اجازه تحصیل با سفر به کیش و کابل
دانشجویان افغانستانی در ایران چه مشکلاتی دارند؟ این گزارش به گوشهای از سختیهای تحصیل دانشجویان افغانستانی در ایران میپردازد.
«سالهاست ایران زندگی میکنم، خودم را فرزند این آب و خاک میدانم اما وقتی دانشجو شدم، فهمیدم ایرانیها هنوز ما را نپذیرفتهاند. تفاوتهای زیادی بین من و یک دانشجوی ایرانی وجود دارد؛ تفاوتهایی که شاید خیلی از شماها دربارهاش ندانید.» اینها حرفهای احمد، دانشجوی افغانستانی ساکن ایران است که برایم از دشواریهای درس خواندن در ایران میگوید. سختیهایی که شاید خیلی از ما کمتر دربارهاش شنیده باشیم.
احمد میگوید: «من همیشه کار کردهام و درس خواندهام. در تمام سالهای تحصیل کارگری کردهام، فروشندگی کردهام و سعی میکنم خرج و مخارج خودم را دربیاورم. خیلی از دانشجویان مهاجر، همین شرایط را دارند.»
یکی از شرطهای پذیرش در دانشگاههای ایران برای هر دانشجوی افغانستانی داشتن پاسپورت افغانستان و یک سفر رفت و برگشت به وطن است. هرچند این شرط برای دختران به جز سفر به وطن جایگزین دیگری هم دارد و آن هم سفر رفت و برگشت به جزیره کیش است. اما دانشجویان افغانستانی ساکن ایران میگویند که با توجه به هزینههای سنگین و شهریه بالا همین هم برای خیلیهایشان امکانپذیر نیست. چراکه سفر به افغانستان پروسهای طولانی و پرهزینه دارد و برای همه امکانپذیر نیست. اما شاید بد نباشد بدانید امسال با همه این شرایط دشوار سه دانشجوی افغانستانی موفق شدند رتبه نخست کنکور در مقطع کارشناسی ارشد را به دست آورند.
نجیبالله خواجه عمری، وزیر تحصیلات عالی افغانستان در سفر به ایران و دیدار با وزیر علوم، مشکل شهریه دانشجویان افغان را مطرح کرد و خواستار حل آن شد. گفته میشود ۲۶ هزار دانشجوی خارجی در دانشگاههای ایران درس میخوانند که ۱۷ هزار نفر آنها از کشور افغانستان هستند. عبدالحمید علیزاده، مدیرکل امور دانشجویان غیرایرانی سازمان امور دانشجویان وزارت علوم چندی پیش، از بورسیه سه دانشجوی افغانستانی رتبه یک کنکور کارشناسی ارشد خبر داد و تأکید کرد دانشجویان خارجی که در دانشگاههای کشور تحصیل میکنند، تنها در صورت کسب رتبههای تک رقمی و دورقمی در آزمونهای سازمان سنجش از سوی وزارت علوم بورسیه میشوند.
احمد که دانشجوی فلسفه دانشگاه تهران است، برایم میگوید اینکه فقط نخبهها بورسیه شوند به آنها کمکی نمیکند: «شهریه و بازگشت به وطن تنها مشکل دانشجویان افغانستانی ساکن ایران نیست و آنها مشکلات دیگری هم دارند. ما موقعی که کنکور میدهیم حق انتخاب هر رشته و هر شهری را برای تحصیل نداریم. زمانی که در دانشگاه دولتی پذیرفته میشویم باید ۸۰ درصد شهریه دانشجویان شبانه را پرداخت کنیم حتی اگر در بهترین دانشگاه ایران پذیرفته شویم. شرایط پیدا کردن کار هم که معلوم است. از سوی دیگر شرایط بازگشت به افغانستان هم مناسب نیست. برای همین است که خیلی از ما از دانشگاه رفتن پشیمان میشویم و در نهایت مدرکمان را قاب میکنیم و به دیوار میزنیم.»
در سفارت افغانستان تعداد زیادی از دانشجویان افغانستانی را میبینم که درخواست گرفتن پاسپورت دارند و در صف منتظرند تا اسمشان را صدا کنند. محمد دانشجوی رشته جامعهشناسی میگوید: «از بچگی شاگرد اول بودم. عاشق درس خواندن. همیشه آرزو داشتم پزشک شوم. رتبه خوبی در کنکور آوردم اما به دلیل هزینههای سنگین نتوانستم پزشکی بخوانم. پدرم کارگر است همیشه ناراحت است که نتوانستم در رشته دلخواهم درس بخوانم. میدانی این مشکلات فقط مختص دوران دانشگاه نیست زمانی که دانشآموز هم بودم همیشه افغان بودن باعث میشد معلمها بین من و دیگر دانش آموزان فرق بگذارند، والدین دانش آموزان هم رفتار خوبی با من نداشتند. نمیگویم همه این طور بودند اما اغلب همین رفتار را داشتند. دانشجویان افغانستانی مشکلات زیادی دارند که یکی از آنها گرفتن پاسپورت دانشجویی است هر دانشجوی افغانستانی که در دانشگاههای ایران پذیرفته میشود، حتماً باید پاسپورت کشور خودش را بگیرد و یک سفر رفت و برگشت به آنجا داشته باشد که واقعاً برای همه ما ممکن نیست.»
