هفته گذشته تبلیغ نمایشگاهی با عنوان "پرنسسهای کوره" در گالری کاما منتشر شد. در توضیح این نمایشگاه آمده بود: "پرنسسهای کوره روایت دخترکانی است که در حومه تهران در کناره کورههای آجر پزی زندگی میکنند و با کمک علی صوفی در کادر عکسهایشان به پرنسسهایی مبدل شدهاند که آرزوی هر دختری است." روی پوستر هم تصویری از یکی از دختران با تاج و لباس قرار داشت و دستانی که در حال آماده کردند دختر بچه هستند و قرار بود عواید فروش آثار نمایشگاه صرف کمک به کودکان شود .
در رسانهها کمتر به شیرخوارگاهها پرداخته شده است. گویی با سپردن این مراکز به بخش خصوصی وضعیت آنها بدتر هم شده است. متن زیر روایتی است از تجربه یکی از کارمندان شیرخوارگاه در یکی از شهرهای غربی کشور.
دولتمردان و شهرداری تهران کمترین مسئولیتی برای تأمین نیازهای زنان و نسل فردا در خود احساس نمیکنند. باوجود ادعا و افتتاح پروژههای نمایشی، در واقعیت شهر تهران بهشدت قربانی سوداندیشی و بهرهکشی موضعی شده است و هیچ جلوهای از انسانیت در آن نمیتوان سراغ گرفت.
کار کودک رشد جسمی و اجتماعی کودکان را در خطر جدی قرار میدهد. در میان کارهای مختلف، برخی به عنوان بدترین اشکال کار کودک مشخص شدهاند، اما در ایران با رشد اقتصاد غیررسمی کار کودک به شدت رو به افزایش است و از آن بدتر، هیچ نظارتی حتی برای منع بدترین اشکال کار کودکان وجود ندارد.
فاطمه حسن، کودکی ۸ ساله، روزی ۱۲ ساعت در یک کارگاه کفشسازی در ترکیه کار میکند. او که به همراه خانوادهاش از حلب سوریه به ترکیه گریخته است، یکی از هزاران کودک سوری است که در ترکیه کار میکنند.
«شهر با لبخند کودکان زیباتر میشود». این شعار تبلیغاتی شهرداری تهران است. اما لبخند کودکان در شهر کجاست؟