پیشنویس لایحهی مدیریت یکپارچهی شهری در اوایل سال ۹۴ از طرف وزارت کشور به دولت تقدیم شد و همزمان برای نقد و بررسی در دسترس عموم قرار گرفت. در این لایحه، بخش مهمی از اختیارات نهادهای دولتی، نظیر وزارت راه و شهرسازی، سازمان حفاظت محیطزیست، سازمان میراث فرهنگی و آموزشوپرورش همراه با منابع انسانی، مالی و تجهیزاتی آنها به شهرداریها منتقل خواهد شد. این واگذاریها با استدلال چابکسازی دولت و نیز یکپارچهسازی مدیریت شهری توجیه شده است. از بدوِ عمومی شدن، هم کلیات این لایحه(۱) و هم برخی از جزئیاتِ آن از جمله تأثیر آن بر حفاظت از میراث فرهنگی(۲) و همچنین بر محیطزیست(۳) مورد نقد و بررسی سازمانهای مردمنهاد قرار گرفته است. در این مصاحبه سعی شده چالشهای موادی از این لایحه را که به معماری و شهرسازی ناظر هستند، مورد ارزیابی قرار گیرد.
کسانی که میلیونها رانت میخورند، هرگز موظف نبودهاند به این سؤال پاسخ دهند که بهجز رانتجویی، شهر چگونه باید اداره شود؟ امروز افراد برجسته شهری حرفهای گذشته کرباسچی را تکرار میکنند. خواسته آنها، گرانشدن شهر و حذف افراد کمدرآمد از شهر است. در واقع این حرکت، شهروندزدایی کمدرآمدها، ضدقانون اساسی و مدنی و حقوق شهروندی است.
تعبیر «رنسانس شهری» بارِ معنایی مثبتی دارد اما نویسندۀ کتابِ «کنترل زمین» معتقد است پُشتِ عنوانِ دلربای آنْ خصوصیسازیِ فضاهای عمومی شهر، انتظامیگری، طردِ گروههای کمدرآمد و اضمحلالِ فضای عمومی در شهرهای انگلیس در جریان بوده است. آنا مینتون میکوشد نیمۀ تاریک بازآفرینیِ شهری را در انگلستان نمایش دهد؛ جاهایی را که محرومیت و فقرِ ساکنانِ قدیمی پشتِ زرق و برقِ ساختوسازها پنهان شدهاند
اصلاحطلبها در دورههای مدیریتیشان، به سیاست رهاسازی توسعه شهری و سپردن آن به مکانیزم بازار تن دادند. به نظر میرسد آنها در مورد سیاستهای اقتصادیـ اجتماعی اداره شهر دارای تفکر مدونی نیستند. آیا وقتی از اقتصاد شهری حرف میزنند منظورشان فقط توسعه مالهاست؟
اعظم خاتم، تحصیلکرده جامعهشناسی و دکترای محیط شهری از کاناداست و سالها به تدریس و پژوهش درمسایل مسکن وتغیرات شهری در ایران مشغول بوده است. او در این گفتگو درباره نقش زمین در اقتصاد شهری صحبت میکند و اینکه اکنون این شهریاند که به عرصه سرمایهگذاری و انباشت ثروت تبدیل شدهاند.
از زمین تپههای عباس آباد حتي ١٠ متر هم خالي باقي نمانده است و با افتتاح پروژههای بزرگ مقیاس در این زمینها، بزرگراههای اطراف پاسخگو نیست و يك فاجعه شهری رخ میدهد
تهرانیها و ساکنان بعضی کلانشهرهای کشور مثل اصفهان و مشهد چند سالی است که مالها را شناختهاند. ساختمانهای عظیم تجاری که در آنها همهچیز پیدا میشود. جایی برای گردهمایی برندهای معروف، مغازههای لوکس و در کنار آنها سالن سینما، شهربازی، کارواش و البته مجموعه رستورانهایی که به آن میگویند فودکورت. مالها که تعداد آنها به سرعت رو به افزایش است نه فقط از نظر اقتصادی و تاثیرشان بر سیمای شهر که از نظر اجتماعی هم بر سبک زندگی و عادات روزمره ساکنان شهرهای بزرگ تأثیر گذاشته است و البته روند این تاثیرگذاری در آینده با فعال شدن تعداد بیشتری از این مالها بیشتر هم میشود. با روند رو به گسترش ساخت و بهرهبرداری از مجتمعهای عظیم تجاری در شهری مثل تهران، در آینده نزدیک این تاثیرات به مراتب بیشتر هم خواهد بود. به گفته کارشناسان توسعه مالها در شهرهای بزرگ فضاهای عمومی را تقویت کرده و ایرانیها را که عمدتا اوقات فراغت را هم در خانههایشان میگذرانند از خانهها بیرون کشیده است. از سوی دیگر اما منتقدان میگویند شهری با این تراکم بالا که این روزها چند برابر سه دهه پیش ساختمان و جمعیت دارد دیگر توان پذیرش این همه تجاریسازی را ندارد و با این دست فرمان اگر پیش برود دیگر جایی برای زندگی نمیماند. فارغ از این حرفها روند ساختوساز مال در تهران و دیگر شهرها رو به افزایش است. شهرداریها هم از این تجاریسازیهای بزرگ که برای آنها بسیار هم پر درآمد است، حمایت میکنند و این گونه است که هر روز بر جمعیت مالها افزوده میشود. سوال این است که مالها و مراکز عظیم تجاری که ساخت بسیاری از آنها اکنون به پایان رسیده و در آستانه بهرهبرداریاند دقیقا بر چه بخشی از رفتارهای اجتماعی و سبک زندگی ما تاثیرگذاشتهاند؟ این تاثیرات خوب است یا اینکه جزو پیامدهای منفی محسوب میشود؟ با روند رو به گسترش تجاریسازی در تهران، چه آیندهای در انتظار این کلانشهر که نه، باید گفت ابرشهر است؟