شخصی در صنفی باشید
هنرمندان، همیشه از همگرایی و دفاع از حقوق صنفی صحبت میکنند. نهادهای صنفیِ هنری در اساسنامههای خود، این موضوع را اصلیترین مأموریت و وظیفه خودشان تعریف کردهاند. اما همواره بحرانهایی در درون این نهادها و یا بین اعضای هر صنف هنری وجود داشته است. مواردی که به نظر میرسد بیشتر ناشی از شخصیگرایی و پیگیری منافع فردی و یا تنها محفلی کوچک از اعضای صنف، به جای همگرایی و پیشبرد ایدههای صنفی و هنری است. همچنین نقش پر رنگ دولت و ساختار سیاسی و اداری موجود را در بررسی این موضوع نباید نادیده گرفت. در این مبادله منافع فردی و دولتی، چه بر سر ایده جمعی یک صنف هنری آمده است؟
چندی پیش خبری منتشر شد که نشان ازکنارهگیری و استعفای حسین علیزاده از شورای عالی خانه موسیقی داشت. علیزاده بنا به استعفانامهاش از بیقانونی و تعلیق قانون در خانه موسیقی گلایه کرده و ادامه حضور خود را مصلحت ندانسته است. یکی دو ماه قبل نیز چند تن از اعضای خانه تئاتر انتقاداتی از همین دست را به خانه تئاتر و رئیس آن داشتند. آنها صحبت از فسادی کردند که در خانه تئاتر در این سالها فراگیر شده و اکنون به همه ساختار آن تسری پیدا کرده است. این نهادهای صنفی هنری باید چه کار کنند و یا چه کاری نمیکنند که این اتفاقات حول آنها شکل میگیرد؟
خانه سینما هم که همواره داستانهای پیچیده خودش را داشته است. از این سه نهاد که به دلیل حضور چهره های مشهور و محبوب بیشتر دیده میشوند بگذریم، دیگر انجمنها هم وضعیتهای مشابهی را تجربه کردهاند؛ گرافیستهای عضو انجمن طراحان گرافیک حتما مجادله چند سال پیش در انتخابات انجمن را به خاطر دارند که گروهی تازه با درگیری و در جلسهای پر تنش جایگزین چهرههای قدیمی و پیشکسوتی شدند که حاضر به واگذاری انجمن به آنها نبودند و مشابه این ماجرا درون انجمنهای صنفی دیگر مانند انجمن عکاسان و انجمن نقاشان حول همکاری درباره پروژههای شهری با شهرداری تهران و… اتفاق افتاده است. در کنار همه اینها خانه هنرمندان ایران نیز به عنوان نهادی که تمامی این انجمنها در آن فعالیت میکنند و آن را برساختهاند، همواره دچار بحرانهایی نظیر استعفاهای پی در پی و انتقاد ازنحوه عملکرد بوده است. اما آشفتگی مالی و اداری و نیز عدم توجه به مأموریتهای تعریف شده در اساسنامههای این خانههای صنفی هنری که سبب تضعیف آنها به عنوان نهادی صنفی شده است، از کجا نشأت میگیرد؟
بیایید دورِ هم باشیم
زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی دورانی بود که نهادهایی مانند انجمن نقاشان، انجمن طراحان گرافیک، خانه تئاتر، خانه موسیقی، انجمن صنفی روزنامه نگاران و … تحت عنوان نهادهای صنفی و NGO ها با مجوز وزارت کشور و در پیوند با وزارت ارشاد شکل گرفتند. درباره این قرابت و نزدیکی دولت در راه اندازی این نهادها می توان خانه تئاتر را مثال زد که با دستور و پیگیری مدیر وقت مرکز هنرهای نمایش حسین سلیمی و عضویت رئیس شورای نظارت و ارزشیابی و مدیر مالی و اداری مرکز در هیئت موسس آن شکل گرفت. بعضی از این انجمنها مانند انجمن خوشنویسان و یا خانه سینما پیشتر از آن نیز مشغول به کار بودند اما در این دوران به بازسازی و گسترش خود پرداختند، اعضای بیشتری گرفتند و در پیوند با شهرداری و دولت و مراکز حکومتی توانستند امکانات بیشتری نظیر مجوز،گسترش فضاهای فیزیکی و یا فروختن آثار خود به دولت و شهرداری بگیرند و از آن طرف هم میل به خرید آثار و بدین صورت اضافه کردن هنرمندان به جبهه طرفداران خود از شگردهای دولت و شهرداری و نهادهای حکومتی بود.
