نبود آمار منسجم و یکدست و فقر اطلاعات قابل استناد باعث شده همچنان تلاشها درباره کودکان بازمانده از تحصیل با تکیه بر شک و تردید و نداشتن نقشه راه همراه باشد.
مهاجران برای تحصیل در ایران چه مشکلاتی داشتهاند؟ یادداشت زیر مرور خاطرات یک مهاجر در مواجهه با تبعیضهای روزمره و سیستماتیک برای بهرهمندی از امکانات آموزشی است.
دانشجویان افغانستانی در ایران چه مشکلاتی دارند؟ این گزارش به گوشهای از سختیهای تحصیل دانشجویان افغانستانی در ایران میپردازد.
روایتهای شخصی از تجربههای جمعی راهی برای به چالش کشیدن روایت رسمی از یک مکان یا دوره زمانی خاص است. این یادداشت روایتی از دانشگاه ده سال پیش است که این نهاد را در گسستها و تداومهایش با دورههای بعد و قبل تصویر میکند.
میان کلاس خلوت دو سه دانشآموز هستند که نه ازدواج کردهاند و نه سن و سال آنچنانی دارند. آنها نتوانستهاند درسها را در شیفت صبح پاس کنند و کارشان افتاده به شیفت بزرگسالان یا همان شبانهها. آنها دانشآموزان بیخاطرهای هستند که کم حرف میزنند و کمتر از بقیه دل به کار میدهند. گویی هنوز زمین زیر پای آنها فرار میکند. درس که تمام میشود یکی از همانها، که میگوید نازنین صدایم کنید، بلند میشود به خانم معلم میگوید خانم صبر کنید چند تا جک از توی وایبر بخوانم بخندید. خانم معلم میخندد و نازنین شروع میکند. حالا دیگر کلاس از همان حالت نیمهرسمیاش هم بیرون آمده. زنگ میخورد و زنگ تفریح بزرگسالی شروع میشود. خانم ناظم گوشهای کنار پلهها ایستاده و فقط ناظر است. دانشآموزان این شیفت نیاز چندانی به آرام کردن ندارند.
طبق برنامه پنجم توسعه قرار بود تا سال ١٣٩٣ بیسوادی در گروه سنی زیر ٥٠ سال در مناطق مختلف کشور ریشهکن شود. اما مهرماه امسال بیش از یک میلیون و چهارصد هزار بچه 6 تا 18 سال در ایران از تحصیل بازماندند. چند ماه پیش نیز علی اصغر فانی، وزیر آموزش و پرورش، در تبریز اعلام کرد «دیگر در ایران هیچ کودکی به دلیل نداشتن کلاس درس و معلم، محروم از تحصیل نمیماند.» گزارش شیده لالمی از روستاهای خوزستان اما از واقعیات دیگری خبر میدهد؛ واقعیاتی که جایی در اظهارات وزیر آموزش و پرورش ندارد.
تصورات نادرست دربارۀ زبان اشاره و دیگر ناآگاهیها دربارۀ زیست ناشنوایان، اثرات آسیبزنندهای بر آموزش دانشآموزان ناشنوا گذاشته است. این یادداشت مروری است بر این تصورات و آثار سوء آنها بر وضعیت آموزش.