «کمک به ناشنوایان» اعلام کردهاند. حتی گاه نام زبان اشارۀ ایرانی را با عناوین نادرستی مل «زبان ایما و اشاره» یا اشارۀ فارسی نامیدهاند. این دیدگاه به ناشنوایی و به زبان اشارۀ ایرانی به هیچ وجه مورد قبول جامعۀ ناشنوا نیست. با خواندن روش تحقیق متوجه میشویم که محقق با هیچ ناشنوایی کار نکرده و تنها چند مقاله (اغلب ترجمه از پروژهای مشابه در امریکا) را الگوی کار خود قرار داده است.
کار بدتر میشود وقتی متوجه میشویم منظورشان از زبان اشاره در واقع فقط حروف الفبای دستی است که حالاتی قراردادی برای حروف فارسی هستند و حتی یک دهم سیستم پیچیدۀ زبان اشاره را تشکیل نمیدهد. وضعیت از این هم پیچیدهتر میشود وقتی میبینیم نظام الفبایی که برای کار خود انتخاب کردهاند یک نظام منسوخ است که اصلا کاربردی در میان جامعۀ ناشنوای ایران ندارد. اما چون این نظام منسوخ شباهت به الفبای دستی حروف انگلیسی در زبان اشارۀ امریکایی دارد و
مقالههای الگوی کار این مهندسان نیز مقالات خارجی بوده است بدون نیاز به مشورت و مصاحبه و ارتباط برقرار کردن با ناشنواهای ایران، کار خود را پیش بردهاند.
توضیح اینکه، سیستم حروف الفبای دستی در زبان اشارۀ ایرانی از ترکیبی از حالات دست و صورت تشکیل شده است اما در زبان اشارۀ امریکایی فقط حالات دست است. احتمالاً در نظر گرفتن همزمان حالات دست و صورت برای طراحی، تشخیص و رمزگردانی کار را پیچیدهتر میکند و از این رو نظام آسانتر (و بیکاربرد) را انتخاب میکنند.
آیا ترجمۀ ماشینی اشاره به گفتار ممکن است؟
به این فکر کرده اید چرا هیچ اَپی هنوز ساخته نشده که شما به فارسی حرف بزنید و آن را به انگلیسی گفتاری ترجمه کند؟ نه اینکه غیرممکن باشد ولی انقدر سخت و پیچیده است که هنوز راه زیادی مانده است. در حال حاضر تازه فقط به مرحلۀ ترجمۀ نوشتاری رسیده ایم و آن هم با نقص و ایرادهای فراوان. پس چطور انتظار دارید تبدیل اشاره به گفتار به این راحتی شدنی باشد؟ زبان اشاره یک زبان کامل و پیچیده است و تفاوتش با یک زبان گفتاری حتی از تفاوت دو زبان گفتاری هم بیشتر است. در حال حاضر ترجمه ماشینی میتواند گفتار را به نوشتار تبدیل کند و بعد نوشتار را به نوشتار زبان دیگر ترجمه کند. سپس نوشتار را به گفتار زبان دوم برگرداند. تازه آن هم فقط برای زبانهای پرکاربرد این شیوه پیش رفته است. برای هزاران زبان دیگر حتی به مرحلۀ نوشتار هم نرسیده است. برای زبانهای اشاره هیچ نظام نوشتاری وجود ندارد. بدون واسطۀ نوشتار چطور بین دو زبان ترجمۀ نوشتاری ایجاد کنیم؟ یا اینکه چطور میشود اشاره را به نوشتار تبدیل کرد؟ هنوز کسی اختراعی در این زمینه نکرده است. زبانشناسان رایانشی چالشها و پیچیدگیهای موجود در این مسیر را بهتر میتوانند توضیح دهند.
آن مواردی که ترجمۀ نوشتاری (مانند گوگل ترنسلیت) تا حد خوبی کار میکند به آن دلیل است که آن زبانها از نظر زبانشناختی توصیف شده اند، ویژگیهای دستوری و واژگانی آنها تا حد خوبی مشخص شده است، از همه مهمتر دادههای زیادی به ماشین داده شده که جمعیت زیادی از گویشوران آن زبان را پوشش بدهد. تازه با اینحال سطح ترجمه مثلا از زبانی مثل فارسی و پشتو و اردو به انگلیسی و آلمانی و اسپانیایی با کار مترجم انسانی همچنان فاصلۀ زیادی دارد.