در همین زمان خانه هنرمندان ایران هم از گردهم آمدن چند نهاد صنفی هنری و نمایندگان آنها شکل گرفت. کسانی که از برجستهترین هنرمندان در رشته هنری خود بودند؛ امیرخانی ، ممیز، نامی، کلانتری، راد، عبدالملکیان، رضایی، روشن روان و صمدی به نمایندگی از هنرهای خوشنویسی، گرافیک، نقاشی، تئاتر، شعر و ترانه، مجسمهسازی، موسیقی و سینما بنیان خانه هنرمندان ایران را گذاشتند و پس از آن شورایی که نمایندگان این نهادها بودند آن را اداره میکرد. اما این تناقض شاید از همان ابتدای تأسیس خانه هنرمندان خود را به رخ کشید؛ وقتی که رئیس دولت وقت این خانه را افتتاح کرد. خاتمی که با موضوع گفتگوی تمدنها محبوب هنرمندان شده بود، با افتتاح خانه هنرمندان و حمایت از آن به ادغام هنرمندان در دل حکومت و وضعیت موجود کمک ویژهای کرد. بدین صورت بود که امکان گرد آمدن همه هنرمندان در نهادی به ظاهر غیردولتی به وجود آمد و وزارت ارشاد با خیالی راحت به سیاستگذاری و ارشاد برنامههای فرهنگی مشغول شد. چرا که دیگر قسمتی از کار به خود هنرمندان واگذار شده بود.
اما این ماجرا روی دیگری هم داشت. چرا که این نهادها برای هزینههای خود نیاز به بودجه و درآمد داشتند که در اساسنامه هرکدام به صورت جداگانهای تامین منابع تعریف شده بود. مهمترین قسمت تامین بودجه هر انجمن از طریق حق عضویت و یا کمکهای داوطلبانه است که عمدتا از طریق فروش آثار و موارد مرتبط با فعالیت صنفی به انجمنها میرسید. همچنین مواردی شامل دریافت کمکهای بلاعوض از دولت و شهرداری و یا دیگر نهادها آورده شده است. اما موارد پیشبینی شده برای هزینهها پس از مدتی تنها در دریافت کمک و صدقه از نهادهای دولتی و حکومتی خلاصه شد و با توجیه اینکه درآمد حاصله حق عضویت از یک سو و نیز عدم مشارکت مالی اعضا کفاف هزینهها را نمیدهد، بیشتر بودجه این نهادها در پیوند با بدهبستان سیاسیون و وزارت ارشاد و شهرداری شکل گرفت. در همین راستا رقابتی بین هنرمندان و اعضای این نهادها برای گرفتن پروژههای مناسبتی و یا سفارشی از طرف نهادهای بالادستی شکل گرفت. این بدهبستانها در موارد متعددی سبب ایجاد شبهه و طرح سؤال از جانب اعضای عادی در جلسات مجمع عمومی[۱]هر صنف درباره اعضای هیئت رئیسه و یا مدیریت هر یک از انجمنها و نهادهای مذکور شد.
سیاست، داشته باش
پس از اتفاقات دیگری چون تغییر اجباری ترکیب اعضای شورای عالی خانه هنرمندان و ورود شهردار به عنوان عضو شورا و نیز تعطیلی خانه سینما و محدودیتهایی که برای دیگر نهادهای مرتبط به وجود آمد، اعضای این نهادها به پیروی از خانه هنرمندان که شهردار را عضو شورای عالی خود کرد[۲]، تلاش کردند تا خود را به دولت و نهادهای بالادستی نزدیکتر کنند و منحل شدن خود را به تعویق بیندازند و یا از آن جلوگیری کنند. بدین ترتیب در تمام این سالها تقریباً در تمامی مراسمهای دولتی حضور پیدا کردهاند، رئیس دولت قبلی را بدرقه کرده و به رئیس دولت بعدی خوشآمد گفتهاند. حتا در بعضی مواقع مانند جشنواره موسیقی فجر بدل به اجرا کننده صرف سیاستهای دولت شدند و به نام واگذاری اداره امور به دست خود هنرمندان، منافع شخصی و نه صنفی را مدنظر قرار دادهاند. به طور مثال در همین مورد مذکور، خانه موسیقی که در انتخابات ریاست جمهوری از قالیباف حمایت و بعدتر تکذیب کرد، در وزارت ارشاد دولتی مستحیل شده که مجوز اجرا به بعضی اعضای این خانه نمیدهد. به هر حال آش پخته شده اینقدر شور شد که چند داور جشنواره امسال از داوری استعفا دادند.
