عقلانیت از دسترفته و سکوت
پس از انتخاب دکتر زاکانی به عنوان شهردار تهران منازعاتی پیرامون عدم ارتباط تخصص ایشان با سمتِ شهردار، در عرصهی عمومی و گفتمان سیاستمداران شکل گرفت. منازعاتی که نتیجهای نداشت و سنبهی پرزور شهردار اکنون تهران بر همهی انتقادها چیره گشت. در این میان شهرسازان و معماران هرچند اعتراضات جسته و گریختهای به این انتخاب پر حرف و حدیث داشتند، اما هرگز همچون بدنی واحد و یکصدا به موضوع واکنش نشان ندادند. بسیاری از افراد نیز در توجیه این انتخاب دلایل عجیب و غیرمنطقی را نظیر ارتباط تخصص دکتر زاکانی با سلامت شهری و مانند آن مطرح کردند، صحبتهایی که اغلب نه تنها به توجیه این انتخاب کمک نکرد، بلکه صحنهی انتخاب این پست سیاسی-اجرایی را به یک کمدی تلخ بدل کرد. پس از انتخاب دکتر زاکانی به سمت شهرداری تهران، مجموعهای از انتصابات از طرف ایشان صورت گرفت که بعضا بیحاشیه و پر و حرف و حدیث هم نبودند. شاید مهمترین این انتصابها حسین حیدری، داماد آقای زاکانی بود که به سمتِ مشاور و دستیارِ ویژه شهردار در حوزه هوشمندسازی فناوریهای نوین و نوآوری شهری انتخاب شد؛ انتصابی که به سرعت مورد انتقاد تمام گروهها و مردم قرار گرفت و سبب گردید آقای شهردار ظرف مدت کوتاهی از تصمیم خویش عقب نشینی کرده و حکم داماد را لغو کند.
همچنین بخوانید: تداوم انتصابهای فامیلی در دولتهای مختلف
در این میان اما انتصابهایِ عجیب دیگری نیز وجود داشت که کمتر مورد انتقاد قرار گرفت، انتصابی که به مانند انتخاب شهردار تهران در آن نه تخصص و نه تحصیلات لحاظ شده بود! «انتصاب رضا صیادی به عنوان مدیرعامل سازمان زیباسازی شهر تهران». سوالی که پیش میآید این است که اگر نه تخصص و نه تجربه در این پستِ مدیریتی اهمیت ندارد، چه چیزی به عنوان معیار برای انتخاب ایشان لحاظ شده است؟ احتمالا پاسخ گرایش سیاسی-عقیدتی ایشان باشد، که به طیفی خاصْ از جریانات سیاسی ایران، موسوم به جریان انقلابی مرتبط هستند! در این میان یک سوال دیگر وجود دارد که آیا در این طیف که بدنهی قابل توجهی از مدیران و سیاستمداران را تشکیل میدهد، فردی اصلحتر و مرتبطتر برای تصدی این پُست وجود نداشت؟ به عبارت دیگر هیج فردی در این طیفِ سیاسی وجود نداشت که سابقهی مدیریت در حوزهی شهری را داشته و رشتهی تحصیلی مرتبطداری داشته باشد؟ پاسخ این است که نه احتمالا، بلکه قطعا وجود داشت. پاسخی که این انتصاب را پیش از پیش عجیب میکند و در واقع هیچ دلیل عقلانی برای انتصاب ایشان باقی نمیگذارد. با نگاه در رزومه ایشان مشاهده میشود که یکی از سِمتهای صیادی که نزدیکترین قرابت را با شغل فعلی وِی دارد، مشاور عالی رسانه و مدیر روابط عمومی سازمان تبلیغات است. سِمتی که بر ما عیان میکند احتمالا سیاستهای آیندهی سازمانی که تبلیغات شهری تهران را انجام میدهد، به چه سمت و سویی سوق خواهد داشت!
در این میان اما سکوت اساتید، مشاوران و حرفهمندان حوزهی شهری نیز در خور توجه است، هرچند که قطعا واکنشهای جستهگریخته و انتقاداتی به این انتصاب از سوی برخی از متخصصین شهری وجود داشت، اما این انتقادات هرگز منسجم و ساختار یافته نبودند و خواستِ ایجابی نظیر ملغی شدن این حکم انتصاب را دنبال نمیکردند. اتفاقی که در ماجرای انتصاب حسین حیدری به دلیل رابطهی خویشی برای شهردار تهران رخ داد و مردم از گروههای مختلف شروع به اعتراض به این انتصاب کردند. در واقع واکنش متخصصین و حرفهمندان حوزهی شهری به انتصاب صیادی به عنوان مدیرعامل سازمان زیباسازی حتی به اندازهی افراد غیرمرتبطتری نبود که به انتصاب حیدری به عنوان مشاور شهردار اعتراض کردند! سکوتی که رخ داد یک بار دیگر نشاندهندهی عمق فاصلهی دیسیپلینهایی نظیر شهرسازی و معماری با وقایع سیاسی و مدیریتی جاری در شهر و به ویژه شهر تهران است. فاصله و شکافی که بعضا حاصل عافیتطلبی و بعضا نیز حاصل تکنیکزدگی و سیاستزدایی بیشاز حد در این دیسپلینها است. در واقع درست در لحظهای که از رسانهها، حرفهمندان و اساتید حوزهی شهری انتظار میرفت که به این انتصاب واکنشی در خور نشان دهند و حداقل خواستار توضیح برای چرایی این انتصاب باشند، آنها مطابق سالهای اخیر و در برخورد با بسیاری از مسائل به زعم خودشان سیاسی در شهر سکوت کردند و احتمالا در طی سالهای آتی به همکاری با این سازمان و تلاش برای انجام دادن پروژههای این سازمان ادامه خواهند داد.
در این شرایط به نظر میرسد معماران و شهرسازان و سایر افراد مرتبط با حوزهی شهری باید یکصدا خواستار نه برکناری و یا ملغیشدن حکم رضا صیادی به عنوان مدیرعامل سازمان زیباسازی که به نظر سنگ بزرگی است، بلکه حداقل خواستار ارائه یک توضیح منطقی و عقلانی از شهرداری تهران برای این انتصاب عجیب باشند؛ اگر در این انتصاب منطق و عقلانیت وجود داشته باشد!
با سلام
من به عنوان یکی از پرسنل سازمان از تغییر مدیریتهای پیاپی خسته شده ام.ملاک انتخاب هم فقط سیاسی است.نه دانشی در کارست نه تجربه ای.
یادداشت جالبی بود. کاش کمی ویرایش هم میشد. استفاده بیش از حد از علامت تعجب یا جملات غیرسرراستی مثل «مجموعهای از انتصابات از طرف ایشان صورت گرفت که بعضا بیحاشیه و پر و حرف و حدیث هم نبودند» (مجموعهای از انتصابات او پرحاشیه و پر حرف و حدیث بود) متن را کمی سختخوان و نازیبا کرده.