از دیدگاه جامعهشناسی ادبی، یک نتیجه مهم ادبیات و رمان خواندن این است که تخیل و حساسیت خواننده تحریک میشود و میل به عصیان مییابد. نویسنده با بررسی انتقادی رمان «چراغها را من خاموش میکنم» زویا پیرزاد بهعنوان نمونهای از نوشتار زنانه، میپرسد آیا این رمان نوشتهای محافظهکارانه و در راستای تثبیت وضع موجود است؟
طرز نگاه به آینده و گذشته یکی از شاخصههای رویکردهای مختلف معماری و ادبی را میسازد و نسبت میان مسائل دیگری همچون حافظه، فراموشی و زمان را وسط میآورد. این جستار کوتاه به نسبت میان معماری و ادبیات قرن بیستم با گذشته و ادعای آیندهنگری مدرنیستی میپردازد.
بسیاری از منتقدان در میدان ادبی ایران، رمان سووشون را اثری واقعگرا معرفی کردهاند. بخش زیادی از رمان سووشون دربارهی ایلات و عشایر فارس و وقایع مربوط به قشقاییها است. شیرین کریمی در این مقاله با روش اسنادی-تاریخی و تحلیل محتوای رمان نشان میدهد که سووشون را نمیتوان در دستهی ادبیات واقعگرا قرار داد.
کاوه گلستان یکی از چهرههای بیشماریست که با مرور زمان نزد مردم چهرهای اسطورهای پیدا کرده است، اما پیدایش جریانهای کالتساز از هنرمندانی مانند کاوه گلستان چگونه رخ میدهد و چه تاثیراتی دارد؟
این مقاله به آخرین بودن داستان «تالارها» میپردازد، البته نه از حیث تاریخ نگارش آثار علیزاده، که از حیث نقطه اوجی که او در طی مسیر نویسنده بودن و زن بودن، بدان میرسد.
در این یادداشت، خانهی ادریسیها مجموعهای در نظر گرفته شده که اجزای آن در فضایی مشخص تعاملی کارآمد دارند؛ تعاملی که نتیجه پژوهش هنرمندانه به عنوان بخشی از پروسهی ساختن است.
رمان خانه ادریسیها را میتوان شرح بروز آشفتگی در یک خانه و تقابل دونیروی متخاصم دانست. در این تقابل اجزای مختلفی وجود دارد که از همان نخستین جمله کتاب قابل رویت است.
فرشته خانه، آن چهره ایدهآل برای زن ایرانی است که پس از فراز و فرود بسیار و در اواخر عمر نویسندگی فیگوری چون هوشنگ گلشیری در آثار وی تصویر میشود؛ درواقع صورت مکرمیست که جای زنستیزی بیپروای قبل را میگیرد اما فراتر از آن چندان متصور نیست.
سعید رضوانی درباره خوانشِ آدورنو از كافكا میگوید؛ در پیوند با وضعیت كنونی ما که رضوانی معتقد است بهطرز غریبی بهدستِ راستگرایانی افتاده است كه از موضع روشنفكری بهصراحت ترویج ناسیونالیسم ميكنند؛ آنهم ناسیونالیسمِ پرخاشگری كه بهتر است آن را شووینیسم خواند.