در شهری مانند ماهشهر که سهم مردمش از استخراج منابع کربنی فقط آلودگی و فقر بوده است، چه کاری جز مسدود کردن مسیرها و خطوط انتقال منابع و کالاها میتواند صدای اعتراض مردم را به گوشها برساند؟
امین بزرگیان با اشاره به این نکته که در فقدان یک چپ پویا و سازماندهی شده که به آرمانهای اندیشه انتقادی معتقد باشد، آنچه که رخ داده هضم چپ در معده راست است، او میگوید: در فرانسه کسی وجود ندارد که اعتراضات را نمایندگی کند در چنین شرایطی، شکاف موجود را کسانی پر میکنند که از نارضایتیها سوءاستفاده میکنند. در نهایت ممکن است جریاناتی حاکم شوند که هم به شکاف طبقاتی بیشتری دامن بزنند و هم حداقل ارزشهای دموکراتیک حامی حقوق و آزادی انسانها را از بین ببرند.
آصف بیات در یادداشتی که در وبسایت آتلانتیک منتشر شده، به تحلیل اعتراضات اخیر ایران پرداخته است. به اعتقاد بیات آنچه در روزهای اخیر در ایران رخ نمود نه بسط ساده اعتراضات روزمره و نه مقدمهای بر یک انقلاب، که یک خیزش مردمی فوقالعاده بود. هسته مرکزی آن: «طبقه متوسط فرودست».
خاموش کردن مردم یا خستگی و ناامیدی آنها از تغییر، هر دوفاجعهبار است. بینتیجگی اعتراضات، منجر به از دست رفتن اعتبار «حَکَمی» به نام سیاست و تبدیل به یک «معضل لاینحل بزرگ» خواهد شد. در چنین شرایطی، یک اضطراب اساسی فراگیر بهجای نیروی تغییرخواهی بر جامعه حاکم میشود. این اضطراب بزرگ، ناشی از فروپاشی نهادی و ناممکن بودن وقوع تغییر در حوزۀ سیاسی است. فروپاشی نهادی همان زندگی در میان انبوهی از نهادهایی است که مدتهاست کارکرد خود را از دست دادهاند.