با مقایسهی فضای قلعهی حیوانات و ۱۹۸۴ و فضایی که نظریهپردازان سیاسی از یک جامعهی «توتالیتر» ترسیم کردهاند، میتوانیم بگوییم هدف جورج اورول بیش از آنکه صرفاً بهتصویرکشیدنِ یک جامعهی کمونیستی بوده باشد، بهتصویرکشیدنِ یک جامعهی توتالیتر بوده است.
این در شب نوشته شده. در جنگ تاریکی جانب هیچ کس نیست. در عشق، تاریکی ضامن با هم بودن ماست.
فهم استعمارزده و نه غربزده درک مفهوم دگرگونی در لحظه اکنون را یکسره ناممکن میکند و بعد شما مسیر تاریخی زندیه تا امروز را تحت عنوان سنت نامگذاری کنید. مدرن بودن تنها یک وضعیت و حالت و فرم روابط اجتماعی ست و لزوما نه بد است و نه خوب و تاریخ اجتماعی باید بتوان این وضعیت را توضیح بدهد تا درک درستی از وضعیت داشته باشیم.
«ملت ما سالهاست که لبه پرتگاه ایستادهاست. یک بار هم که شده، بیایید یک قدم به جلو برداریم!» و دهها هزار جوک دیگر. دانشمندان غربی سالها به جمعآوری جوکهای سیاسی در اتحاد جماهیر شوروی پرداختهاند و آنها را در بستر استبداد و پروپاگاندای حزب کمونیستی حاکم تحلیل کردهاند. اما آیا این ژانر توسط صاحبنظران و سیاستمداران به درستی فهم شدهاست؟ این مقاله نظرگاهی متفاوت را درباره شوخطبعی و بدگمانی سیاسی در روسیه، از سلطنت تزاری تا دولت ولادیمیر پوتین، ارائه میکند.
ابراهیم توفیق در کتاب «مدرنیزاسیون و حاکمیت پسا-استعماری در ایران؛ رسالهای در باب دولت» میکوشد با تمرکز بر برههی زمانی پس از مصدق که خود آن را آغاز مرحلهی همچنان متداوم پسا-استعماری در ایران میخواند، رویکردی تازه به توسعهی دولت و اقتصاد سیاسی ایران تحت حاکمیت سلسلهی پهلوی عرضه کند.
نظریه استبداد ایرانی بر علوم انسانی و به ویژه علوم اجتماعی ما سایه پررنگی انداخته است؛ بهطوری که هرگونه تغییر و تحول اجتماعی و سیاسی را براساس منطق استبداد و تکرار مجدد آن تفسیر میکند، گویی هرگونه تغییر بیرون از منطق استبداد-شورش-استبداد قرار ندارد و از خاص بودگی و تمایز برخوردار نیست.
این عکس، مثل هر عکس دیگری از انقلاب ۵۷ نه فقط تصویری واقعی از آرایش نیروهای اجتماعی/سیاسی را در این رخداد نشان نمیدهد، که حبسمان میکند در یک لحظه و فرایندهای پیش و پسِ رویدادی را که تصویر میکند از قلم میاندازد.
ابراهیم توفیق در یادداشتی که برای نشریه ایران فردا نوشته است، در پاسخ به چراییِ بازتولید استبداد در ایران، اصل و اساس مطرح ساختن چنین پرسشی را به چالش میکشد. از نظر توفیق بازی پرسش-پاسخ استبداد ایرانی، از درون روانپریش پرسشگرانی به ما تحمیل میشود که «سکون درون خود را غیبگویانه و مستبدانه به تمامی هستی تاریخ ما فرامیفکنند». وی دستاندرکاران نشریه «ایران فردا» و دیگر بازیگران بازی پرسش-پاسخ استبداد را بهجای دامن زدن به این بازی، به طرح پرسش در خصوص «شرایط تاریخی امکان و کارکردهای سیاسی-اجتماعی و فرهنگی این بازی حقیقت نما» فرامیخواند.