خشم زنانه از دیرباز بهسرعت به عنوان نوعی هیستری و عدم تعادل روانی تعبیر شده و اساساً زن عصبانی به حال خودش رها میشود تا آنچه به اصطلاح «تعادل» او نامیده میشود، خودبهخود بازگردد. امری که اساسا به جایگاه قدرت بستگی دارد. یادداشت زیر بیماری روانی زنان و تصویرشدنش را در برخی فیلمهای سینمایی بررسی میکند.
جهانبينی طالبانی هويت مستقل زنان را برنمیتابد. تعريف مشخصی كه از زنان دارند ابژگی و مال قابل تصرف مردان است و جايی در سپهر عمومی ندارند. حقوق نسبی كه ما توانستهايم به آنها دست پيدا كنيم اصلا در ايدئولوژی طالبان جايی ندارد. دوباره آمدن طالبان در بدنه سياسی، پشت پا كردن به اين احساسات است و نگرانی بسياری را براي زنان ايجاد كرده است.
موقعیت فرودست زنان در جامعه و محرومیت آنان از حقوق عام انسانی، مسئلهای بود که به نیروی محرکۀ جنبش اعتراضی فمنیستی در دوران معاصر تبدیل شد؛ جریانی که خواهان حقوق برابر زنان و حتی به لحاظ هستیشناسی اعادۀ حیثیت از انسانبودن زنان شد.
برقع در افغانستان با تاریخ حاکمیت طالبان گره خورده؛ گروهی که از نوع پوشش زنان گرفته تا رفت و آمد آنان را در بیرون از خانه، سخت نظارت میکردند. این گروه در دهه ۱۹۹۰ زنانی را که بدون برقع و محرم شرعی در بیرون از خانه میدیدند، با شلاق مورد لت و کوب قرار میدادند. پس از سقوط طالبان زنان دوباره آزادی نسبی خود در نوع پوشش بهدست آوردند؛ اما اکنون مردم نگران حاکمیت دوبارهی این گروه هستند.
درد سیستم هشدار بدن شماست. این احساسی است که طراحیشده تا به شما بگوید یک جای کار میلنگد؛ اما «کالین کلاین»، فیلسوف دانشگاه ملی استرالیا میگوید درد کشیدن، مانند این است که خانه شما توسط یک سگ نژاد تریر بیشفعال محافظت شود.
مهم نیست آستن باشد یا آتوود، برونتهها یا برنده بوکر، آمار نشان میدهد که مردان تمایلی به خواندن کتابهای نویسندگان زن ندارند و این موضوع پیامدهایی واقعی دارد.