باستر کیتون جهان را به یک سراشیبی و زندگی را به یک سقوط آزاد تبدیل میکند. کی سقوط کنیم؟ کجا سقوط کنیم؟ چطور سقوط کنیم؟ ما که قطعا خواهیم افتاد، بگذار که سقوط کردن را بیاموزیم، چنین حکمتی را باید از باستر کیتون فرا بگیریم.
خبری به ظاهر بیربط در میان اخبار تلخ این روزها گم شد؛ نصرت کریمی که بیشتر به خاطر بازی در نقش های کمدی معروف بود، در دورانی که خندیدن کار سختی شده است، درگذشت.
سینما بود که به شهرهای گوناگون، مردمان مختلف و داستانهای زندگیشان تصویرشان را داد. برخلاف این اما شهرستانهای ایران هنوز تصویری برای خود ندارند. آنها شهرهای بیتصویرند.
سینمای فدریکو فلینی را با سرخوشی، سبکی و شیدایی میشناسیم. اما این فیلمسازِ سرمست سویهی دیگری هم دارد. سویهای تاریک و پنهان. سینمای فلینی، به رغم سرخوشی وصفناپذیرش، در لایههای زیرین خود از نوعی افسردگی رنج میبرد.
به احتمال زیاد در تعطیلات نوروزی در فیلمهای خانوادگی زیادی خواهیم بود. فیلمهایی که رئالیسم منحصربفردی دارند. از این فیلمها در بعضی از فیلمهای سینمایی هم استفاده شده است. از جمله فیلم مستندی درباره شهلا جاهد که شامل فیلمی از او است که برایش سال خوبی آرزو میشود.
در سینمای بعد از انقلاب شاهد گرایشی جدی به شخصیتهای «صاف و ساده» وجود دارد. اما آیا این صداقت وافر را باید به فال نیک گرفت؟ حسام امیری میگوید نه.
اگر چه قانون جاذبه را نیوتون کشف کرد ولی افراد بسیاری درگیر غلبه بر این قانون و فرارفتن از سطح زمین شدند. سینما این امکان را میداد تا این دغدغه به اشکال مختلفی نمایان شود.
در اواخر دهه شصت موجودات و فیگورهایی در سینمای ایران سربرآوردند که تا پیش از آن به ندرت اثری از آنها به چشم میخورد: غولها، هیولاها...دیوار واقعیت در فضای اجتماعی آن سالها به حدی استوار و مستحکم است که برای شکستن و عبور از آن باید از متحدان فراواقعی کمک گرفت.
ایده اصلی عیاری، که در فیلمهایش به بیان مختلف تکرار میشود، مالکیت است. زیربنای تمام آثار او را ایده مالکیت و نتیجه ناگریز آن یعنی دزدی – و گاهی بخشش - تشکیل میدهند.
اگر میخواهید از لودگی فرادستانه بیشتر بدانید بهترین راه، تماشای پذیرایی ساده است. در این فیلم شخصیتهای دیوانهای هستند که با لکسوز توی کوهستان به دنبال فقرا میگردند تا کیسههای پولشان را میان آنها تقسیم کنند. دو لودهی مایهدارِ تیپیک که فقط برای نمایشِ جنون خود و ایجادِ هیجان، ثروتشان را به باد میدهند. بر خلاف رمانتیکها که به دلیل حساسیت از مناسبات پیچیدهی اجتماعی کنار میکشیدند، حقیقی به همراه شخصیتهایش به دل این مناسبات میزند، اما فقط به یک شرط: بامزه، خاص و جالب باشد.