فارسی و لهجههای نداشتهاش
علی یونسی، مشاور رئیس جمهور در امور قومیتها به تازگی در مورد لزوم برخورد با قومگرایی زده صحبت کرده است. محسن مهدوی مزده، دانشجوی دکتری زبانشناسی در یادداشت زیر به برخی اشتباهات سخنان یونسی درباره زبانها پرداخته، اشتباهاتی که در عرصه عمومی و سیاسی نیز رواج دارند. اشتباهاتی نظیر اینکه همه زبانهای موجود در ایران را «لهجههایی» از فارسی بدانیم.
علی یونسی، دستیار ویژه رئیس جمهور در امور اقوام، اخیرا در مصاحبه با روزنامه قانون سخنانی بر زبان رانده (متن کامل مصاحبه را در اینجا ببینید) که مایه جنجال بسیار شده. چون بسیاری از سخنان به رابطه بین زبانهای مختلف مورد تکلم در ایران مربوط است، قصد دارم توضیحاتی درباره علت و شدت مسالهدار بودن سخنان او بدهم. با توجه به این که مقام رسمی ایشان مرتبط با اقوام است، این اشتباهها را حمل بر ناآگاهی تصادفی یکی از مقامات درباره مسائل زبانی (که به خودی خود طبیعی و بیعیب است) نمیکنم بلکه آنها را بازتابی از سایهافکنی رویکردهای خاص سیاسی بر بدیهیات علمی میبینم، و فکر میکنم روشن است که اشتباهات فاحش و دقت پایین ایشان به هیچ وجه متناسب با مقامشان و سطح اعتماد به نفسی که در بیان جزئیات از خود نشان میدهند نیست. از یک جهت پرداختن به چنین سخنان آشکارا مغلوطی کمی بیمورد به نظر میرسد، اما از طرف دیگر به نظرم میرسد که ذکر مورد به مورد مشکلات سخنانی که تا این حد جلب توجه کردهاند میتواند مفید باشد.
تاکید میکنم که ذکر مشکلات سخنان ایشان در اینجا از جهت متهبهخشخاشگذاری سختگیرانه آکادمیک درباره جزئیات زبانشناسانه نیست، بلکه اشاره به اشتباهاتی است که با رجوع به سادهترین و بدیهیترین منابع علمی (حتی دانشنامههای عمومی) هم قابل جلوگیری هستند و به نظر من خوب است که حتی در مدارس هم در سطح راهنمایی یا دبیرستان به نوجوانان آموخته شوند. همچنین معتقدم لازم است که از منظر زبانشناختی و به دور از حساسیتهای قومی اغلاط سخنان ایشان ذکر شوند تا قضاوت برای غیرمتخصصان آسانتر شود. در ادامه، به برخی از سخنان آقای یونسی اشاره میکنم و توضیحاتی میآورم. تاکید میکنم که فهرست زیر شامل تمام موارد مسالهدار در سخنان آقای یونسی نیست.
۱- «لهجههای فارسی مانند گیلکی، مازنی، خراسانی، تالشی، لری، کردی، لکی و … که در حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ تا هستند، همه از یک ریشه و نژاد زبانی هستند.»
آقای یونسی در انتهای این جمله همریشگی این گونههای زبانی را به درستی خاطرنشان میشوند، اما به عادت رایج فارسیگرایان افراطی، چند زبان مختلف ایرانی را به راحتی لهجههایی از فارسی میخوانند. ماجرای گُم بودن مرز زبان و لهجه ماجرای دامنهداری است و من قصد ندارم در اینجا به ابعاد مختلف آن بپردازم. اما سخن آقای یونسی مستقل از معیاری که انتخاب کنیم غلط است. اگر بنا بر تقسیمبندیهای علمی زبانشناسان باشد، هر منبع معتبری در جهان در عرصه زبانشناسی (حقیقتا بدون استثنا) مازندرانی و گیلکی و تالشی و لری و کردی را زبانهایی مستقل از فارسی میداند، و زبانشناسان سالانه دهها مقاله درباره هرکدام از این زبانها میدهند و از آنها به عنوان زبانهای جداگانه یاد میکنند.
