گزارشها و آمارهای اجتماعی تکاندهنده، یکی پس از دیگری، غافلگیرمان میکنند. شاید شگفتآورترین و در عین حال رعبآورترین گزارش بدمسکنی در سالهای اخیر، گزارشی از گروههای گورخواب در شهر تهران بوده است. اما گورخوابها شاید برجستهترین جلوه بدمسکنی باشند و تکاندهندهترین نوع آن. شکلهای دیگری از بدمسکنی –شایعتر از همه، حاشیهنشینی– دهههاست که در شهرهای بزرگ وجود دارد. در جدیدترین گزارش درباره حاشیهنشینی و بدمسکنی، معاون پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور از وجود ۱۹میلیون جمعیت حاشیهنشین و حدود سههزار منطقه حاشیهای در کشور خبر داد. به بهانه انتشار این گزارش، برای بررسی ژرفتر پدیده حاشیهنشینی و نسبت آن با پدیدههای کلانتر، در این شماره آتیهنو پروندهای را تدارک دیدهایم. از جمله اینکه در گفتوگویی با دکتر اعظم خاتم که سالهاست در حوزه مسکن و طرحهای شهری فعالیت و پژوهش میکند به جنبههای مختلف این پدیده اجتماعی پرداختهایم. خاتم دکترای خود را در رشته محیطشناسی شهری از دانشگاه یورک کانادا دریافت کرده و سابقه تدریس در این دانشگاه را نیز دارد.
پیشنویس لایحهی مدیریت یکپارچهی شهری در اوایل سال ۹۴ از طرف وزارت کشور به دولت تقدیم شد و همزمان برای نقد و بررسی در دسترس عموم قرار گرفت. در این لایحه، بخش مهمی از اختیارات نهادهای دولتی، نظیر وزارت راه و شهرسازی، سازمان حفاظت محیطزیست، سازمان میراث فرهنگی و آموزشوپرورش همراه با منابع انسانی، مالی و تجهیزاتی آنها به شهرداریها منتقل خواهد شد. این واگذاریها با استدلال چابکسازی دولت و نیز یکپارچهسازی مدیریت شهری توجیه شده است. از بدوِ عمومی شدن، هم کلیات این لایحه(۱) و هم برخی از جزئیاتِ آن از جمله تأثیر آن بر حفاظت از میراث فرهنگی(۲) و همچنین بر محیطزیست(۳) مورد نقد و بررسی سازمانهای مردمنهاد قرار گرفته است. در این مصاحبه سعی شده چالشهای موادی از این لایحه را که به معماری و شهرسازی ناظر هستند، مورد ارزیابی قرار گیرد.