میبایست یک صندلی خیالی، به قدمت حدود نیمقرن را به سودابه فضایلی اختصاص داد؛ صندلیای که هیچوقت نداشت، صندلیای از آنِ یک نویسنده متون ادبی.
مجموعه داستان زوزه در نور ماه را میتوان نامی دیگر نهاد: با فروتنی در ستایش قصهگویی.
پرسش از اینکه آیا در سنت داستاننویسی ایران، نویسنده پلیسی داشتهایم یا خیر و طرز برخورد منتقدان با این پرسش، معمایی ساخته است که بیشباهت به معماهای پروندههای جنایات غیرممکن نیست. در منطق منتقدین ایرانی، اسطوره خصوصیسازی در مقام درمان جمیع دردها خاستگاهی دیرینه دارد که بهطرزی غریب به عرصه تحلیل ناقدین رمان پلیسی ایرانی نیز کشیده شده است.
نوشتن به زبان غالب به معنای یکسان شدن نیست. استراتژیهای بینازبانی زیادی وجود دارند که نویسندگان جوامع حاشیه از آن برای متمایز ساختن خود از فرهنگ غالب استفاده میکنند. ماهیت ترکیبی متن بینازبانی مرکز یا حاشیه را برتری نمی دهد اما در عوض دیالکتیکی بین زبانهای مرکز و حاشیه ایجاد میکند.
آنچه علیاشرف درویشیان از خود به جای گذاشته نه فقط داستانهایی از زندگی مردم فرودست که نگاهش به اهمیت روایت کردن آنها برای کودکان و نوجوانان است. چیزی که این روزها شاید کمتر کسی به آن فکر میکند.
وقتی یک کشوری کولونی میشود چه اتفاقی میافتد؟ یکی این است که با کشتی و توپ و تفنگ میآیند و مقاومت مردم را تسخیر میکنند. این اتفاق برای ما نیفتاده ولی اتفاق بعدی پیش آمده. قدم بعدی در چنین موقعیتی معمولا این است که مردم را از زبانشان محروم میکنند. یکجور کولونیالیسم بومی بر سر ما آمده و پای هیچ موجود غیری هم در میان نیست.
ابوتراب خسروی یکی از نویسندگانی است که همچنان دغدغه زبان در ادبیات داستانی را دارد. او میگوید پتانسیلهای روایی و زبانی ما باید در قالب داستان مدرن بالفعل شوند، بنابراین آنچه او به دنبال به ثمر رساندنش است، داستان مدرن ایرانی است.