نحوه نمایش زن در آثار کیارستمی را میتوان برآیندی از وضعیت او در اجتماع دانست که همواره در حاشیه قرار دارد و به چشم نمیآید و نقشها و جایگاههای اصلی به او محول نمیشود.
این مقاله یکی از چهار مقالهای است که سایت کوکر در بخش «برخورد نزدیک» منتشر کرده تا «حال و هوای حاکم بر کوکر را نمایان کند». این متنها تلاش میکنند پاسخ نویسنده به سوال «دو سه چیزی که از سینمای ایران دوست داری چیست؟» باشند. نویسنده در این مقاله سراغ مقطعی از تاریخ سینمای ایران میرود تا کشمکش بین «نیروی سینما» و «نیروی جهان» در فیلمهای این دوره را برجسته کند.
خبری به ظاهر بیربط در میان اخبار تلخ این روزها گم شد؛ نصرت کریمی که بیشتر به خاطر بازی در نقش های کمدی معروف بود، در دورانی که خندیدن کار سختی شده است، درگذشت.
دغدغه من یک دغدغه زنانه است که جهانشمول است و بیشتر ریشه در افغانستان دارد. مسائل زنان در افغانستان برای من بسیار اهمیت دارد.
جنبش سینمای آزاد ایران در سال 48 و در مهدکودکی در تهران متولد شد. با این که بیشتر از ده سال تداوم نداشت اما در طول یک دهه تبدیل شد به تجسم رویاهای جوانان سینه فیلم دهههای 40 و 50 شمسی.
سینما بود که به شهرهای گوناگون، مردمان مختلف و داستانهای زندگیشان تصویرشان را داد. برخلاف این اما شهرستانهای ایران هنوز تصویری برای خود ندارند. آنها شهرهای بیتصویرند.
نخستین بوسه در سینمای ایران را به اشتباه در سکانسی از ویدا قهرمانی و ناصر ملک مطیعی میشناسند. اما پیش از آن هم بوسهای در سینمای ایران بوده است. بوسهای که برای بازیگرش خوش یمن نبود.
چند سالی است مفهوم «سینمای اجتماعی» سهم صدای بیشتری در نوشتهها و گفتگوهای سینمای ایران دارد. اما مراد از سینمای اجتماعی چیست؟ فیلمی مانند متری شیش و نیم چه نسبتی با این مفهوم دارد؟
در سینما از همان آغاز فیلمهای پرشماری براساس خود حکایت ریشآبی یا واریاسیونهایی از مسئله آن ساخته شدهاند. در سینمای ایران این مضامین از سالهای پایانی دهه هفتاد و بازنمایی متفاوتی از حضور زنان در سینمای ایران آغاز شد.