آیا گالریها مهمترین عامل حیات هنر معاصر هستند؟ چطور میتوان در برابر نیروی عادیساز کلیشههای پیرامون گالریها مقاومت کرد؟
حالا هفت سالی شده که «حراج تهران» شکل گرفته، هرچند قیمتهایی که برای چند اثر اول حراج ارائه میشود، هنوز برای هیچکس هضمشدنی نیست. شایعهها معمولاً قبل و بعد از برگزاری هر حراج قوت بیشتری میگیرند؛ یکی از بحثها دربارهی نحوهی بالا بردن قیمتهای آثار یک هنرمند و مبادلات و برنامهریزیهایی است. بحثهای دیگر دربارهی جعل برخی آثار و دلایل پشتپردهی افزایش گالریها و مجموعهداران است.
هنرمندان، همیشه از همگرایی و دفاع از حقوق صنفی صحبت میکنند. نهادهای صنفیِ هنری در اساسنامههای خود، این موضوع را اصلیترین مأموریت و وظیفه خودشان تعریف کردهاند. اما همواره بحرانهایی در درون این نهادها و یا بین اعضای هر صنف هنری وجود داشته است. مواردی که به نظر میرسد بیشتر ناشی از شخصیگرایی و پیگیری منافع فردی و یا تنها محفلی کوچک از اعضای صنف، به جای همگرایی و پیشبرد ایدههای صنفی و هنری است. همچنین نقش پر رنگ دولت و ساختار سیاسی و اداری موجود را در بررسی این موضوع نباید نادیده گرفت. در این مبادله منافع فردی و دولتی، چه بر سر ایده جمعی یک صنف هنری آمده است؟