هر منبع معتبری در جهان در عرصه زبانشناسی مازندرانی و گیلکی و تالشی و لری و کردی را زبانهایی مستقل از فارسی میداند، و زبانشناسان سالانه دهها مقاله درباره هرکدام از این زبانها میدهند و از آنها به عنوان زبانهای جداگانه یاد میکنند.
اما از نظرات زبانشناسان هم اگر بگذریم، انتظار حد اقلی این است که آقای یونسی دستکم به معیارهای عرفی و عوامانه برای تشخیص این که چه چیز را یک زبان میخوانیم پایبند باشند، و اگر میخواهند گیلکی و مازندرانی را با معیارهای عرفی لهجههای فارسی بدانند، دستکم این اشتباه فاحش را درباره زبانهای دورتری مثل زبانهای کردی مرتکب نشوند (انواع کردی نه تنها از فارسی بسیار دورند، بلکه خود به قدری متفاوتند که بیشتر زبانشناسان آنها را چند زبان همخانواده میدانند، نه یک زبان). اگر معیار این است که گویشوران فارسی و کردی سخن یکدیگر را متوجه شوند، باید عرض کنم که فهم بیش از ده بیست درصد از یک گفتگوی معمولی کردی (حتی کردی سورانی، چه برسد به کردی کرمانجی) برای یک فارسیزبان غیرممکن است (هر فارسیزبانی میتواند با مشاهده یک ویدئوی کردی در اینترنت صحت ادعای مرا تخمین بزند). اگر معیار ساختارهای زبانی است، زبانی مثل کردی کرمانجی که مذکر و مونث در آن جدایند و صرف فعل ارگاتیو دارد و صداهای ناموجود در فارسی دارد و حرف اضافههایش به شکل پیرااضافه (سرکامپزیشن) اند با کدام منطق لهجهای از فارسی است؟ واقعیت این است که تفاوت میان کردی (چه سورانی چه کرمانجی) با فارسی در واژگان و نحو و آواها، به مراتب بیش از تفاوت میان اسپانیایی و ایتالیایی است. حتی اگر بدترین معیار ممکن یعنی معیار استقلال و قدرت سیاسی را به عنوان محک تشخیص استقلال زبانها از هم انتخاب کنیم، زبان کردی سورانی که در جایی خارج از ایران زبان روزنامه و کتاب و شعر و تحصیل و مدرسه و تلویزیون و غیره است، چرا باید لهجهای از فارسی محسوب شود؟
تفاوت میان کردی (چه سورانی چه کرمانجی) با فارسی در واژگان و نحو و آواها، به مراتب بیش از تفاوت میان اسپانیایی و ایتالیایی است. چرا باید کردی لهجهای از فارسی محسوب شود؟
۲- «برای مثال زبان مازندرانی ها با لکی ها بسیار نزدیک است. لکی میگوید بچو و مازندرانی میگوید بشو؛ هردوی آنها به معنای آمد و شد است.»
البته در بیشتر گونههای زبان مازندرانی خبری از «بشو» نیست، و منظور ایشان قاعدتا گیلانی و گونههای نزدیک به آن است. اما مشکل اصلی اینجاست که لکی واقعا به مازندرانی نزدیکی ویژهای ندارد. همواره بین زبانشناسان درباره رابطه لکی با لری و کردی ابهاماتی وجود داشته چون لکی به لری و کردی شباهتهایی دارد. اما انگیزه اشاره به مازندرانی (آن هم با یک مثال نامناسب) به عنوان نمونه شباهت زبانی با لکی، از فهم بنده خارج است.
۳- (در ادامه بحث قبلی) «ریشه اینها به فارسی دری یا به فارسی میانه و گاهی هم به فارسی دوره اول برمی گردد.»
