جملۀ «من از ناشنوا خوشم نمیاد و همیشه با شنوا ارتباط برقرار میکنم» بارها و بارها در جامعه ناشنوا گفته میشود. چون منفیانگاری هویت ناشنوا بر همه اثر گذاشته و به همین دلیل ناشنواها از هویت خود اعلام بیزاری میکنند. فکر میکنند اگر با ناشنواها باشند یعنی فردی ناموفق هستند.
زبان ابزار تفکر و احساس است. نداشتن این ابزار به طور مناسب، منجر به ضعف مهارتهای اجتماعی و ارتباطی کودک میشود. ضعف در زبان مادری تنها یک ضعف زبانی نیست اما چه پیامدهایی دارد که باید به آن توجه کرد؟
در ایران به علت گستردگی جغرافیایی و وجود اقوام مختلف زبانهای مختلفی وجود دارد که هرکدام پیشینه و تاریخ و دستور خود را دارند. برخی دارای خط نوشتار جدا هستند و برخی تنها به صورت گفتاری مورد استفاده گویشوران قرار میگیرند. کودکان مناطقی که زبانی غیر از فارسی دارند با این زبانها شروع به سخن گفتن کرده و در واقع زبان مادری آنها زبانی جز فارسی است. کودک غیرفارسیزبان زبان مادری خود را فرامیگیرد اما فارسی زبان دوم اوست که باید آن را بیاموزد، زبانی که باید با آن درس بخواند و در جامعهای بزرگتر ارتباط برقرار کند.
دوستی تعریف میکرد که یکی از استادان زبان فارسی که دوست داشت برای هر لغتی یک ریشه فارسی پیدا کند، میگفت واژه «ویسکی» در اصل «و سه یکی» بوده، چرا که «سه قسمت آن الکل است که با یک قسمت آب قاطی شده است»!
وقتی یک کشوری کولونی میشود چه اتفاقی میافتد؟ یکی این است که با کشتی و توپ و تفنگ میآیند و مقاومت مردم را تسخیر میکنند. این اتفاق برای ما نیفتاده ولی اتفاق بعدی پیش آمده. قدم بعدی در چنین موقعیتی معمولا این است که مردم را از زبانشان محروم میکنند. یکجور کولونیالیسم بومی بر سر ما آمده و پای هیچ موجود غیری هم در میان نیست.
زبان انگلیسی در عصر ما غنیترین زبان دنیاست و سزاوار صفت «بینالمللی» و یکی از مهمترین مشخصات زبان انگلیسی دارا و توانا کردن آن با لغتهای بیگانه یا خارجی است.
به احتمال زیادی فارسی نوشتاری در آینده نه چندان دور (که البته در مقیاس عمر زبانها همچنان یعنی چندصد سال) در ایران خواهد مرد. این که مردم به یک زبان حرف بزنند و به زبان دیگری بنویسند ذاتا پدیده ناپایداری است. از دیدگاه نظری انتظار میرود چنین وضعیتی پس از مدتی شکست بخورد. مثال عملی بارز لاتین است.
زبان آمیخته حاصل زندگی دو فرهنگی و چندفرهنگی است و از آغاز تمدن انسان وجود داشته است. آیا افراد از زبان آمیخته همواره به نشانۀ برتری اجتماعی استفاده میکنند یا گاه، طبیعت زبان این وضعیت را میسازد؟