خواندن و نوشتن به معیار
در ایران به علت گستردگی جغرافیایی و وجود اقوام مختلف زبانهای مختلفی وجود دارد که هرکدام پیشینه و تاریخ و دستور خود را دارند. برخی دارای خط نوشتار جدا هستند و برخی تنها به صورت گفتاری مورد استفاده گویشوران قرار میگیرند. کودکان مناطقی که زبانی غیر از فارسی دارند با این زبانها شروع به سخن گفتن کرده و در واقع زبان مادری آنها زبانی جز فارسی است. کودک غیرفارسیزبان زبان مادری خود را فرامیگیرد اما فارسی زبان دوم اوست که باید آن را بیاموزد، زبانی که باید با آن درس بخواند و در جامعهای بزرگتر ارتباط برقرار کند.
فارسی زبان رسانهها و آموزش در ایران است. کتب آموزشی بر اساس این زبان تدوین شدهاند و در طول سالیان روشهای آموزش خواندن و نوشتن فارسی با تغییرات و تعدیلهای زیادی مواجه بودهاست.
در ایران به علت گستردگی جغرافیایی و وجود اقوام مختلف زبانهای مختلفی وجود دارد که هرکدام پیشینه و تاریخ و دستور خود را دارند. برخی دارای خط نوشتار جدا هستند و برخی تنها به صورت گفتاری مورد استفاده گویشوران قرار میگیرند. کودکان مناطقی که زبانی غیر از فارسی دارند با این زبانها شروع به سخن گفتن کرده و در واقع زبان مادری آنها زبانی جز فارسی است. کودک غیرفارسیزبان زبان مادری خود را فرامیگیرد اما فارسی زبان دوم اوست که باید آن را بیاموزد، زبانی که باید با آن درس بخواند و در جامعهای بزرگتر ارتباط برقرار کند.
در نظام آموزشی ما آشنایی با خواندن و نوشتن و آموزش آن از سال پیش از ورود به مدرسه آغاز شده و در سالهای اول وارد صورت رسمی میشود. ابزار آموزش کتابها و مواد آموزشیای هستند که سوادآموزی به فارسی با آنها صورت میگیرد. اما این مواد درسی و این روشهای آموزش برای کودکان فارسیزبان و غیرفارسیزبان یک نتیجه خواهند داشت؟
کودکی که از بدو تولد با زبان فارسی در تماس بوده و با آن سخن گفتن را آغاز کرده و کودکی که زبانی غیر از فارسی زبان مادریاش بوده روند متفاوتی در یادگیری خواندن و نوشتن به فارسی طی میکنند. در ادامه متن به بررسی این تفاوت پرداخته و به روشهایی که در تدریس فارسی به غیرفارسیزبانان باید لحاظ شود اشاره میکنیم.
زبان مادری پایهی درک شناختی و جهانبینی کودک است و اگر در آموزش فارسی به آن توجه شود زبان و سوادآموزی مسیر درستی طی خواهد کرد.
آشنایی با دنیای واژهها
کودکان از سالهای ابتدایی زندگی خود میآموزند که از نمادها استفاده کنند، زبان خود را با تصاویر و نشانهها ترکیب کنند و میان آنها ارتباط پیدا کنند. کودکان در اولین مراحل تعامل خود با بزرگسالان شروع به پردازش صداها و درک نظام الفبا میکنند و به مرور میان صداها و نشانهها تناظر ایجاد میکنند. این اولین پایههای توانایی کودک در یادگیری خواندن و نوشتن است. و به این ترتیب خواندن و نوشتن به عنوان یک روند مرحله به مرحله پایهگذاری میشود.
اما باید در نظر داشت که بر خلاف صحبت کردن و یا همان «زبان باز کردن» خواندن و نوشتن پدیدهای طبیعی نیست و نیازمند آموزش و برنامهریزی است. اولین تواناییها برای خواندن و نوشتن از درک ایجاد ارتباط میان گفتار و نشانههای نوشتاری میآید. تجربیات کودک در سالهای اولیه تاثیر بسزایی در رشد مهارتهای نوشتاری وی در آینده خواهد داشت و ایجاد انگیزه و فعالیتها برای ایجاد این ارتباط میان گفتار و نوشتار سوادآموزی را در ذهن کودک ارزشمند میکند.