این جمله به قدری مغشوش و نادرست است که حتی ذکر یک به یک مشکلاتش هم برای من آسان نیست. نکته اول این است که گویا ایشان گمان میکنند این زبانها به نوعی از فارسی منشعب شدهاند و «ریشه»شان آن جایی است که به فارسی وصل میشوند. انگار که به نظر ایشان فارسی همواره اصل بوده و زبانهای دیگر از میانه راه از آن جدا میشدهاند. با کمی فکر (حتی بدون دانش زبانشناسانه) میتوان پی برد که اگر دو زبان یا دو گونه زبانی از میانه راه از یکدیگر منشعب شوند، معیاری برای اصل دانستن یکی و فرع دانستن دیگری نداریم، و در نتیجه عجیب است که یکی از این نوادگان را خود فارسی بدانیم و آن دیگری را لهجهای از این یکی بدانیم (هرچند اذعان میکنم که گاهی در موارد نادر در عمل به دلایل سیاسی این اشتباه در نامگذاری در جهان رخ میدهد). نکته دوم این که جدایی مسیر تکاملی این زبانها از فارسی، بسیار قدیمیتر از آنچه ایشان میفرمایند است. اصلا حرف زدن از زبانهایی با این حد فاصله ساختاری و ذکر زبان اخیری مثل «فارسی دری» یا حتی فارسی میانه به عنوان ریشه مشترک بیشتر شبیه شوخی است. انشعاب این زبانها از یکدیگر مربوط به دورانی بسیار بسیار قدیمتر از فارسی دری (که متعلق به پس از اسلام است) است. منظور ایشان از فارسی دوره اول بر من روشن نیست، اما حتی اگر منظورشان فارسی باستان (زبان شاهان هخامنشی) باشد هم جمله ایشان صادق نیست. البته کسی زمان دقیق جدا شدن مسیر تکاملی این زبانها از یکدیگر را نمیداند، اما این قدر میدانیم که فارسی از زمانی که به نام فارسی شناخته میشده (یعنی دوره هخامنشیان) مدتی بوده که مسیرش از زبانهایی مثل مازندرانی و گیلکی و تالشی و کردی جدا شده بوده (در تقسیمبندی زبانی، فارسی باستان یک زبان «ایرانی جنوب غربی» محسوب میشود اما این زبانها همگی زبانهای «ایرانی شمال غربی» هستند).
(برای خوانندگان ناآشنا به عالم زبانشناسی، ذکر این توضیح را ضروری میدانم که عبارت «زبانهای ایرانی» در این متن به عنوان یک عبارت تخصصی با معنایی بهخصوص به کار میرود. در زبانشناسی به گروه خاصی از زبانهای همریشه که شامل فارسی و پشتو و کردی و بلوچی و غیره است «زبانهای ایرانی» میگویند. برخی از زبانهای ایرانی (مثل پشتو) در ایران کنونی تکلم نمیشوند. همچنین، زبانهایی مثل ترکی آذربایجانی و عربی در ایران کنونی تکلم میشوند اما از خانواده زبانهای ایرانی نیستند.)
۴- «باید بین ترک و آذری فرق گذاشت. آذریها، هم زبان فارسی و هم تبار فارسی دارند و فارس تر از خیلی مناطق هستند. آذری ها برادر دوقلوی کردها هستند. این دو همان قوم ماد هستند که قبل از هخامنشیان این سرزمین را گرفتند با همدیگر درگیری داشتند اما همه از یک خانواده بودند. یک بخش زیادی از آذری ها زبان ترکی را گرفتند و فارسی کردند. بعضی از آنها مانند تالشیها همچنان به فارسی قدیم صحبت می کنند.»
از اینجا ماجرا عجیبتر میشود. اول این که من دقیقا متوجه نشدم منظور ایشان از آذریها کیست. اگر منظورشان مردم ترکزبان آذربایجان است، عبارت «زبان فارسی دارند» خندهدار است. اگر منظورشان از آذری صرفا اقلیتهایی در منطقه آذربایجان است که به زبانهای همریشه فارسی سخن میگویند، آن وقت عجیب است که چرا در ادامه سخنانشان به زبان ترکی آذربایجانی میگویند «آذری». دوم این که ربط دادن اقوام منطقه آذربایجان و کردستان به قوم ماد یک گمانهزنی مشکوک است که هیچ گواه قابل اعتنایی برای آن وجود ندارد. مساله سوم در اینجا این عبارت است: «بخش زیادی از آذریها زبان ترکی را گرفتند و فارسی کردند» که درباره مدعای آن در ادامه بیشتر حرف خواهیم زد.
