هنرمندان، همیشه از همگرایی و دفاع از حقوق صنفی صحبت میکنند. نهادهای صنفیِ هنری در اساسنامههای خود، این موضوع را اصلیترین مأموریت و وظیفه خودشان تعریف کردهاند. اما همواره بحرانهایی در درون این نهادها و یا بین اعضای هر صنف هنری وجود داشته است. مواردی که به نظر میرسد بیشتر ناشی از شخصیگرایی و پیگیری منافع فردی و یا تنها محفلی کوچک از اعضای صنف، به جای همگرایی و پیشبرد ایدههای صنفی و هنری است. همچنین نقش پر رنگ دولت و ساختار سیاسی و اداری موجود را در بررسی این موضوع نباید نادیده گرفت. در این مبادله منافع فردی و دولتی، چه بر سر ایده جمعی یک صنف هنری آمده است؟
در ایران قانون از دستفروشان حمایت نمیکند. بیرون ماندن فروشندگان سیار از چارچوب قانون آنها را در موقعیت شکننده و خطیری قرار میدهد. فعالیت اقتصادی و وسیله معیشتشان به رسمیت شناخته نمیشود و «بساط» آنها سد معبری است که شهرداری به پشتوانه قانون میتواند به آن هجوم ببرد. اما اگر دستفروشان به عنوان یک صنف شناخته شوند شاید بسیاری از مشکلات آنها حل شود. در این نوشته، یکشهر گزارشی از مواضع مسئولان اتحادیههای صنفی در مورد دستفروشی و نقش آنها در امکان تغییر وضعیت فروشندگان سیار میدهد.