تصمیم شورای شهر در اجازه ساختن برج در باغ و توسل به توجیهاتی مثل «حق مکتسبه» نشان از ترجیح «منافع خصوصی عدهای» بر«منافع عمومی همه» در اداره شهر دارد. اینکه سنگر گرفتن پشت «حق مالکیت» چگونه میتواند مفهوم «اداره شایسته» را در معرض خطر قرار دهد. مجوز ساخت این برجها در باغ نشان میدهد که چگونه انتظار چند مالک برجساز از ایجاد حقی در آینده (حقوق احتمالی) میتواند مانع اجرای کامل قانون برای حفظ محیطزیست همه شهروندان (حق مُسَلم) شود.
دهونک اکنون فضا/زمانی است که نظم مسلط به زیست روزمره برخورد کرده است. این نظم آنچنان صلب است که ۸۰ سال سابقه سکونت را بیاعتبار میپندارد. آیا این حیرتآور نیست؟ در نگاه اول بله اما با اندکی مکث در منطق درونی فضای سلطه میتوان دریافت که اساساً چیزی غیر از این نمیتوانسته باشد.
لازم به توضیح نیست که از اوایل دهه ۷۰ بورژوازی مستغلات (بسازبفروشها) چگونه شهرهای ما را به کالایی برای کسب سود تبدیل کردهاند تا جایی که نهتنها تاریخ و فرهنگ و امنیتی برای ساکنان شهر باقی گذاشتهاند و نه مجالی برای نفس کشیدن. بنابراین دور از انتظار نیست که زیستن در تهران به قیمت گرو گذاشتن تن آدمی تمام میشود به طوریکه دیه یک انسان به اندازه ۱۰ مترمربع آپارتمان است. آیا در این وضعیت هنر میتواند میانجی مناسبی برای تغییر این فرآیند باشد؟ یادداشت حاضر با پیش کشیدن رویداد پروژه یوسفآباد که اخیراً برگزار شد و حاشیههای مهمتر از متن آن در تلاش است تا بتواند رابطه موجود میان هنر و سرمایه را تحلیل کند و از خلال آن بر اهمیت مسئولیتهای اجتماعی هنرمندان تأکید ورزد.
سرنوشت آشوراده تغییر میکند. جزیره آرام، بیسروصدا و کمحاشیه خزر روزهای شلوغ و پرحاشیهای را در مقابل خود میبیند. دولتیها برایش رویای تبدیل شدن به مرکز گردشگری را دیدهاند. همان خوابی که در دولت گذشته برای تنها جزیره ایرانی خزر دیده شد و حالا قرار است در دولت فعلي تعبیر شود و دنیای آرام آشوراده را به شلوغي گره بزند. تنها جزیره ایرانی دریای خزر قرار است به مرکز گردشگری تبدیل شود و اقتصاد گلستان را متحول کند. تحولی که به گفته فعالان محیطزیست به معنای از دست رفتن طبیعت بکر آشوراده و خداحافظی با پرندگان مهاجری است که هر سال با آغاز فصل سرما، این جزیره را بهعنوان پناهگاه انتخاب میکنند و آشوراده میشود خانه زمستانیشان.
ساخت و ساز به جان تهران افتاده این که میگویم به جان تهران افتاده یعنی مثل مرض، مثل خوره این شهر را در ظاهر و باطن میخورد و تحلیل میبرد و ما هم شاهدان خاموش دردها و رنجهای این شهریم. این بار نوبت خانهی ثابت پاسال است، خانه یا بهتر بگوییم کاخی که از روی قصر تریانون در ورسای ساخته شده و از باارزشترین ملکهای تهران است، این خانه قرار است نه تبدیل به بنایی تاریخی و عمومی، بلکه تخریب شده و برج خصوصی نهطبقه به جایش ساخته شود.