در مورد زبانهای اشاره هنوز ویژگیهای دستوری و زبانشناختی این زبانها به خوبی توصیف نشده است. زبان اشاره امریکایی که بیشتر از بقیۀ زبانهای اشاره دنیا توصیف شده و کتاب و مقاله درباره اش نوشته شده است و صدها زبانشناس در امریکا و کانادا به بررسی آن مشغولند، هنوز ویژگیهای ناشناختۀ زیادی دارد. درمورد زبان اشارۀ ایرانی کمتر از ده زبانشناس آن هم فقط در دهۀ اخیر تلاش کردهاند ویژگیهای دستوری آن را پیدا و تدوین کنند و تنها یک کتاب و کمتر از انگشتان دست مقاله دربارۀ ساخت واژگان و دستور این زبان وجود دارد.
اشتباههای رایج
تبدیل سیگنالهای صوتی به الکتریکی و حرکتی طبق قوانین فیزیک اختراع جالبی است ولی قوانین فیزیکی با دستور زبان و روابط انسانی متفاوت است. در بیشتر اختراعاتی که تاکنون ثبت شده است، زبان اشاره را زبان دستها در نظر گرفتهاند و حالات صورت اصلا جایی ندارند. در سال ۱۳۹۸ سازمان بهزیستی اعلام کرد پروژهای در کرمان در دست انجام است برای ساخت یک اپلیکیشن که زبان گفتار را به اشاره تبدیل کند. یک آدمک انیمیشنی روی صفحه ظاهر میشود و مثلا صدای کلمۀ «سلام» را به حرکت دست آن آدمک و اشاره سلام برگردان می کرد. یکی از ایرادات اساسی این نوع اختراعات حذف اشاره های غیر دستی (صورت، سر، شانه و بدن) است. این حالات بخشی از گرامر زبان اشاره هستند. تازه همان حالات و نقششان در گرامر جمله هنوز به طور کامل ثبت و بررسی و مستندسازی نشده است. ایراد دیگر این طرح آن بود که ذخیرۀ اشاراتی که به آدمک اپلیکیشن داده بودند مجوعه اشاراتی محدود و تا حدی نادرست بود. زیرا همانطور که گفته شد، هنوز توصیف حتی نیمهکاملی از واژگان و دستور زبان اشارۀ ایرانی موجود نیست و نیاز به سالها پژوهش و جمعآوری دارد.
اشتباه دیگر آن است که بعضی گمان میکنند فقط یک زبان اشاره وجود دارد و از تفاوت زبانهای اشارۀ دنیا بیخبرند. و اشتباه رایج دیگر همانطور که در مورد پایان نامه ها توضیح داده شد این است که خیلی از محققان غیرزبانشناس حروف الفبا را به جای زبان در نظر گرفتهاند.
در واقع مخترعان با نیت از بین بردن سد ارتباطی بین شنواها و ناشنواها دست به ابداع و اختراع میزنند بدون اینکه به پیچیدگیهای معنایی و زبانی زبان اشاره آگاه باشند. بعضی از آنها حتی نمیدانند که دستور زبان اشاره با زبان گفتاری جامعه متفاوت است و اینکه زبان اشاره ترکیبی از حروف الفبا نیست. با این پیش فرضهای اشتباه در حال تحقیق بر روی پروژه ای هستند که یک سری حروف با شکل دست را گرفته به صوت آن حرف تبدیل کند. نتیجۀ این اختراع فقط به درد بازی میخورد و نه ارتباط برقرار کردن.
