دارالفنون محکم ایستاده است. نه غباری بر چهره دارد و نه آجری از هم گسسته. نخستین دانشگاه تاریخ مدرن ایران، یادگار امیرکبیر، صورتی آراسته دارد؛ پنجرههایی چوبی، گچبریهای رنگ به رنگ، درختان استوار. ظاهرش نقص ندارد اما دلش آشوب است، انگار که آدمی ناخوشاحوال تظاهر کند به تندرستی.
قرار بود مهرماه امسال درب مدارس دولتی به روی کودکان افغان که بهصورت «غیرمجاز» در ایران زندگی میکنند، گشوده شود. اما در همین فاصله گزارشهایی منتشر شد که ادعاهای مقامات دولتی مبتنی بر امکان تحصیل رایگان این کودکان را رد میکرد؛ گزارشهایی که با تکذیب مسئولان آموزش و پرورش روبرو شد. هدی هاشمی سری به منطقه کبیرآباد در جنوب تهران زده تا واقعیت موجود مهاجران افغان ساکن این منطقه را به تصویر بکشد؛ واقعیتی که علاوه بر فقر شدید و عدم وجود امکانات اولیه زندگی، لزوم پرداخت پول توسط دانش آموزان افغان برای ادامه تحصیل را نیز دربرمیگیرد.
بنا به آمار آموزش و پرورشِ استان در ۱۳۹۰، نرخ باسوادی در جنوب سیستان و بلوچستان شصت درصد است؛ یعنی چهل درصد از جمعیت زیر پنجاه سال منطقه بیسواد هستند. آمار رسمی میگوید ۱۴۹ هزار کودک بازمانده از تحصیل در استان وجود دارد که ۲۱ درصد بهدلیل فقر خانوادهها، ۲۷ درصد بهدلیل دوری راهها و ۲۹ درصد بهدلیل قرار گرفتن در مناطق صعبالعبور از تحصیل بازماندهاند. نرگس جودکی سفری داشته به سیستان و بلوچستان و از جمله به وضعیت مدارس روستاهای این استان پرداخته است.
چهار روز است که محمد را به مدرسه راه ندادهاند. او افغان است و دانشآموز سوم راهنمایی یکی از مدارس پاکدشت. خانوادهاش از 230 هزار تومان هزینه شهریه، فقط توان پرداخت صد هزار تومان را داشتهاند. «پسرم را کتک زدند. گفتند تا باقی پول را نیاوردی مدرسه نیا. به خدا نداشتیم...» بغض در گلوی مادر میشکند و جملهاش با هق هق تمام میشود.