سوادآموزی و توانایی خواندن و نوشتن از سالهای پیش از مدرسه در محیطهای آموزشی پایه گذاری میشود. در سیستمهای آموزشی کودک پیش از شروع مدرسه با نشانههای الفبایی نه به مفهوم کامل آنها بلکه به عنوان نشانههایی معنادار آشنا میشود. مربیان و یا مدرس در این مرحله از کتابهایی با فونتهای بزرگ استفاده کرده و در کنار داستانگویی و بلندخوانی با اشاره به کلمات به کودک نشان میدهند که هریک از این نشانهها حاوی معنایی است. در این مرحله بیشترین تلاش باید برای بالا بردن دایره واژگانی کودک شود. در این دوره کودک باید با متونی مختلف از متون خبری ساده تا متون داستانی برخورد کند. یک راه دیگر برای بالا بردن توانایی درک کودک نسبت به نشانههای الفبایی و آواهای گفتاری نوشتن داستانهای خود کودک است. به این ترتیب که کودک حین خلاصه کردن داستانی که شنیده و یا ادامه دادن داستانی که برایش خوانده شده میبیند که مربی کلماتی که از زبان وی خارج می شود مینویسد.
ورود به دنیای زبانی جدید
برای کودکان غیرفارسی زبان این مرحله باید با تکیه بیشتر بر مهارتهای گفتاری و آموختن واژگان باشد. از کودک خواسته شود که نام فارسی اشیا و مفاهیم را بیان کند و یا نام آنها را سوال کند و به خاطر بسپارد. جملهسازی با کلمات جدید در این مرحله به کودک کمک میکند که با ساختار دستوری فارسی آشنا شود و چنانچه این ساختار با زبان مادریاش متفاوت است به کشف تفاوتها بپردازد. آموزش جملهسازی و داستانگویی کودک به زبان دوم، درک تفاوتها و درونی شدن ساختار زبان جدید در این مرحله مانع مشکلات کودک در سالهای بعد در نوشتن و صحبت کردن به فارسی میشود. اشتباهات رایجی که ناشی از گرتهبرداری و ترجمه لغت به لغت از زبان مادری است.
یک فعالیت دیگر در این مرحله این است که از کودک خواسته شود داستانی آشنا را ابتدا با زبان مادری خود تعریف کند و سپس سعی کند آن را به فارسی برگرداند. تکرار داستان توسط دیگر افراد کلاس و تصحیح اشتباهات آن توسط خود کودک و یا مربی تاثیر بسزایی در یادگیری دارد.
برای بالا بردن مهارت زبان فارسی در غیرفارسی زبانان مرحله پیش از ورود به آموزش رسمی و سوادآموزی باید طولانیتر بوده و کودک هنگامی وارد مرحله یادگیری نوشتن شود که با زبان فارسی احساس غریبگی نکند. همانطور که گفته شد یک راه آشنا کردن با زبان فارسی و افزایش اعتماد به نفس نسبت به آن در این کودکان حفظ ارتباط با زبان مادریست.
کشف واژهها
بعد از این مرحله و در سال اول مدرسه نوشتن و خواندن به طور رسمی و با استفاده از کتابهای تدوین شده آغاز میشود. کودک در این مرحله رمزگشایی را آغاز میکند. هر صدا نشانهای دارد و ترکیب این نشانهها در کنار هم کلمات بیمعنا و یا معنادار میسازد. دایره واژگانی کودک به وی کمک میکند کلمات معنادار را شناسایی کند و همچنین با نشانههایی که آموخته کلمات آشنا درست کند. طبق الگوهای واجی زبان خود که از بدو تولد با آن مواجه بوده درمییابد که کنار هم قرار گرفتن کدام نشانهها درست و کدام نادرست است. کشف این مراحل که توسط خود کودک و با استفاده از دانش محیطی و آموزشهای پیشین صورت میگیرد در او ایجاد انگیزه میکند و مشوق او برای آموختن هرچه بیشتر و خواندن بیشتر میشود.
کشف واژهها در دنیای جدید
در این مرحله کودک غیرفارسیزبان ممکن است پیشرفت کندتر و یا اشتباهات بیشتری در فارسی داشته باشد که ناشی از الگوهای معنایی و واجی زبان مادری او و تفاوت آنها با فارسی است. صرف وقت بیشتر بر هر نشانه نوشتاری و ارتباط دادن آن با یک موضوع آشنا برای کودک و صحبت کردن درباره آن میتواند در زبان آموزی کمک بسیاری کند.
