هرچه ميگذرد، پديده سانسور با جابهجاييِ مدام بيشتر توسعه پيدا كرده و سهمِ جامعه از اين پديده افزونتر شده است.
بعيد است كسي عدمِ انتشار آثار محمدجعفر پوينده را در يك دهه گذشته جز مميزي، سياستهاي فرهنگي و روزگار تاريك ادبيات در دولتهاي احمدينژاد به منشاء ديگري نسبت دهد. ماجرا اما، از قرار ديگر است.
جاعلانِ تاریخ که در ظاهر با پدیده روشنفکری درافتادهاند، بیش از آنکه حاملِ ایده یا حقیقتی باشند، در کارِ جعلِ هویتیاند که بنا دارد از آنِ خود کند.
کتاب «اولیس» جیمز جویس با ترجمه منوچهر بدیعی، زمستان سال ۱۳۷۱ حروفچینی شده و آماده انتشار بود؛ اما بعد از گذشت 27 سال هنوز امکان انتشار این کتاب وجود ندارد.
متن پیش رو گفتگوی شیما بهرهمند با سعید محبی درباره زندگی و کارنامه مرتضی کلانتریان، مترجم و حقوقدادن برجسته تازهدرگذشته است.
مرتضی کیوان در ادبیات ایران نقش پررنگی دارد. بسیاری از چهرههای مهم ادبیات ایران راجع به او سرودهاند و نوشتهاند. آنها که هنوز زندهاند یاد او را در هر لحظه زنده میکنند. اما تنها سرنوشت تراژیک مرتضی کیوان نیست که این جایگاه را برای او میسازد. شیما بهرهمند با نگاهی به «کتاب مرتضی کیوان» شاهرخ مسکوب، از نقش مرتضی کیوان در ادبیات معاصر ایران نوشته است.
«میراثداران گوگول» و «یادداشتهایی درباره كافكا» دو کتاب تازه با ترجمه سعید رضوانی منتشر شده است. پیش از این گفتگویی با مترجم پیرامون یادداشتهایی از کافکا که اثر آدورنو است، منتشر کردیم. یادداشت پیشرو بیشتر درباره «میراثداران گوگول» شامل چهار مقاله از توماس مان درباره ادبیات روسیه است و ارتباط مضمونی آن با ترجمه دیگر رضوانی.
سعید رضوانی درباره خوانشِ آدورنو از كافكا میگوید؛ در پیوند با وضعیت كنونی ما که رضوانی معتقد است بهطرز غریبی بهدستِ راستگرایانی افتاده است كه از موضع روشنفكری بهصراحت ترویج ناسیونالیسم ميكنند؛ آنهم ناسیونالیسمِ پرخاشگری كه بهتر است آن را شووینیسم خواند.
واژگانی همچون مدارا، تکثر فرهنگی و بازخوانی فرهنگی که از کلیدواژههای ادبیات محمد مختاری به شمار میروند اگر با تبصرههای مورد نظر مختاری خوانده نشوند مفهومی متفاوت و گاه متضاد با نگاه انتقادی وی پیدا میکنند.
بهنظر میرسد در وضعیتِ خمود و پات ادبی، تمام مفاهیم قلب شدهاند: دستکم این بلا بر سر ژرژ باتای که آمده است. شَری که باتای در ادبیات سراغ میکرد، هیچ ربطی به شَر خونین رمانهای طیفِ همسان ندارد. گویی شرِ باتای از درون ادبیات رخ بربسته، به فضای ادبی ما کوچ کرده است. شروران ادبی در دو طیف همسان و دگرسان مشغولِ حاشیهها و کینتوزیاند و در این میان تنها سَر «ادبیات» بیکلاه مانده است.