این جستار با بهرهگیری از تجربه زیست چندتن از ساکنانی که به موجب افزایش ناگهانی مسکن در طی سالهای اخیر مجبور به مهاجرت از تهران به مساکن مهر حاشیه شهر شدهاند صورتبندی شده است.
کمال اطهاری در این یادداشت با مرور مداخلههای دولت و بازار در مساله مسکن در چهل سال گذشته، نشان میدهد ابراز بیاطلاعی سیاستگذاران از تاریخ مساله مسکن در ایران و اکتفا به پروژههایی موسوم به مسکن ملی، مالیات بر خانههای خالی و... بیشتر شبیه کمدی هستند تا هر چیز دیگری.
در این یادداشت با بررسی مسئله مسکن مهر به عنوانی جزئی از مسئله بزرگتر مسکن در ایران خواهیم دید که بحران اساسی در حکمرانی و سیاستگذاری است و این بحران بیتوجه به فجایع طبیعی یا ناملایماتی که خود بر مردم وارد میکند به حیات خود ادامه میدهد.
ساکنان مسکن مهر در مناطق زلزلهزده حتی زمینی برای ساخت خانه جدید ندارند چون مالک زمین این خانهها دولت است. آنها نهتنها تمام پساندازشان را از دست دادهاند بلکه بدهکار دولت هم شدهاند. بدهکارانی که اگر نتوانند از پس اقساط قدیمی و آینده مسکن مهر برآیند، چارهای جز حاشیهنشینی و سکونت طولانی در خانههای موقت ندارند.
تخریب مسکن مهر به معنی ناتوانی دولت در ساخت مسکن مناسب نیست بلکه بهمعنی فساد در اجرای سیاستهای مسکن برای کمدرآمدهاست و روند ساختوساز بخش خصوصی نه تنها لزوماً منجر به ساخت ساختمانهای مستحکمتری نمیشود بلکه مسکن را به کالایی تبدیل میکند که رشد قیمت ناشی از آن دسترسی به مسکن را به یک آرزوی محال تبدیل میکند.
در شهر جدید هشتگرد ۱۰درصد خانهها هم پر نشده است. طبق گزارش شرکت عمران شهرهای جدید در سال 92، از 675 هزار نفر جمعیتی که برای این شهر پیشبینی شده و 4400 هکتار زمین برای مسکن آنها در نظر گرفته شده، جمعیتش تنها به 59 هزار نفر رسیده است، حتی کمتر از ۱۰درصد.
پروژه مسکن مهر، بزرگترین طرح دولتی ساخت مسکن در تاریخ اقتصاد ایران بهشمار میرود. در این پروژه شهرهای جدیدی شکل گرفتند و جمعیت برخی از شهرهای از پیش موجود نیز بسیار بالا رفت. همه اینها در حالیست که بسیاری از پیش بینی های لازم برای زیست سالم ساکنان آنها در نظر گرفته نشده بود. شهر جدید پرند نمونه ای بحرانی از این شهرهاست.
به مناسبت روز جهانی کارگر با «کمال اطهاری» کارشناس و پژوهشگر اقتصادی درباره وضعیت طبقه کارگر در دولت یازدهم مصاحبهای انجام شده است. اطهاری با تاکید بر نظام ناکارآمد اقتصاد ایران از یک سو و انفعال روشنفکران در ارائه یک برنامه منسجم عینی برای بهبود وضعیت کارگران، وضعیت طبقه کارگر در ایران را بحرانی توصیف میکند.