اما در نهایت آقای یونسی میفرمایند که تالشیها به فارسی قدیم صحبت میکنند. باز هم اشتباه فاحش در درک نسبت تاریخ و زبان. زبان تالشی یک زبان ایرانی است و با فارسی همریشه است. مثل همه زبانهای ایرانی دیگر، این دو زبان یک نیای مشترک دارند (که به این نیای مشترک را نه فارسی مینامیم نه تالشی). این دو زبان هردو در طول زمان متحول شدهاند و هردو کمابیش به یک اندازه از نیای مشترکشان دور شدهاند. این تصور که تالشی نسخه قدیمتر فارسی است نه تنها از نظر زبانشناسان صددرصد نادرست و خندهدار است، بلکه منطقا هم چندان معنا نمیدهد.
۵- «زبان ترکی که در آذربایجان رسم شده است، حدود ۴۰۰-۳۰۰ سال بیشتر سابقه ندارد که زبانی عارضی است و درگذشته همه آنها مانند تالشی ها صحبت میکردند.»
زبان ترکی دستکم از دوره سلجوقی (حدود ۹۰۰ سال پیش) در آذربایجان وجود داشته. اگر نگاه به دوره سلجوقی مشکل است و به نظرشان مشکوک مینماید، آقای یونسی دستکم میتوانند این نکته بدیهی را به خاطر بیاورند که خاندان صفوی که ترکزبان و ساکن منطقه آذربایجان و اردبیل بودند بیش از پانصد سال پیش به حکومت رسیدند (و سکونتشان در آن منطقه مربوط به پیش از آن زمان است).
زبان ترکی دستکم از دوره سلجوقی در آذربایجان وجود داشته. اگر نگاه به دوره سلجوقی مشکل است و به نظرشان مشکوک مینماید، آقای یونسی دستکم میتوانند این نکته بدیهی را به خاطر بیاورند که خاندان صفوی که ترکزبان و ساکن منطقه آذربایجان و اردبیل بودند بیش از پانصد سال پیش به حکومت رسیدندادعای دوم ایشان در این جمله را با ارفاق میتوان نادیده گرفت. زبان مردم آذربایجان پیش از ظهور ترکی به احتمال زیاد از خانواده زبانهای ایرانی بوده (این نظر مورد اجماع آکادمی در غرب است ، اما برخی از هویتخواهان قومی ترک در ایران آن را نمیپذیرند) اما نه فارسی بوده و نه تالشی. همچنان گفتن این که آنها «مانند تالشیها صحبت میکردند» عجیب است، مگر این که منظور ایشان از «مانند تالشیها» را «به زبانی از خانواده زبانهای ایرانی» بگیریم.
۶- «[دکتر مرتضوی] ثابت کردند که زبان اصلی آذربایجان، فارسی بوده و همچنان در خیلی از مناطق آذربایجان به فارسی صحبت میکنند. البته پانترکیست ها او را منزوی و طرد کردند»
من این دکتر مرتضوی را نمیشناسم اما اگر چنان که جناب یونسی فرمودهاند ایشان ایرانشناس متبحری بوده باشند، احتمالا ادعای ایشان این بوده که زبان پیشین آذربایجان از خانواده زبانهای ایرانی بوده. نه فارسی! همچنین، گفتن «زبان اصلی آذربایجان» به زبانی که نزدیک به هزار سال است کنار گذاشته شده، جز قومیتگرایی و فارسپرستی معنایی ندارد. اگر کسی گمان میکند که هزار سال زمان کمی است برای این که ترکی را زبان «اصلی» و واقعی آذربایجان بدانیم، باید خاطرنشان کنم که قبل از ترکی هم عمر زبانهای ایرانی در منطقه آذربایجان بیش از حدود ۱۵۰۰ سال نبود چون اقوام آریایی تازه در حدود ۲۵۰۰ سال پیش پایشان به آن مناطق رسید.
گفتن «زبان اصلی آذربایجان» به زبانی که نزدیک به هزار سال است کنار گذاشته شده، جز قومیتگرایی و فارسپرستی معنایی ندارد.۷- «در واقع زبان آذری یک لهجه از زبان فارسی محسوب میشود و البته یک قسمت از آن هم ترکی است که بخش زیادی از آن فارسی شده است. بنابراین فارسی زبانان ترکی را از گیلکی راحتتر متوجه میشوند. در حقیقت میتوان نام آن را ترکیِ فارسی یا ترکیِ ایرانی گذاشت.»
