آیا ارتباطات جمعی دائمی و تعاملی فراجغرافیایی انسان از طریق شبکههای اجتماعی و اپلیکیشنهای ارتباط جمعی با خود همآمیزی فرهنگی و حتی تنشهای سازنده فرهنگی به ارمغان آورده است یا بیشتر آلودگی فرهنگی، ناامنی و بیهویتی اجتماعی ایجاد کرده؟
اولین باری که با نگرش پسادیجیتال آشنا شدم در کتابی تحت عنوان «مانیفست پسادیجیتال» (Det Postdigitala Manifestet) نوشته فیلسوف سوئدی راسموس فلیشر (Rasmus Fleischer) بود. او در این کتاب کلاً به سیر انتشار موسیقی، قدرت شرکتهای تولید موسیقی و رسانههای رادیویی و تلویزیونی تا اواخر دهه نود میلادی پرداخته است. روندی که با آغاز همهگیر شدن اینترنت و دسترسی بیشازحد به انواع موسیقی و انبار آن در فرمتهای صوتی دیجیتالی از طریق فناوری هوشمند متحول شد. او در این کتاب شرایط روز موسیقی مردمپسند را متأثر از روند پسادیجیتالی بررسی و آن را مانند جنگل انبوهی از اطلاعات موسیقایی توصیف کرده است. به اعتقاد وی خلائی که این قدرت انتخاب و در دسترس بودن دائمی موسیقی در اشکال دیجیتالی مانند اِمپیتری (MP3) و غیره به وجود آوردهاند باعث شده تا ارزش و مفهوم موسیقی بهعنوان وسیله ارتباطی میان انسانها از بین رفته و تبدیل به امواج اطلاعاتی گذرا و میرا شود. او معتقد است که انسان در برابر چالشی بزرگ جهت پالایش موسیقی و انتخاب موسیقی موردنظر در برابر سیلابی از موسیقیهای گوناگون قرار گرفته است. به نظر او آنچه میتواند مفهوم اصلی موسیقی را بهعنوان وسیله ارتباطی میان انسان حفظ کند اجرای زنده است.
این نگاه «راسموس فلیشر» بر صنعت موسیقی معاصر و فضای تعاملی مجازی مانند بازکردن دروازهای با منظرهای جدید در برابر ذهن کنجکاو من بود و همزمان سؤالهای جدیدی را نیز برایم ایجاد میکرد. زاویه نگاه من وسیعتر از موسیقی بود. در واقع تأثیری که تاکنون روند پسادیجیتالی بر فرهنگ اجتماعی و به طور مشخص زندگی انسان معاصر داشته ذهن مرا مشغول به خود کرد.
باید خاطرنشان کنم که این مقاله بررسی روند پیشرفت فناوریهای دیجیتالی از دیدگاهی علمی و تکنولوژیک نیست بلکه تمرکز بر روابط تعاملی انسان معاصر در بستر فضای مجازی متأثر از فناوری دیجیتالی هوشمند از دیدگاهی انتقادی دارد.
سرآغاز روند پسادیجیتالی و توهم آزادی
در دو دههٔ اخیر رشد فناوری دیجیتالی هوشمند و مهمتر از هر چیز دسترسی به اینترنت شرایط جدیدی را برای توسعه دیدگاههای اجتماعی، فرهنگی و هنرهای معاصر بومی-جهانی به وجود آورده است. چرا که این شرایط نوین باعث حرکت برقآسا و سیال دیدگاههای اجتماعی و پدیدههای نوین فرهنگی فرای مرزهای جغرافیایی در فضای تعاملی شبکههای اجتماعی و اپلیکیشنهای ارتباطجمعی گشته است. اینترنت و فناوری دیجیتالی هوشمند با خود دستاوردهایی داشته که شاید انسان برای رسیدن به آن میبایست دهها، بلکه صدها سال دیگر مبارزه و تلاش میکرد. یکی از این دستاوردها رسیدن به فضایی تعاملی آزاد و دموکراتیکی است که شبکههای اجتماعی و اپلیکیشنهای ارتباط جمعی برای انسان معاصر مهیا کردهاند. این رویکرد تعاملی در فضای مجازی بهواسطه فناوری دیجیتالی هوشمند را روند پسادیجیتالی مینامیم که ما امروز در سرآغاز یک چنین روندی قرارگرفتهایم.