فاطمه دانشجوی برق میگوید: «دختران افغانستانی ساکن ایران همه تلاششان را میکنند تا شرایط بهتری برای خودشان فراهم کنند. در همه کشورها از دانشجویان مهاجر حمایت میکنند اما در ایران محدودیتهای ما خیلی زیاد است. من متولد ایرانم اما زمانی که خواستم وارد دانشگاه شوم گفتند حق تحصیل در هر رشته و شهری را نداری؟ آیا این محدودیت و تبعیض نیست؟»
درحال خواندن اسامی افرادی هستند که پاسپورتشان آماده شده. مهدی دانشجوی ادبیات انگلیسی پاسپورتش را میگیرد، خوشحال و سر کیف به نظر میرسد: «سالها پیش دانش آموزان افغانستانی شرایط خیلی سختی برای مدرسه رفتن داشتند. اما امروز کودکان افغانستانی براحتی میتوانند وارد مدارس ایرانی شوند. با این همه زمانی که میخواهیم وارد دانشگاه شویم مشکلات شروع میشود. من باورم این است که به مرور زمان شرایط بهتر میشود و ایرانیها ما را بیشتر میپذیرند مثل همه سالهایی که میهمانشان بودهایم.»
به سازمان امور دانشجویان وزارت علوم میروم جایی که دانشجویان خارجی برای رتق و فتق امور تحصیلیشان هر از گاهی آنجا سر میزنند. دانشجویان افغان بیشترین تعداد مراجعان به این مرکز را تشکیل میدهند. به هر گوشه که نگاه میکنم یکی از آنها را میبینم.
ناهید دانشجوی رشته روانشناسی است. او میگوید: «۱۲ سال با کلی مشقت و سختی درس خواندم حالا هم که به دانشگاه آمدهام با مشکلات زیادی روبه رو هستم. بسیاری از دوستانم به خاطر همین مشکلات ادامه تحصیل ندادند، این خیلی دردناک است به خصوص زمانی که درسات خوب باشد، دانشجویان افغان برای تحصیل در ایران باید از هفت خوان رستم بگذرند.»
آمنه دانشجوی معماری است و برای درخواست ویزا به سازمان امور دانشجویی آمده: «خانواده من مخالف دانشگاه رفتنم بودند. حق هم داشتند چون هزینهاش بالاست. ما اگر کنکور دانشگاههای دولتی هم قبول شویم بازهم باید شهریه بدهیم. وضع مالیمان هم آنقدر خوب نیست که از پس مخارج دانشگاه بربیایم برای همین مجبورم هم درس بخوانم و هم سخت کار کنم.»
زینب دانشجوی کامپیوتر است: «من و دو خواهرم دانشجو هستیم، خواهرم کارشناسی ارشد میخواند. پدرم کارگر است و نمیتواند هزینههای تحصیلمان را بدهد. اما مشکلات دانشجویان افغانستانی فراتر از پرداخت شهریه و مسائل اقتصادی است. دانشجویان افغان باید پاسپورت دانشجویی بگیرند. دریافت پاسپورت مراحل پیچیده و سختی دارد ما باید حتماً مهر خروج از کشور و ورود به افغانستان را در پاسپورتمان داشته باشیم. خیلی از خانوادهها این مشکلات را که میبینند اجازه تحصیل به فرزندانشان نمیدهند. البته شانسی که برای ما دختران افغانستانی وجود دارد، این است که میتوانیم به جای افغانستان به کیش سفر کنیم. این قانون در سالهای اخیر به عنوان یک امتیاز برای دختران دانشجو تصویب شده. البته برای بسیاری از دختران از جمله خودم سفر به کیش هم سخت است و از عهده تأمین هزینههای آن بر نمیآییم.»
علیرضا دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه شیراز است و برای انجام کارهای پاسپورت دانشجوییاش به تهران آمده: «متولد ایران هستم و فکر میکنم باید مثل دیگر دانشجویان با من رفتار شود اما این طور نیست. زمانی که دوستان ایرانی متوجه میشوند من دانشجوی پزشکی هستم با تعجب میگویند مگر میشود. متأسفانه مردم ایران افغانها را فقط به عنوان کارگر و در مشاغل پایین میتوانند تصور کنند. در رسانهها فقط از کارگران افغانستانی صحبت میشود. دولت ایران باید امکانات بیشتری به دانشجوها بدهد تا آنها از سطح کارگری فراتر بروند، نه اینکه مدام مشکلات و محدودیتهای بیشتری برایشان فراهم کند.»