عمق فاجعه در این جملات رخ میدهد. در بالا توضیح دادم که چرا اطلاق عبارت «لهجهای از فارسی» به زبانهایی مثل مازندرانی و گیلانی (و به خصوص کردی) غلط است. درباره ترکی آذربایجانی، این غلط هزار برابر فاحشتر است.
ترکی آذربایجانی حتی همان همریشگی دور چندهزارساله را هم با فارسی ندارد و اصولا جزو خانواده زبانهای ایرانی نیست. ترکی همانقدر با فارسی همخانواده است که چینی و ژاپنی. ساختار نحوی و آوایی ترکی هم طبعا ربطی به فارسی ندارد. ترکی آذربایجانی (مثل ترکی استانبولی و ازبکی و قرقیزی و قزاقی و ترکمنی و سایر زبانهای همخانوادهاش) یک زبان التصاقی یا هماهنگی واکهای است. آقای یونسی لابد به اعتبار واژههای مشترک میخواهند ترکی را لهجهای از فارسی بدانند، اما نباید فراموش کنند که با چنین استدلال بیپایهای فارسی هم چیزی جز لهجهای از عربی نخواهد بود، و انگلیسی هم چیزی بیش از لهجهای از فرانسه نخواهد بود. گذشته از این، بیشتر واژگان مشترک بین فارسی و ترکی در واقع عربی هستند! نه تنها هر زبانشناسی در دنیا به این ادعا که ترکی آذربایجانی لهجهای از فارسی است میخندد (اگر عصبانی نشود)، بلکه هیچ انسان عامیای هم اگر گرایشهای سیاسی-اجتماعی قضاوتش را تحت تاثیر نداده باشند با دیدن این دو زبان به چنین نتیجهای نمیرسد.
این توضیح را هم بدهم، که کسی را دیدم که متن مصاحبه را دیده بود و امیدوارانه احتمال داده بود که منظور ایشان در جمله «زبان آذری یک لهجه از زبان فارسی محسوب میشود» اشاره به زبان ترکی مستعمل در ایران نباشد، بلکه اشارهاش به زبان ایرانیای باشد که معتقدند پیش از ترکی در آذربایجان رایج بوده. از سیاق سخنان آقای یونسی من اصلا چنین برداشتی نمیکنم (به خصوص که در همان پاراگراف از مصاحبه مکررا کلمه «آذری» را برای اشاره به زبان ترکی فعلی رایج در آذربایجان به کار بردهاند.) اما اگر احیانا این برداشت درست باشد، جای شکرش باقی است، هرچند همچنان اصرار عجیب و غریب ایشان برای اطلاق واژه «آذری» به زبان ترکی آذربایجانی و بعد اطلاق همین واژه به زبان ایرانیای که قرنهاست با ترکی جایگزین شده، نه تنها عقلانی نیست بلکه مشخصا تلاش ناصادقانهای برای تحریف تاریخ و هویت این زبان است.
ایشان در ادامه میفرمایند که «فارسیزبانان ترکی را راحتتر از گیلکی متوجه میشوند». حقیقت این است که این ادعا هم به نظر من به طرز باورنکردنیای دور از واقع است، اما قضاوت درباره آن را به عهده سایر فارسیزبانان میگذارم.
مؤخره
مجددا تاکید میکنم که من معتقد نیستم مقامات باید اطلاعات زبانی داشته باشند، و فکر نمیکنم هر اشتباهی باید به رخ اشتباهکننده کشیده شود. در عین حال، فکر میکنم بزرگی اشتباهات علمی آقای یونسی در کنار حساسیت اجتماعی ماجرا و جایگاه سیاسی ایشان، مساله را غیر قابل چشمپوشی میکند. امید بلندپروازانه من این است که چنین متنهایی احتمال بروز مجدد چنین اشتباهاتی را به اندازه اپسیلونی کاهش دهند.
میدان چرا مقاله سارا احمدی حذف شده؟؟؟
۷ نکته که آریایی های قهرمان و اعراب سوسمارخور باید بدانند.
این مقاله ها واقعا کم هستن و واقعا روشنگر هستن چرا حذف شده؟؟؟