برخی هراس دارند که در عصر نویسندگی مجازی تاثیر سابق ژانر نقد کاهش یافته و نسبی شده است. آیا کاهش تاثیر ساختاری نقد منتشر شده در رسانه چاپی لزوماً نقش اجتماعی هنجاری آن را تضعیف میکند؟
فقر با دمکراسی ارتباط مستقیم دارد و مردم هرچه فقیرتر شوند به جای آن که خواستههای خود را از کانال دموکراسی دنبال کنند به سمت شورش و پایین کشیدن دولتهای نالایق حرکت میکنند و جامعهای که در آن فقر زیاد باشد امکان تحقق دموکراسی در آن محدود است.
لازم به توضیح نیست که از اوایل دهه ۷۰ بورژوازی مستغلات (بسازبفروشها) چگونه شهرهای ما را به کالایی برای کسب سود تبدیل کردهاند تا جایی که نهتنها تاریخ و فرهنگ و امنیتی برای ساکنان شهر باقی گذاشتهاند و نه مجالی برای نفس کشیدن. بنابراین دور از انتظار نیست که زیستن در تهران به قیمت گرو گذاشتن تن آدمی تمام میشود به طوریکه دیه یک انسان به اندازه ۱۰ مترمربع آپارتمان است. آیا در این وضعیت هنر میتواند میانجی مناسبی برای تغییر این فرآیند باشد؟ یادداشت حاضر با پیش کشیدن رویداد پروژه یوسفآباد که اخیراً برگزار شد و حاشیههای مهمتر از متن آن در تلاش است تا بتواند رابطه موجود میان هنر و سرمایه را تحلیل کند و از خلال آن بر اهمیت مسئولیتهای اجتماعی هنرمندان تأکید ورزد.
آلخاندرو گیورگا، یکی از کارگران زانون