دیوید هاروی، جغرافیدان مارکسیست و فیلسوف معاصر، معتقد است به راحتی نمیتوان گفت پیروزی یا شکست سیریزا در چیست. هر چه هست، به اعتقاد او سیریزا و پودموس توانستهاند فضای سیاسی جدیدی را در خلق سیاست مبتنی بر زندگی روزمره بگشایند. اینکه آیا این گشایش به شکلگیری چیزی جدید میانجامد یا نه، از نظر او تا حد زیادی بستگی دارد به توانایی چپ در ایجاد بدیلهای ملموس و پاسخهای روشن و نیز جهتدهی به نارضاییهای موجود در سرتاسر جهان. او که در سن٧٩سالگی بهتازگی کتاب جدیدش با عنوان «هفدهتناقض و پایان سرمایهداری» را منتشر کرده همچنان برای خوانش تغییر اجتماعی یک چشمش به مارکس و چشم دیگرش به جنبشهای اجتماعی است. آنچه میخوانید گفتوگوی دو هفته پیش هاروی است با روزنامه ایتالیایی il manifesto به نقل از سایت ورسو درباره تناقضات ذاتی سرمایهداری، امکانهای خنثیسازی آن و اینکه سیریزا و پودموس کجای مخالفت با نظم سرمایه قرار میگیرند.
آخرین کتاب هاروی با عنوان «مارکس، سرمایه، و جنون خرد اقتصادی» راهنمای هر سه مجلد «سرمایه» است. او در این کتاب سراغ عقلانیتستیزی بنیادین نظام سرمایهداری میرود. آنچه در ادامه میآید مصاحبه مجله ژاکوبن با او درباره این کتاب، نیروهای خلاقه و مخرب سرمایه، تغییر اقلیمی و اهمیت کتاب «سرمایه» است.
حوادث طبیعی رویدادهایی اجتماعی و طبقاتیند. این حقیقت وقتی آشکارتر میشود که اثرات یک طوفان یا زلزله را بر طبقات مختلف، زیر ذرهبین ببریم. در طوفان کاترینا این فقرا و به حاشیهراندهشدگانِ نیواورلئان بودند (عمدتاً آفریقایی-آمریکاییها) که مُردند یا مفلس رها شدند.
دیوید هاروی در این مقاله جریانساز که حدود ۲۵ سال پیش نگاشتهشده به تغییر رویکرد در مدیریت و حکمرانیِ شهری میپردازد. او با نقد نگاهِ دیگر مارکسیستهایی که مکانیزمهای انباشت سرمایه را صرفاً فرآیندی اقتصادی میبینند، به نقش بیبدیل شهرها در سیر این تحولات اشاره میکند.
«هفده تناقض و پایان سرمایهداری» آخرین کتاب دیوید هاروی، استاد برجسته انسانشناسی و جغرافیا در مرکز فارغالتحصیلان دانشگاه نیویورک، است. البته ماه گذشته کتاب جدیدی از او منتشر شده که هنوز در محافل آکادمیک و روشنفکری خوانده نشده است. «هفده تناقض» را میتوان در ادامه «معمای سرمایه و بحرانهای سرمایهداری» خواند. دو کتابی که، برخلاف دیگر آثار هاروی، اینک ترجمهای موثق از آنها در دست است، اولی به قلم مجید امینی و خسرو کلانتری و دومی به قلم خود مجید امینی. هاروی در «معمای سرمایه» تبیینی از بحران ٢٠٠٨ بر مبنای نظریه گردش سرمایه ارائه و حرکت سرمایه را به جریان گردش خون در بدن تشبیه میکند: «سرمایه، خونی است که در کالبد تمامی جوامعی که سرمایهداری میخوانیم جریان دارد». در «هفده تناقض» همین جریان خون جوامع سرمایهداری بررسی میشود منتها از منظر تناقضهایی که ذاتی سرمایهاند. کتاب با بصیرتی مارکسی شروع میشود: «بحرانهای ادواری یا گاهوبیگاه مختص اقتصادهای سرمایهسالارند». او بیش از ٤٠ سال است کلاسهایی را درباره «سرمایه» مارکس برگزار میکند و نویسنده دو جلد «راهنمای» خواندن سرمایه است. با ترجمه «معمای سرمایه» و «هفده تناقض» میتوان امیدوار بود باب بحث درباره هاروی به اتکای دو متن مذکور باز شود؛ بحثی که در سالهای اخیر بهواسطه ترجمههای مغلوط از این متفکر برجسته به تعویق افتاده بود. مصاحبه مذکور را جاناتان دربیشایر از مجله پراسپکت با هاروی انجام داده است.
در سالهای گذشته میادین شهرها به مکانهای مبارزه علیه نابرابریها تبدیل شد؛ از نیویورک و لندن تا آتن و استانبول. دیوید هاروی، جغرافیدان مارکسیست، این قیامها را از منظر «حق بر شهر» مهم میداند و مانعی در برابر افراط سرمایهداری و نولیبرالیسم. به اعتقاد او، نبردهای طبقاتی امروز بیش از پیش در شهرهای بزرگ رخ میدهد. هاروی در گفتوگوی حاضر با اشپیگل آنلاین نشان میدهد چگونه شهریشدن نقشی کلیدی در درگیریهای اجتماعی آینده بازی میکند.
چرا مبارزات شهری در پروژههای دگرگونی اجتماعی اهمیت دارند؟ اهمیت بازیابی فضای عمومی در جنبشهای اجتماعی چیست؟ و در این لحظه تیره ناهمگونی مفرط شهری و نابرابریهای اجتماعی، چگونه باید در مورد آنچه امکانپذیر است بازاندیشی کنیم؟ برای آموزههایی در مورد این پرسشها در 24اکتبر2013 با دیوید هاروی گفتوگو کردیم. هاروی استاد ممتاز انسانشناسی و جغرافیا در مرکز تحصیلات تکمیلی دانشگاه سیتینیویورک، مدیر مرکز مکان، فرهنگ و سیاست و نویسنده کتابهای متعدد پیشگامانه ازجمله «عدالت اجتماعی و شهر» (1973)، «محدودیتهای سرمایه» (1982)، «فضاهای امید» (2000)، «تاریخچه نولیبرالیسم» (2005) و «شهرهای شورشی: از حق به شهر تا انقلاب شهری» (2012) است. در این گفتوگو، هاروی نشان میدهد که چگونه مبارزات بر سر فضای شهری و کیفیت زندگی شهری در محلهها برای درک پویش مبارزه طبقاتی ضروری است. وی بر اهمیت پیوند مبارزات در پروژههای دگرگونی اجتماعی و دعوت به مفهومسازی دوباره طبقه کارگر تاکید دارد تا شامل همه «آن مردمی شود که زندگی شهری را تولید و بازتولید میکنند.»