هنرمندان، همیشه از همگرایی و دفاع از حقوق صنفی صحبت میکنند. نهادهای صنفیِ هنری در اساسنامههای خود، این موضوع را اصلیترین مأموریت و وظیفه خودشان تعریف کردهاند. اما همواره بحرانهایی در درون این نهادها و یا بین اعضای هر صنف هنری وجود داشته است. مواردی که به نظر میرسد بیشتر ناشی از شخصیگرایی و پیگیری منافع فردی و یا تنها محفلی کوچک از اعضای صنف، به جای همگرایی و پیشبرد ایدههای صنفی و هنری است. همچنین نقش پر رنگ دولت و ساختار سیاسی و اداری موجود را در بررسی این موضوع نباید نادیده گرفت. در این مبادله منافع فردی و دولتی، چه بر سر ایده جمعی یک صنف هنری آمده است؟
نه به معرفی نیاز دارد و نه معرفی او به مثابه مقدمه کوتاه این مصاحبه میتواند «حسین علیزاده» را آنگونه که هست، معرفی کند. اهالی موسیقی او را استاد مکتب نوگرایان تار در کنار سنتگرایانی چون استاد «محمدرضا لطفی» میشناسند. تار را به چیرهدستی تمام مینوازد، برای اجرای کنسرت موسیقی به شهرستانها میرود و نگران تغییر ذایقه موسیقایی مردم است. موسیقی ایرانی را میشناسد و میگوید موسیقی کردی را الهامبخش بسیاری از آثار خود میداند. هنرمند 63ساله برای اجرای کنسرت دو روزه دونوازی و سه نوازی به همراه فرزندش (صبا) و «پژمان حدادی» به سنندج آمد و فرصتی پیش آمد تا با او گفتوگو کنیم. سوالها با موسیقی نواحی آغاز شد و در نهایت به کنسرتهای او رسیدم.