داشتن شناسنامه و سند هویتی، ابتداییترین حق یک شهروند در زندگی امروزه است که برای بهرهمندی از امکانات و مزایای زیستن در جامعه انسانی، بتواند احقاق حق و برای کسب زندگی مطلوب تلاش کند. شاید در نگاه اول و در سطح عموم جامعه، وجود افراد بیشناسنامه، قدری غیرعادی و عجیب باشد؛ اما رفتن به لایههای زیرین جامعه، ما را با واقعیتهای تلخی در این زمینه روبهرو میکند.
زنان ایرانی که پس از مهر ١٣٨٥ با اتباع خارجی ازدواج کردهاند، قادر نیستند برای فرزندان خود شناسنامه بگیرند. چنین کودکانی در واقع قادر به تحصیل در مدارس ایران، استفاده از بیمه درمانی و.. نیستند و تازه پس از رسیدن به سن ١٨ سالگی میتوانند برای داشتن «هویت» ایرانی، مراحل قانونی را دنبال کنند. تا آن زمان و در صورت وجود سند ازدواج پدر و مادرشان، تنها شانس آنها گرفتن کارت اقامت از طریق ارائه پاسپورت است. دستیابی به کارت اقامت نیز برای همه امکانپذیر نیست و همین امر، بسیاری را به سمت خرید شناسنامههای افراد متوفی و یا شناسنامههای جعلی سوق میدهد. در واقع این پول است که در تعیین «هویت» افراد نقش اصلی را بازی میکند و کسانی که قادر به خرید چنین شناسنامههایی نیستند، عملا به رسمیت هم شناخته نمیشوند. شادی خوشکار در گزارش زیر به مشکلات این کودکان و خانوادههایشان پرداخته است.
داشتن شناسنامه و سند هویتی، ابتداییترین حق یک شهروند در زندگی امروزه است که برای بهرهمندی از امکانات و مزایای زیستن در جامعه انسانی، بتواند احقاق حق و برای کسب زندگی مطلوب تلاش کند. شاید در نگاه اول و در سطح عموم جامعه، وجود افراد بیشناسنامه، قدری غیرعادی و عجیب باشد؛ اما رفتن به لایههای زیرین جامعه، ما را با واقعیتهای تلخی در این زمینه روبهرو میکند.
ماجرا چیست؟
مرکز پژوهشهای مجلس بر اساس سرشماری سال85 اعلام کرد که بیش از 3 میلیون و 200 هزار کودک بین 6 تا 17ساله بازمانده از تحصیل در کشور وجود دارد که یا اصلاً به مدرسه نرفتهاند یا در طول سالهای تحصیل به دلایل مختلف از تحصیل بازماندهاند. این آمار تا حدی قابل اعتنا اما قدیمی و البته آخرین آمار رسمی در این حوزه محسوب میشود. رئیس گروه مطالعات و برنامهریزی امور آسیبدیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی معتقد است قوانین انعطافناپذیر آموزش پرورش بخشی از علت این مسئله است.