این روند آزادیمحور، هستی اجتماعی بشر را دوگانه کرده است. او از طرفی موجودیتی ملموس و روابطی عینی در فضایی حقیقی دارد و از طرفی دیگر موجودیتی انتخابی و ایدهآل که در فضای مجازی معرفی میکند.مفهوم روند پسادیجیتال تعریفی تکنیکی در مورد پیشرفتهای فناوری دیجیتالی هوشمند به معنای یک گذار صنعتی از یک مرحلهبهمرحله دیگر نیست. این روند هیچ دیدگاه و حتی عصر جدیدی از تاریخ تمدن بشر را مانند فئودالیسم، سوسیالیسم، مدرنیسم و پسامدرنیسم و غیره رقم نمیزند. بلکه این واژهٔ ترکیبی درواقع روابط تعاملی انسان را در فضای مجازی بهوسیله فناوری دیجیتالی هوشمند و تأثیرات آن بر جامعه و فرهنگ سیال انسان معاصر تعریف میکند. بهطوریکه درک بشر را از زمان و مکان و حتی مرزهای فرهنگی، قومی، نژادی، اجتماعی و رویکردهای سیاسی منطقهای و روابط اقتصادی جهانی کاملاً متحول کرده است. روند پسادیجیتالی فرایند انعکاس شرایط جدیدی است که فضای مجازی متأثر از جهشهای پیدرپی فناوری هوشمند بر روی فرهنگ اجتماعی انسان درگیر عصر پسامدرن به وجود آورده است. دسترسی به اطلاعات، ارتباطات آسان و ارزان، آزادی انتخاب و آزادی بیان از جمله پایهایترین دستاوردهای انسان معاصر در فضای تعاملی مجازی است.
این روند آزادیمحور، هستی اجتماعی بشر را دوگانه کرده است. او از طرفی موجودیتی ملموس و روابطی عینی در فضایی حقیقی دارد و از طرفی دیگر موجودیتی انتخابی و ایدهآل که در فضای مجازی معرفی میکند. این موجودیت مجازی، وی را خارج از مرزهای جغرافیائی و ساختار فرهنگی به اوج جاهطلبی و خودشیفتگی فردی رسانده است. در این روند پسادیجیتال، انسانها (فکر میکنند) اَبرانسان هستند، اُسطوره هستند، سِلبریتی، پهلوان، رهبر، متفکر، ملکه زیبایی و حتی پیامبران نوظهور هستند. فالوئر پیدا میکنند، لایک میگیرند، اطلاعاتشان دستبهدست میچرخد و جهان مجازی را تسخیر میکنند. البته برای رسیدن به قلههای قدرت و شهرت در این فضای مجازی یک تلفن هوشمند و یک مغز خلاق کافیست؛ اما متأسفانه آن قله توهمی دیجیتالی بیش نیست که با قطع شدن نِت و یا گمشدن گوشی همراه بهمانند یک حباب بر باد میرود و میترکد.
یکی از جذابیتهای زندگی انسان فردگرای درگیر روند پسادیجیتالی تصویر ایدهآلی است که او در فضای مجازی از خود ارائه میدهد و خود آن را میبیند و بازخوردی میگیرد و خودشیفته آن میشود. توهم شهرت و خودبزرگبینی که شباهت بسیار زیادی به بازاریابیهای تجاری هنرمندان مشهور سریالهای «رئالیتی شو» (Reality show) هالیوودی دارد. این انسان خودشیفته در فضای مجازی خود را هنرپیشهای دستنیافتنی و خارقالعاده میپندارد و در توهم سلبریتی بودن به سر میبرد. او، خارج از مرزهای عرفی و محدودیتهای قانونی خود را بیان میکند و مورد توجه هزاران و گاه میلیونها فالوئر در سطح این رودخانه گلآلود قرار میگیرد و حتی از این راه درآمدزایی نیز میکند.
سرعت سرسامآور در انتقال اطلاعات و راحتی در ایجاد بسترهای آزادِ ارتباطجمعی در شبکههای اجتماعی، انسان معاصر را آگاهانه و یا ناآگاهانه تبدیل به رسانههای تکسلولی کرده که نسبت به سلیقه و آگاهی اجتماعی خود اطلاعات مورد نظر خود را بهراحتی منتشر کرده و وارد جریان سیلآسای اطلاعات روز میکنند.این سطحیگرایی در همه چیز و حتی در کنشهای اجتماعی و فرهنگی نیز جایگزین شده است. انسان کنشگر معاصر در جنبشهای مجازی مدنی و حقوق بشری، فرهنگی و هنری، محیطزیستی و غیره نیز شرکت میکند اما نمیداند که جنبشهای مجازی بیشتر از آنکه محرکی در تحولات اجتماعی باشند شباهت به همهپرسیهای الکترونیکی دارند و عمدتاً جنبشهایی میرا هستند و نقشی جانبی در تحولات اجتماعی حقیقی در ساختار واقعی جوامع ندارند. این جنبشها بیشتر شبیه سوپاپ اطمینانی هستند که تنها وجدان انسانها را آرامش میبخشند اما به کنشی پویا منجر نمیشوند، مگر مکمل جنبشهای اجتماعی واقعی شده و در جهت اطلاعرسانی و آگاهی توده مردم استفاده شوند که مکرر دیدهایم چگونه سیستمهای حاکم از ترفند قطع کامل اینترنت برای خفه کردن جنبشها استفاده میکنند و موفق نیز میشوند.
