گرد زوال بر چهره دارالفنون
دارالفنون محکم ایستاده است. نه غباری بر چهره دارد و نه آجری از هم گسسته. نخستین دانشگاه تاریخ مدرن ایران، یادگار امیرکبیر، صورتی آراسته دارد؛ پنجرههایی چوبی، گچبریهای رنگ به رنگ، درختان استوار. ظاهرش نقص ندارد اما دلش آشوب است، انگار که آدمی ناخوشاحوال تظاهر کند به تندرستی.
دارالفنون محکم ایستاده است. نه غباری بر چهره دارد و نه آجری از هم گسسته. نخستین دانشگاه تاریخ مدرن ایران، یادگار امیرکبیر، صورتی آراسته دارد؛ پنجرههایی چوبی، گچبریهای رنگ به رنگ، درختان استوار. ظاهرش نقص ندارد اما دلش آشوب است، انگار که آدمی ناخوشاحوال تظاهر کند به تندرستی. بعد از سالهای دراز خاموشی این مدرسه در خیابان ناصرخسرو، مدتی است که درش باز شده، دروازه و دیوارها مرمت شده اما در و دیوارِ بههمریخته، خاکروبه و آجرهایی که راهروها را پوشانده و درهای چوبی کندهشده از چشم بازدیدکنندهها پنهان نیست. مدرسه کهنی که روزگاری رجالی چون اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات، احتشامالسلطنه رئیس مجلس، میرزا جهانگیرخان مدیر روزنامه صوراسرافیل و کمالالملک نقاش در آن پرورش یافتند، در انتظار قول و قرار مدام مسئولان خاک میخورد. پس از کشمکشهای بسیار میان سازمان میراث فرهنگی و سازمان نوسازی و توسعه مدارس برای مرمت و احیای این بنا، به نظر میرسد اختلافات تا حدودی مرتفع شده باشد، هرچند وعده ۱۰ میلیارد تومانی سازمان نوسازی مدارس کشور برای بهسازی دارالفنون، حرف تازهای نیست اما مسئولان مجموعه باز هم به آن امیدوارند و از آغاز دور جدید مرمت در این بنای ۱۶۵ ساله خبر میدهند.
وعده تازه: پایان مرمت تا آخر سال ۹۵
مدرسه، ویرانهای شده بود که مرمت سر پایش نمیکرد و باید بازسازی میشد، همین شد که سال ۸۸ سازمان نوسازی مدارس وزارت آموزش و پرورش، بازسازی آن را از سر گرفت. آخرین مرمت بنا در سالنهای جنوبی آن، بهمن پارسال به سرانجام رسید؛ این مرمت زخمهای سطحی دارالفنون را التیام داد اما هنوز دیوارهای فروریخته بسیاری وجود دارد که باید سرپا شود. دیوار راهرو و کلاسهای غربی، آتش و نم دیده است و دیوار نوشتهها در جا به جای آن به چشم میخورند. پیش از این سازمان میراث فرهنگی طرحی برای مرمت و احیای بنای دارالفنون داده بود که هفته پیش با حضور پیمانکار سازمان نوسازی و مدیرکل میراث فرهنگی استان تهران رونمایی شد؛ طرح جامعی که مرمت کلاسها، موزه و حیاط شمالی را در خود دارد. اینطور که حسن عرب باصری، معاون مجموعه تاریخی دارالفنون میگوید، کارگروهی از کمیته فنی سازمان میراث فرهنگی و پیمانکاران سازمان نوسازی مدارس طرح را بررسی کرده و به نتیجه رسیدهاند و فاز اصلی مرمت دارالفنون «همین روزها» آغاز میشود. «بهسازی حیاط و نما قبلا تمام شده و مرمت کلاسها و راهروها و پایین حیاط باقی مانده و همین روزها از سر گرفته میشود. سازمان نوسازی منتظر طرح و نقشه مرمت بود که هفته پیش تحویل دادیم و مقدمات کار فراهم شد.» سازمان نوسازی مدارس وعده داده که مرمت و بهسازی شدنی است و «از نظر تأمین اعتبار هیچ مشکلی وجود ندارد» عرب باصری این را میگوید و اضافه میکند: «قول دادهاند که تا پایان سال ۹۵ و به احتمال زیاد در دهه فجر مرمت بنا تمام شود.» سیاهه وعدههای مسئولان برای احیای دارالفنون مدام طولانیتر میشود و باید دید که قول تازه سروقت عملی میشود یا نه.