چیزی که جامعۀ ناشنوا و زبانشناسان را به افسوس وامیدارد این است که برای تحقیق زبانشناختی و ثبت دقیقتر گرامر زبان اشاره و برای آموزش مترجم واقعی در کلاس درس، به بودجه نیاز دارند اما بودجه ها صرف امور دیگری می شود که استفاده چندانی برای ناشنوایان ندارد.چه هدفی داریم؟
سوال مهم این است که این همه هیجان برای چنین اختراعاتی از کجا می آید؟ چه هدفی داریم؟ نتیجۀ این اختراعات اگر با این همه صرف وقت و انرژی و بودجۀ تحقیقاتی به سرانجام برسد این است که هر ناشنوایی (آیا هر ناشنوایی یا فقط کسی که پول خرید این تجهیزات را داشته باشد؟) یک ابزار دستش بگیرد یا یک لباس خاص یا دستکش الکترونیکی بپوشد و هرجا یک فرد شنوا دید به جای آنکه حرفش را بنویسد یا سعی کند با دهان به نوعی به مخاطب شنوا حالی کند، با آن دستگاه حرف بزند بعد دستگاه را به سمت شنوا بگیرد تا ترجمه کند؟
مرحلۀ بعد این است که حالا شنوا چطور حرفش را به ناشنوا برساند؟ آیا یک دستگاه هم برای تولید صوت به اشاره بسازیم که آن هم ناشنواها داشته باشند یا شنواها؟
به طور کلی زبانشناسان زبان اشاره و خود جامعۀ ناشنوا معتقدند هیجان و ذوق و اشتیاق ساخت دستکش مترجم زبان اشاره و اختراعاتی از این دست ریشه در ذهنیت شنوا-محور و علاقۀ شنوایان دارد و نه جامعۀ ناشنوا.
چیزی که جامعۀ ناشنوا و زبانشناسان را به افسوس وامیدارد این است که برای تحقیق زبانشناختی و ثبت دقیقتر گرامر زبان اشاره و برای آموزش مترجم واقعی در کلاس درس، به بودجه نیاز دارند اما بودجه ها صرف امور دیگری می شود که استفاده چندانی برای ناشنوایان ندارد.
به جای این کار آیا نمی شود بودجه به سمتی برود که مترجم انسانی بیشتری آموزش ببینند، افراد شنوای بیشتری زبان اشاره یاد بگیرند، معلمان آموزش و پرورش با زبان اشاره آشنا بشوند و یا اصلا ناشنوایان بیشتری وارد تحصیلات بشوند و تعدا بیشتری از ناشنوایان بتوانند بخوانند و بنویسند؟
نیاز واقعی ناشنوایان
مشکل اصلی این نیست که افراد ناشنوا نمی توانند حرف بزنند، مشکل این است که بسیاری خدمات و کارهای مهم اجتماعی را برپایۀ صوت و حرف زدن تصور میکنیم. مثلا اگر سازمانهای مرتبط با امور ناشنوایان (بهزیستی، آموزش و پرورش استثنایی، یا هر شرکت و سازمانی که به ناشنوایان خدمات میدهد) پیغام رسانی و پاسخ دهی متنی خود را فعال کنند و پاسخ ارباب رجوع ناشنوای خود را با پیغام متنی (مثلاً واتساپ) بدهند نیاز به تلفن برطرف میشود. اگر این سازمانها به جای بودجه دادن به مخترعانی که زبان اشاره بلد نیستند و با ساز و کار زبانشناختی آشنایی ندارند یا صرف هزینه برای اپلیکیشن ساختن و پیچیده کردن موضوع، یک فرد مترجم زبان اشاره استخدام کنند تا پاسخگوی ناشنوایان باشد بسیاری از مشکلات حل میشود.
از مشکلات دیگر جامعۀ ناشنوا عدم دسترسی به برنامه های تلویزیونی و آموزشی است که با تکنولوژی ساده تر زیرنویس قابل حل است. تکنولوژیای که گفتار را به نوشتار تبدیل کند در جهان فراگیر شده ولی درایران برای این کار که ساده تر است هنوز بودجۀ تحقیقاتی لازم اختصاص نداده اند.
همچنین مترجمانی که در تلویزیون کار ترجمه را باید انجام دهند آموزشهای لازم را ندیده اند و با فن و تخصص ترجمه بین دو زبان آشنایی ندارند. نتیجۀ کار آنان برای ناشنوایان قابل فهم نیست و همچنان جامعۀ ناشنوا در محرومیت از اطلاعات و آموزشهای ضروری به سر میبرند. بودجه برای آموزش مترجم حرفهای هنوز در هیچ دستگاه دولتی و غیردولتی تعریف نشده است.