تلاش برای نزدیکی و ادغام در دولت آن هم از سوی نهادهایی که اصلیترین مأموریت آنها دفاع از حق و حقوق اعضای خود و نیز استقلال آفرینش هنری است، در این سالها بیشتر از هر زمانی به نظر میرسد. اصنافی که قدرت تأثیرگذاری خود را بایستی از اعضای خود بگیرند این قدرت را در نزدیکی به ساختار سیاسی موجود و بودجههای دولتی یافتهاند. انجمنهایی هنری که باید مهمترین ویژگی و وجه تمایز خود را در فاصله گرفتن از ساختار قدرت و در ادامه، برخوردی نقادانه برای برهمزدن مناسبات و محدودیتهای اعمالشده بر سر راه آفرینش هنری و به همین ترتیب شفاف کردن واقعیت موجود جامعه تعریف کنند. اما این انجمنها در بیشتر مواقع به بهانه آلوده نشدن هنر به سیاست، از قضا به شدت سیاستمدارانه عمل کردهاند.نگاهی به ترکیب اعضای هیئت مدیره هر یک از این نهادهای صنفی[۳] در طول دوران فعالیتشان نشان میدهد که بیشتر افراد حاضر در آنها، چهرههایی تکراری هستند و مشارکت اعضای جوانتر و با تفکری متفاوت از صنف خود را در هیئت مدیره و مدیریت این نهادها برنمیتابند. چنانچه در ابتدای متن اشاره شد این ماجرا حتی در بعضی موارد منجر به درگیری و تنش بر سر ورود اعضای جدید به بافت قدیمی هیئت مدیره شده است. هیئت مدیره قدیم و یا چهرههایی که قدیمیتر هستند چرا از ورود افراد جدید میترسند و یا در واقع منافع آنان چگونه به خطر میافتد؟ تلاش برای نزدیکی و ادغام در دولت آن هم از سوی نهادهایی که اصلیترین مأموریت آنها دفاع از حق و حقوق اعضای خود و نیز استقلال آفرینش هنری است، در این سالها بیشتر از هر زمانی به نظر میرسد. اصنافی که قدرت تأثیرگذاری خود را بایستی از اعضای خود بگیرند این قدرت را در نزدیکی به ساختار سیاسی موجود و بودجههای دولتی یافتهاند. انجمنهایی هنری که باید مهمترین ویژگی و وجه تمایز خود را در فاصله گرفتن از ساختار قدرت و در ادامه، برخوردی نقادانه برای برهمزدن مناسبات و محدودیتهای اعمالشده بر سر راه آفرینش هنری و به همین ترتیب شفاف کردن واقعیت موجود جامعه تعریف کنند. اما این انجمنها در بیشتر مواقع به بهانه آلوده نشدن هنر به سیاست، از قضا به شدت سیاستمدارانه عمل کردهاند. آنها با عملی سیاستمدارانه و بر پایه منافعی شخصی که به دست میآید یا به خطر میافتد، نوع کنش خود را تعریف میکنند و نه بر اساس دفاع از ایدهها و اعضای صنف و هنر خود. از آنسو سیستم موجود نیز استفاده هوشمندانهای از این نزدیکی کرده و با حضور چهرههایی که نزد عموم مردم مقبولیت دارند و یا به عنوان هنرمندان مردمی شناخته میشوند،خود را تطهیر کرده است.
به یادبیاوریم جلسهای که روحانی در پایان سال ۹۲ با هنرمندان در تالار وحدت گذاشت و همه و همه حضور به هم رساندند و حساب خود را از معترضان جدا کردند و به رئیسجمهور جدید خوشامد گفتند و از سخنرانی منتخبانشان به نظر رسید آنچه در انتخابات چهار سال قبل گذشته بود، فراموش کردند. مطالبات هنرمندان در آن جلسه نشانه ی رِندی ساختاری است که میداند چگونه میتواند بدهبستان کند و قیمت اعتراض هنرمندان چقدر است. منزهطلبی هنرمندان به تطهیر سیاستمداران انجامیده و اکنون مرز میان این دو آنقدر باریک شده که تشخیص هنرمند از سیاستمدار و سیاستمدار از هنرمند نیاز به مهارتی ویژه دارد. این شاید تنها مهارتی است که اغلب مدیران اصناف و نهادهای هنری نه تنها به اعضای خود انتقال دادهاند، بلکه با فرورفتن و ادغام در ساختار موجود، نیاز دیگر اعضا را به این مهارت و بصیرت شگرف یادآور میشوند و آنها را به استفاده از این مهارت برای تجارت هنری خود دعوت میکنند. مهارتی برای آموختن این که در چه زمان و مکانی چه کنشی میتواند منافع شخصی خودم را تضمین کند و افق جمعی و ایدهآلهای صنفی و هنری فراموش شود.
[۱] –صورتجلسات مجامع متاسفانه منتشر نشده است اما میتوان از دبیرخانههای هر انجمن تهیه کرد.
[۲] -در اساسنامه اول خانه هنرمندان شهردار تهران عضو شورای عالی نبود ولی بعدتر در بازنگری اساسنامه شهردار به عنوان عضو شورای عالی تعیین شد. اساسنامه پیشین و کنونی را از دبیرخانه آنجا گرفتهام.
[۳] – برای اطلاعات بیشتراز ترکیب اعضای مذکور میتوان به سایت هر انجمن رجوع کرد.
جالب بود
سلام
ممنون از سایت بسیار زیبا و پر محتوای شما ، سایت شما رو برای دوستان نیز معرفی میکنم
سلام و سپاس فراوان از سایت خوبتون.
ممنون از سایتتون