نقاشیهای ادوارد هاپر که تنهاییهای انسان اوایل قرن بیستم در شهرهای مدرن را نشان میدهند، این روزها در شبکههای اجتماعی بهنشانه شباهت این روزهای کرونایی با روزگار آدمهای آن نقاشیها دستبهدست میشوند.
«جدا از ظاهرِ درخت در روز یا شب، آیا او خویشاوندِ خانوادهی بشری نیست با ریشههایی در زمین و دستانی برآمده به سویِ آسمان که گویی در پیِ جُستن و دانستنِ رازِ بزرگ است؟»
در پنج سال گذشته، رامیرو گومز با مداخله در صفحات وسط مجلهها و تبلیغات، پاره کردن آنها، کارگرانی را روی آنها نقاشی کرده که صاحبان آن خانههای گرانقیمت به آنها وابستهاند. گومز، هنرمندی لس آنجلسی که پرستار بچه است، کارش را با نقاشی بر روی صفحه مجلههای قدیمی، زمانی که بچه صاحب کارش چرت می زد شروع کرد.
بدون حادثه، بدون طرح و توطئه، بهمن محصص هم باید در بیخبری و بدون حضور هیچ دوربینی میمرد. مثل خیلیها که همینطور میمیرند و مثل خیلیها که همینطور خواهند مرد.
منبع اصلی شناخت ونسان ونگوگ، نقاش هلندی، مجموعه نامههایی است که میان او و برادرش تئو ونگوگ رد و بدل شده است. دوستی عمیق و ماندگار ونسان و تئو، باورهای آنها و نظراتشان درباره هنر، همگی در بیش از ۶۵۰ نامه که در سالهای ۱۸۷۲ و ۱۸۹۰ نوشته شده، مکتوب هستند. این نامهها علاوه بر آن که راهی به دنیای ونسان و تئو باز میکنند، از لحاظ ادبی غنی، و به خودی خود جذاب و بسیار خواندنیاند. در ادامه سه نامه کوتاه ونسان به تئو را میخوانید که در وبسایت پروبلمتیکا منتشر شده است. برای خواندن مقدمه مترجم به اینجا رجوع کنید.