جامعه
مهناز دوبار در زمان حکومت قبلی افغانستان به وزارت امور زنان رفت. به گفتهی مهناز با کمک این وزارت در دادگاه درخواست تفریق از شوهرش را کرد. در یک قدمی جدایی از همسرش؛ اما طالبان بر افغانستان مسلط شدند: «پیش از آمدن طالبان فقط مانده بود که مهریهام را بدهد و شاهدان را ببریم و پای سند طلاق شصت کنیم.» اما ماهها است که به گفته مهناز دیگر کسی لای پروندهاش را در نهادهای قضایی باز نمیکند.
هفتهنامهی نوول اُبزرواتور در پاریس: آیا دو جور پناهجو داریم؟ «خوب» و «بد»؟ یعنی آنهایی که شبیه به اروپاییها هستند و بقیه؟ فیلسوف اسلونیایی توضیح میدهد که اعتبار اروپا و جهان در آیندهی ژئوپولیتیک میتواند منوط به این مسئلهی انسانی باشد.
برای سيروان، بستن آدم روی كول، با بستن يک بار پلاستيک پيچ ۷۰ كيلویی روی كول، فرق زيادی ندارد... كار، وقتی سخت میشود كه كولبر، از كوه پرت شده، تير مرزبانی، به سر و شكمش خورده و مغز و رودههايش بيرون ريخته، دست و پا و كمرش شكسته .... وقتي با بیسيم خبر دادند كه حسام از كوه پرت شده، سيروان وقتی رسيد بالای سر حسام، حسام، تمام كرده بود. سيروان، تنها بود، سيروان بود و يك طناب بلند. حسام، سر نداشت. سرش تركيده بود. سيروان برگشت و از روستا كمک آورد كه جنازه را پتوپيچ كنند و مثل تنه بريده درخت، روی شيب كوه سُر بدهند.
گروههای اکتشاف نفت، بیوقفه در تالاب شادگان پیش میروند. و پرچمهای فتوحات خود را پیروزمندانه در جایجای هور بالا میبرند؛ پرچمهای کوچک قرمز و سفید در سمت راست جاده آبادان به ماهشهر. جاده از دل تالاب میگذرد و بعد از ماهها خشکیدگی با بارانهای آذرماه دوباره به محاصره آب درآمده است. گروههای نقشهبرداری با برافراشتن این پرچمها تالاب را برای گروههای بعدی لرزهنگاری نشانگذاری میکنند. لولههای بلند پلاستیکی که تا اعماق تالاب رخنه کرده و کابلهای چند کیلومتری زیر آب، حالا جایشان را به مرغابیها دادهاند. امسال مرغابیها راه گم کردهاند. و به جز معدودی کاکایی (پرندگان کنارآبزی) خبری از مرغابیها در این اطراف نیست.
امر اروتیک سنجهای است میان حس خود بودن ما و آشوبِ قدرتمندترین احساساتمان. حسی درونی از رضایت است که به محض تجربه کردنش، احتمالاً آٰرزومندش شدهایم. زیرا اگر کمالِ چنین عمق احساسی را تجربه کنیم و قدرت آن را بازشناسیم، دیگر نمیتوانیم سطح کمتری از ارجمندی و عزتنفس برای خود بخواهیم.