هنرمند آفریقای جنوبی، ویلیام کنتریج، در خلال ارائه مطالعات خود در پروسه ساخت دو اثر، به رابطه بین فیزیک و جایگاه نور در هنر و تبعات خشن روشنگری اروپا میپردازد.
در این یادداشت، خانهی ادریسیها مجموعهای در نظر گرفته شده که اجزای آن در فضایی مشخص تعاملی کارآمد دارند؛ تعاملی که نتیجه پژوهش هنرمندانه به عنوان بخشی از پروسهی ساختن است.
آیا هنر ابزاریست برای فرار از واقعیت؟ باریو هنرمندیست که با خلق «موقعیت»هایش فرار از مواجهه با وضعیت موجود تحت نظام دیکتاتوری نظامی برزیل را غیرممکن میکرد.
گفتمان حاکم بر سیاست، اندیشه و فرهنگ جامعه ما تلاش میکنند از الگوهای استعماری و اروپایی تبری جویند ولی همین الگوها را سنگ محک برنامهها و سیاستگذاریهای خود قرار میدهند.
چیزی به تحویل سال نو و نوروز نمانده است. رسم و آدابی که سالانه تکرار میشود اما پرسشهایی و مفاهیمی نیز در این میان فراموش شدهاند و یا نادیده گرفته میشوند. ایا همه اینها باعث نمی شود که بخواهیم جغرافیا را از نو نقشهنگاری کنیم؟
تصور ما از آینده و گذشته تنها تصوری محدود در زمان و رمانهای علمی تخیلی نیست، این تصور امروز و در مکان موجود هم در زندگی ما تبلور مییابد.
یادداشت حاضر تلاشیست برای بازتعریف رابطه سیاست و هنر. رابطهای که مدتهاست بهزعم نگارنده به انقیاد قدرتها و پیشفرضها درآمده و همزمان خلق هنری را در جایگاهی دسترسناپذیر قرار داده و آن را به دو شق فرم و محتوا- یا تئوری و عمل- تقسیم کرده و در نتیجه مانع دستکاری شدن وضع موجود میشود.