ویترین گذاشتیم که خشک و خالی نباشد
سیاهه وعدههای مسئولان برای احیای دارالفنون مدام طولانیتر میشود و باید دید که قول تازه سروقت عملی میشود یا نه.
دروازه دارالفنون در خیابان ناصرخسرو، طاق زنجیرهای بلندی است که بر دو ستون تکیه کرده و رو به راهرویی دراز باز میشود. بعد از ورودی، دو اتاق در سمت چپ و راست قرار دارد؛ یکی برای مسئولان حاضر در مجموعه و دیگری اتاقی با دیوارهای آجری و زمین خاکی که پشت پردهای پلاستیکی پنهان شده. مرمتهای پیشین را میتوان در پنجرههای مشبک چوبی و دیوارهای سفید دید. دیوار راهروها با پلاستیکهایی با نقش آجرنما پوشانده شده است. زمانی صدای قدمهای محصلان در اینجا میپیچید و حالا فقط چند کمد و ویترین برای نمایش کتابهای درسی قدیمی و مجموعه مقالات در گوشه گوشه راهروها جا خوش کرده، تک و توک در کمدها باز است و شیشه ویترینها غبارآلود. نمایشگاهی با این سطح از توجه و حفاظت را شاید نتوان موزه نامید. مدیرمجموعه دارالفنون پارسال از قول سازمان نوسازی مدارس گفت که دارالفنون در سال ۹۵ مرکز اسناد و گنجینه تعلیم و تربیت شناخته خواهد شد و سازمان نوسازی هم هزینهها را تأمین میکند: «۱۰ هزار سند دارالفنون تاکنون شناسایی شده که پس از کامل شدن در معرض دید همگان قرار خواهد گرفت.» این مجموعه به گنجینه هیچ شباهتی ندارد و پیداست که وعده هنوز عملی نشده است. معاون مجموعه تاریخی دارالفنون درباره اوضاع نمایش کتابها میگوید: «سازمان نوسازی مدارس پارسال قول داده بود که گنجینه امسال به بهرهبرداری برسد. در مدت برنامهریزی برای مرمت، وزیر تصمیم گرفت، درها به روی مردم باز شود و بنا شد برای اینکه خشک و بیروح نباشد از مجموعهها چیزی برای ارائه بگذاریم. برای کلاسها، خانه وزیران و معلمان فرهیخته، معلمان و دانشآموزان شهید و کتابهای درسی و… این دست عنوانها را در نظر گرفتیم تا اطلاعاتی از سیستم آموزشی کشور بدهد، اما این گنجینه اسناد نیست، گنجینه چندین هزار برگ سند است که همچنان در حال آمادهسازی و شناسایی است.»
یک روایت زنده از صورت دارالفنون
پیش از اینکه بنا به حال امروزش دچار شود و حتی پیش از تخریبش در سال ۱۳۰۸، دارالفنون ۵۰ اتاق به شکل مربعی داشت که قسمتی از دیوارهای آن با گچبری، نقشها و تذهیب آراسته بود. در مقابل هر اتاق ایوانی قرار داشت که در جریان تخریب از بین رفت. در حیاط حوض بزرگی است که زمانی از قنات «آب شاه» سرچشمه میگرفت؛ زلالترین آب آشامیدنی تهران. دارالفنون در گذر تاریخ بعد از مرمتها و بازسازیها، چهره دیگری به خود گرفت. روایت سعید وزیری، نویسنده و محقق دارالفنون که دورهای در این مدرسه درس خوانده و درباره آن کتاب هم نوشته، زنده، تازه و دقیق است. از دارالفنون چنان میگوید که گویی همین حالا در راهروهایش قدم میزند و از پنجرهها سرک میکشد: «این بنایی که میبینیم، خیلی عوض شده. ۸۰ سال بعد از ساختش بود که تخریب شد و دوباره آن را ساختند. معماری جدیدش کار نیکلای مارکف روسی بود؛ کسی که کارخانه قند ورامین و زندان قصر هم معماری اوست. با نقشه او هر دو کلاس مربعی به یک کلاس مستطیلی تبدیل و روکار بنا آجری شد. دارالفنون در سال ۱۲۶۶ به شکل دیگری ساخته شده بود؛ جلوی کلاسها ایوان داشت و گچبری و نقاشی. بعدها خراب شد و دیوارها نم زد و در بازسازی دوبارهاش ۴۰ کلاس به ۳۲ کلاس تبدیل شد و بهجای ایوانها در هر کلاس، سه پنجره کاشتند.»