غزل دانشجوی مددکاری اجتماعی چند روزی است از یزد برای گرفتن پاسپورت دانشجویی به تهران آمده: «دانشجویان دختر افغان موانع زیادی دارند، برای دانشگاه رفتن حتماً باید پاسپورت بگیریم و گرفتن گذرنامه هم برای ما اتباع افغانستان مراحل سخت و پرهزینهای دارد. اغلب مهاجران توان اقتصادی بالایی ندارند و همه اینها باعث میشود که دختران از ادامه تحصیل منصرف شوند.»
محمد محمدی دانشجوی رشته کامپیوتر است و با چند نفر از دوستانش یک گروه تلگرامی برای راهنمایی دانشجویانی که قصد دارند پاسپورت بگیرند، ایجاد کرده تا دانشجویان افغان مقیم ایران بیش از این سر درگم نشوند: «یکی از بزرگترین مشکلات دانشجویان مراحل اخذ روادید تحصیلی است به خصوص دانشجویانی که در شهری به جز تهران تحصیل میکنند. نهادها و ارگانهای تحصیلات عالی باهم هماهنگ نیستند و دانشجویان را به هم پاس میدهند.»
پای درددل و حرفهای دانشجویان افغان که بنشینی گلایههایشان تمامی ندارد، میگویند پرداخت شهریه، کار در حین تحصیل، گرفتن پاسپورت تحصیلی و رفتن به افغانستان تنها بخشی از مشکلاتشان است. آنها فقط یک خواسته دارند آن هم اینکه مثل دیگر دانشجویان پذیرفته شوند و به آنها هم اجازه دهند با توجه به تبحر و تحصیلاتشان جایگاه مناسبی به دست بیاورند.
کل حرفشون گرفتن پاسپورت بود که اونم با صفارت خودشونه،تو دانشگاه دولتی هم باید شهریه بدن چون دانشگاه های دولتی برای ملت ایرانه،در ثانی مگه ایرانی هایی که دارن تو اروپا و آمریکا تحصیل میکنن به همین سادگی رفتن؟اونا تو شرایط سختی نیستن؟
در اروپا هم شرایط حتما سختیهای خودش رو داره برای پناهندگان اما یه تفاوت خیلی بزرگ وجود داره اونم اینکه ایران هرگز و هرگز به پناهجویان پاسپورت خودش رو نمیده و از این نظر در دنیا کمتر جایی مثل ایران پیدا میشه. یعنی شما اگه ۲۰ سال هم ایران کار و زندگی کنی نه میتونی شهروند ایرانی شی و نه حتی پناهنده!!! شما در اروپا و آمریکا هرچی سختی هم بکشی اگر موفق بشی کار پیدا کنی یا درس بخونی تهش میتونی شهروند اون کشور شی بعد از چند سال. و اگر از شرایط سخت اومده باشی پناهنده هم میتونی بشی حتی بدون اینکه کار داشته باشی. اما ایران با این همه ادعای مهمون نوازی (و پاسپورت مزخرفش) هیچ وقت شهروندیش رو به کسی نمیده.
من شخصا به عنوان یه ایرانی از همه برادرا و خواهرهای افغانستانیم به خاطر همه سختیهایی که در ایران کشیدند و تبعیضهایی که بهشون شده شرمندهام. و شرمنده ام که ما نتونستیم با اینهمه ادعای تمدنمون کاری دربرابرش بکنیم.
کسی که متولد اروپا باشه شهروند محسوب میشه اما ما تو ایران پنجاه سال که داریم زندگی می کنیم اما….
خیلی از دانشگاههای اروپایی اگه شایستگی علمی داشته باشی، از لحاظ تحصیلی که هیچ، از لحاظ خرج زندگی هم بورسات میکنند. اما اینها کسانی هستند که رتبهی برتر کنکور میشوند ولی باید پول اضافی هم بدهند.
از همهی اینها گذشته، مگه حالا دانشگاههای اروپایی، مرجع تقلید ما یا رفرنسِ مشروعیت اخلاقی هستند که از اونها حجت میاریم؟ شاید اونها هم توی پذیرش و حمایت از آدمهای ستمدیده، فشارهای زائدی به انسانها بیارن؛ این که دلیل نمیشه که پس ما هم فشار بیاریم. گاندی میگه: «این مرزها را خدا نکشیده است» اگه یکی درد میکشه و تحت ستم ه، باید یه فکری کرد. مرزهای ملی و (بالفرض) شیوهی رفتار دانشگاههای اروپایی، بیتفاوتی و ستم رو توجیه نمیکنه.