در این سن هر موضوعی ابزاری برای فعال کردن و رشد مهارت فارسی کودک است. داستانهای محلی، صحبت از خانواده و بازیها و علاقمندیهای کودک محیطی آشناتر برای او پدید میآورد که بتواند به یادگیری بپردازد.
تدریس به کودکان غیرفارسیزبان ممکن است مدت زمان بیشتری بخواهد و یا در چارچوب زمانبندی آموزش الفبا در سال اول پیش نرود. برای این کودکان سوادآموزی صرفا پیشرفت مهارت نوشتن و خواندن نیست، بلکه زبان آموزی است.
خواندن و نوشتن فارسی برای غیرفارسیزبانان
باید در نظر داشت که خواندن صرفا رمزگشایی نشانهها نیست. خواندن هنگامی مهارت زبانی فرد تلقی میشود که با «درک» همراه باشد. متونی که برای کودک آشنا و جذاب بوده میتواند به رشد مهارت خواندن وی کمک کند. در مرحله بعد کودک باید در معرض متون و کتابهایی قرار بگیرد که تا به حال با محتوا و داستان آنها برخورد نداشته. خلاصهگویی، سوال پرسیدن، پاسخ دادن به سوالهایی از متن، حدس زدن ادامه متن فعالیتهایی هستند که مربی برای فعال کردن قدرت درک خواندن در کودک میتواند به کار گیرد.
نوشتن در کنار خواندن پیش میرود. در سالهای اول درست نوشتن و چگونه نوشتن حروف نیاز به آموزش و توجه دارد. شکل درست نوشتاری کلمات باید با دقت آموزش داده شود چون مهارت خواندن را هم تحت تاثیر قرار میدهد. در سالهای بعد نه تنها به دستور و املای کلمات بلکه به مفهوم و معنی نوشتار دقت بیشتری میشود و کودک میآموزد که نوشتن تنها کارکرد کپی کردن ندارد، بلکه میتواند نشاندهنده تفکر و ایده خود او به صورت نوشتاری باشد. کودک با پشت سر گذاشتن سالهای اولیه در محیط آموزشی کمکم از مرحله یادگیری خواندن و نوشتن وارد مرحله استفاده از خواندن و نوشتن برای یادگیری میشود. دیگر خواندن و نوشتن تنها هدف آموزش نیستند بلکه ابزاری برای یادگیری دیگر علوم و درک مفاهیم دیگرند.
کودکانی که زبان مادری آنها غیرفارسی است برای ورود به مرحله آموزش با چالشهایی پیچیدهتر از یک کودک فارسیزبان مواجه هستند. یک کودک غیرفارسیزبان هنگامی میتواند فارسی را به عنوان زبان خواندن و نوشتار بیاموزد که پیش از مرحله آموختن خواندن و نوشتن با زبان فارسی آشنا باشد. زبان چیزی است که ما به وسیله آن فکر میکنیم و از محیط پیرامون خود درک داریم. برای کودکی که جهان خود را با زبانی غیر از فارسی ترسیم میکند و مفاهیم عینی و انتزاعی با واژگانی غیر از فارسی برایش تعریف شده، فارسی به عنوان زبان دوم باید آموزش داده شود. زبانها در مغز افراد دو یا چند زبانه جزیرههای جدا نیستند و پیشرفت در هریک به انبوه شدن شاخ و برگ زبان دیگر کمک میکند. تحقیقات نشان میدهند کودکی که پایه قویای در واژگان و درک زبان مادری خود دارد، زبان دوم را بهتر و کاملتر میآموزد.
به این ترتیب نادیده گرفتن طیف گسترده زبانهای مادری با توجه به گستردگی جغرافیایی منجر به آموزش ناقص فارسی میشود. برای کودکی که سخن گفتن را با فارسی آغاز کرده ورود به مرحله ابتدایی و شروع یادگیری خواندن و نوشتن آموزشهای خاصی را میطلبد. این آموزشها برای غیرفارسیزبانان متفاوت بوده و باید در نظر گرفته شود که کودک با پدیدهای چند لایه مواجه است. درک مفاهیم با زبانی جدید، افزایش دایره واژگانی در دو زبان و ارتباط با نشانههای نوشتاری به زبانی غیر از زبان مادری خود.