وزیری بهره مارکف از معماری ایرانی را میستاید: «در معماری بنا علاوه بر ترکیب معماری هخامنشی و صفوی، سقفها به شکل شیروانی اروپایی درآمده است. بالای پنجرهها قوسی نیمدایرهای است؛ شیوهای از معماری که صفویان بهکار میبردند. در حیاط جلوی هر ساختمان سه کاشی به رنگ آبی نصب شده که مصرعی شعر به خط نستعلیق بر آن نوشته شده، از ۱۱ شاعر نامدار ایرانی. این نشان میدهد افرادی که بنا را بازسازی کردند آدمهایی فرهنگی بودند و مارکف هم بهخوبی با معماری ایرانی آشنا بود. پیش از مرمتها روزی به دارالفنون رفتم. همه کاشیها شکسته بود و نمیدانستند چه چیزی رویش نوشته. شعرها را که کلماتی از آنها جامانده بود خواندم. روی این کاشیها نام شاعر هم نوشته بود با خط طلا، اما طلاها را کنده بودند.»
اینطور که او میگوید، حیاط از زمان ساخت تغییری نکرده و فقط آجرهایش عوض شده اما چیز جالبی دارد که کمتر درباره آن صحبت شده است: شکل حیاط از معماری یک سربازخانه انگلیسی برداشته شده است. معمار به اروپا رفته بود تا برای طراحی ساختمان ارتش و قلعه آموزش ببیند. آنجا از حیاط یک سربازخانه خوشش آمد و بدون توجه به پیامی که دارد، طرح را در حیاط دارالفنون پیاده کرد: «از بالا اگر نگاه کنیم در حیاط دو چلیپا یکدیگر را قطع میکنند و پرچم انگلیس دیده میشود. این کار آگاهانه نبوده و فقط به چشم معمار خوش آمده است.»
متأسفانه برای بازسازی فقط بودجه مصرف میشود و ذوق و حفظ میراث در نظر گرفته نمیشود، همانطور که مرمتهای پنج سال پیش بدون نظر سازمان میراث انجام شد.
میراثمان را نشناختهایم
آینده مدرسه کهن از نگاه سعید وزیری روشن است اما تغییرات چندان به مذاق او و بسیاری دیگر خوش نیامده است. «تغییرات اخیر فقط به قصد استحکامبخشی بوده و بدون درنظرگرفتن زیبایی بنا پیها را از آجر و آهن گذاشتند و سازه سنگین شد. همین چهار،پنج سال پیش در سالنی که مجسمه امیرکبیر هست، سقف شیروانی را آهنی کردند. آموزش و پرورش آن زمان میگفت این کار برای مقاومت در برابر زلزله است اما سازمان میراث موافق نبود. میتوانستند چوبهای موریانهخورده را آفتزدایی و شکل سابق را در بنا رعایت کنند اما نکردند. بازسازی اولیه کاملا حسابشده بود اما در نهایت چیزی که در مرمت جدید فراموش میشود، زیبایی و شکل اصلی بناست. متأسفانه برای بازسازی فقط بودجه مصرف میشود و ذوق و حفظ میراث در نظر گرفته نمیشود، همانطور که مرمتهای پنج سال پیش بدون نظر سازمان میراث انجام شد. اهمیت دادن به این بنا و گنجینه، حرمت دادن به دانش است. اینکه بدون نظارت سازمان میراث، مرمتی انجام شود یا بیتوجه رها شود یعنی میراثمان را بهدرستی نشناختهایم و نخواهیم شناخت.»
دارالفنون سالهای درازی فراموشخانه شده بود و در شلوغی خیابان ناصرخسرو کسی سراغش را نمیگرفت. در سالهای خاموشیاش حتی بخشهایی از حیاطهای اطرافش به مغازههای کناری فروخته شد و شرکت مخابرات که پیش از انقلاب نزدیک به دو هزار متر از زمین مدرسه را گرفته بود، در ضلع شمالی آن، ساختمان بلندی ساخت و نمای شمالی مدرسه را کور کرد؛ چنان بلند که حتی شانس ثبت جهانی دارالفنون را از آن گرفت. حالا مدرسه کهن گوشهای از پایتخت شلوغ در انتظار نشسته تا وعدههای تکراری روزی عملی شوند. چه زمانی و چطور پیدا نیست؛ دارالفنون تا آن روز تظاهر میکند که حالش خوب است و آواری که زیر سقفش تلنبار شده را فراموش میکند.