این موضوعات و موضوعات مهم دیگر بدون برنامه ریزی و بدون بودجۀ تحقیقاتی به حال خود رها شده است در حالیکه مهندسان و مخترعان در کار ابداع تکنولوژی هایی هستند که حتی اگر به نتیجه برسد باز هم سود چندانی برای افراد ناشنوا ندارد. فرض کنید دستکش مترجم با کیفیت خوب سرانجام روزی ساخته شود. باز هم فرد ناشنواست که باید هزینه تهیۀ آن را بر عهده بگیرد و تازه آن وقت خواهد توانست اشاره را به افراد شنوا قابل فهم کند. آن وقت حرفهای فرد شنوا را چگونه متوجه شود؟ باز هم مجبور است لبخوانی و نوشتن استفاده کند. و عملا نتیجۀ این کار مورد علاقه و کاربرد افراد ناشنوا نخواهد بود. و نکتۀ دیگر آن است که نیاز به گفتگو با فردی که تصادفی در خیابان میبینیم نیاز حادی نیست و افراد شنوا هم آنقدرها مشغول ارتباط با غریبهها نیستند. برعکس نیاز به گفتگو با اطرافیان، همکاران، معلمان، و سازمانهای خدماترسان نیاز اصلی ناشنوایان است.
ارتباط چیست؟
ناشنواها همیشه و در طول زندگی خود با روشهای مختلفی با جامعۀ شنوا ارتباط برقرار میکنند و از همۀ ابزارها و توان خود استفاده میکنند، چون میدانند شنواها زبان اشاره بلد نیستند، لبخوانی میکنند، روی کاغذ می نویسند، از زبان بدن و حالات آشنای شنواها استفاده میکنند، واتساپ و ایمیل و تلگرام به کار میگیرند، همۀ این کارها را میکنند و این روشها تنها زمانی نتیجه بخش است که طرف شنوا هم تمایلی به ایجاد و ادامۀ ارتباط داشته باشد. خیلی از ناشنواها آرزو میکنند کاش شنواهایی هم باشند که کمی زبان اشاره بلد باشند ولی البته میدانند که این توقع زیادی از جامعه است اما با همۀ اینها باز هم شنواها وقتی به فکر ابداع ابزارهای جدید ارتباطی میافتند در راستای ایجاد فشاری دیگر اعم از فشار ذهنی و یادگیری و فشار مالی بر ناشنوایان است. دستکشی بسازند که شخص ناشنوا آن را به دست کند، این موضوع نشان میدهد که مخترعان از ماهیت ارتباط اجتماعی بی خبرند. ارتباط گروههای مختلف جامعه باید دو سویه باشد. هر دو سو گامهایی بردارند نه اینکه همه چیز بر عهدۀ یک طرف ارتباط باشد.
آنچه جامعۀ ناشنوا از آن گلهمند است این است که مهندسان، مخترعان و محققان بدون همکاری و همفکری با ناشنوایان و کاملا بیاعتنا به خواستههای آنان تصمیمگیری کرده، بودجه اختصاص می دهند و به روش آزمون و خطا کار خود را پیش می برند. دربارۀ موضوعی که به زبان مرتبط است، طبیعی ترین کار این است که حداقل با زبانشناسان زبان اشاره مشورت کنند و موضوعی را که به جامعۀ انسانی مربوط است با کارشناسان آشنا به امور مطرح کنند نه فقط با کسانی که به مکانیک صوت و الکترونیک آشنا هستند. این نوع رویکرد که به آن رویکر شنوا-محور یا اودیزم گفته می شود مورد انتقاد بسیار ناشنوایان است[۱].
شاید طراحیهای ساخت روبات اشارهگر، دستکش اشارهگر یا اپلیکیشنهای مترجم روزی سرانجام به نتایج خوبی برسد و جامعۀ ناشنوا از این تکنولوژیها بهرهای ببرد. زیرا تکنولوژی همیشه رو به جلو حرکت میکند و ایرادات خود را برطرف میکند. اما آنچه مسلم است در مورد مسائل مرتبط با ناشنوایان بدون دخالت دادن خود ناشنوایان، بدون استخدام کردن آنان، بدون هدایت آنان به سمت یادگیری این تکنولوژیها و یک کلام بدون حضور مخترعان و طراحان ناشنوا، نتیجۀ کارهای افراد شنوا اغلب به درد ناشنواها نخواهد خورد و تنها حس رضایت کاذبی به افراد شنوا خواهد داد.
————————
[۱] برای آشنایی بیشتر با مفهوم شنوا-محوری و برای توصیه های مرتبط با اخلاق تحقیق در حوزۀ ناشنوایان به کتاب ناشنوا ، نشر نویسه، رجوع کنید.