وقتی من چیزی مینویسم به من میگویند «دهنت را ببند، تو آنها را متهم به نژادپرستی و همجنسگراستیزی میکنی، تو آنها را به درد میاروی.» اما وقتی طبقه کارگر خودش به سخن میآید همین آدمها خطاب به این طبقه میگویند «دهنتون را ببندید شماها نژادپرست و همجنسگراستیز هستید.» این آدمها میخواهند به هر قیمتی که شده مانع شنیده شدن صدا و به جنبش درآمدن آدمهای طبقه کارگر شوند. بورژوازی یک نظام پرتناقض دائمی ست که همیشه در آخر میگوید «صدای آنها را خفه کنید.»
علت افزايش حوادث شغلی در محيطهای كارگری آنچنان كه مسوولان وزارت تعاون و فعالان كارگری میگويند، تک عاملی نبوده بلكه مجموعه عوامل دست به دست هم داده تا كارگران به عنوان آسيبپذيرترين قشر جامعه، علاوه بر اجبار به تحمل مشكلات معيشتی كه برگه مويد ناكارآمدی سياستهای اقتصادی دولتهاست، حال از بابت امنيت جانی هم در معرض بيشترين آسيبها قرار بگيرند.
شاید با شنیدن کلمهی سرزمین اولین چیزی که به ذهن خطور کند کشور باشد، اما در اینجا سرزمین به معنای کشور نیست. سرزمین اصطلاحی است که زنان کشاورز مهاجر افغانستانی برای زمینهای کشاورزی استفاده میکنند.
چطور میشود اتفاقی که همه در آن ضرر میکنند سالهای متمادی تکرار شود؟ هیچ ضلعی در حوزه کار از مرگ و میر کارگران به معنای حقیقی منتفع نمیشود و جدا از مسائل اقتصادی تبعات اجتماعی فراوانی هم دارد. اما همچنان هیچ ارادهای برای ایستادن در مقابل این چرخ دندههای مرگ وجود ندارد.