آنچه مشخص است امروز فضای مجازی متأثر از فناوری دیجیتالی هوشمند پیشرفتهتر از همیشه و با سرعت بیشتری نسبت به گذشتهٔ نهچندان دور در حال پیشرفت و تحول است. سرعت سرسامآور در انتقال اطلاعات و راحتی در ایجاد بسترهای آزادِ ارتباطجمعی در شبکههای اجتماعی، انسان معاصر را آگاهانه و یا ناآگاهانه تبدیل به رسانههای تکسلولی کرده که نسبت به سلیقه و آگاهی اجتماعی خود اطلاعات موردنظر خود را بهراحتی منتشر کرده و وارد جریان سیلآسای اطلاعات روز میکنند. همزمان نیز رسانههای حرفهای معتبر و مستقل و یا رسانههای وابسته با دیدگاههای مشخص نیز اطلاعات خود را چه درست و یا چه آگاهانه -نادرست- در این سیلاب جاری میکنند. طبیعتاً در این سیلاب رسانهای اطلاعات دیدگاههای دگراندیش و نوگزین کمتر شنیده و یا خوانده میشوند. حال این اطلاعات میتواند اطلاعات علمی، فرهنگی، هنری، ادبی یا موسیقایی باشند و یا اخبار و اطلاعات اجتماعی و سیاسی و غیره. آنچه مشخص است همه ما مصرفکنندگان اطلاعات شدهایم و اکثر ما آگاهی لازم و توان پالایش این همه اطلاعات را نداریم. در نتیجه در سطح میمانیم تا غرق نشویم.
ازاینرو روند تعاملی پسادیجیتالی که روزی آزادی بیان را بشارت میداد، شرایط فرهنگی و اجتماعی بسیار آشفته و پیچیدهای را برای انسان معاصر به وجود آورده است. چرا که ارتباطات جمعی دائمی و تعاملی فراجغرافیایی انسان از طریق شبکههای اجتماعی و اپلیکیشنهای ارتباطجمعی با خود نه تنها همآمیزی فرهنگی و حتی تنشهای سازنده فرهنگی به ارمغان آورده است بلکه در بیشتر اوقات آلودگی فرهنگی، ناامنی و بیهویتی اجتماعی نیز ایجاد کرده است. در واقع توهم آزادی انسان پسامدرن در فضای مجازی به دور از بند محدودیتهای ملی، قانونی و بهویژه دسترسی وی به اطلاعات بیشازاندازه باعث گمگشتگی، پریشانحالی، افسردگی، سطحیگرایی و بیارادگی وی شده است.
آزادی انتخاب و دسترسی به میلیونها گزینه قابلیت انتخاب صحیح میان این همه گزینههای متعدد را برای انسان مشکل و حتی ناممکن کرده است. این موقعیت که روزی دور از تصور بود امروز یک واقعیت است بدون آنکه بدانیم چگونه باید از این همه گزینه بهرهبرداری صحیح کنیم. به همین خاطر انسان معاصر مصرفگراتر از همیشه چشم بسته اَلگوریتمهای هوشمند را دنبال میکند و در دام چرخ همیشگی تولید و زندگی مصرفی به دور خود میچرخد تا احساس خوشبختی کند.
توهم آزادی نیز که با روابط تعاملی انسان معاصر متأثر از فناوری کامپیوتری و شاهراه اینترنت جهانی در اواسط دهه نود میلادی با وبلاگها و چت رومها آغاز شد به فضای کنترلشدهای تبدیل شده است. چرا که امروز میدانیم همهچیز و هر حرکت ما از لایک کردن گرفته تا انتشار دو خط پیام و عکسهای شخصی همه ضبط میشوند. ما آنقدر این فضای مجازی را با انبوهی از اطلاعات درباره خود تغذیه کردهایم و به طور مستمر خود را به نمایش عمومی گذاشتهایم که مجموعه کاملی از اطلاعات در مورد خودمان باقی گذاشتهایم. این اطلاعات بهراحتی در دسترس سازمانهای اطلاعاتی، شرکتهای مولتی میلیاردر تجاری و سیستمهای حاکم قرار گرفته و به منظور کنترل افکار عمومی و مسیر دادن به ذهنیت ما انسانهای مصرفگرا جهت اهداف اقتصادی و سیاسی مشخص استفاده میشوند و ما -فکر میکنیم- آزادانه انتخاب میکنیم.
انسان معاصر در سرآغاز روند پسادیجیتالی در برابر چالشی اساسی قرار گرفته است. چراکه با کنترل هر چه بیشتر فضای شبکههای اجتماعی و تکامل اَلگوریتمهای پنهان در لابهلای صفحههای اینترنتی که دائماً موجسواریهای ما را دنبال میکنند و با سیستمهای مخفی جاسوسی گوشیهای همراه نمیتوان این فضا را بستری کاملاً آزاد دانست. حقیقت این است که ما در توهم آزادی مجازی زندانی شدهایم.
چالش بزرگ انسان معاصر تعریف دوباره آزادی و راه رسیدن به آن در فضای اجتماعی واقعی خارج از فضای مجازی است. جامعهای که در آن شبکههای اجتماعی متشکل از افراد حقیقی در محیطی واقعی و با ارتباطات تعاملی مستقیم اتفاق میافتد و با فضای مجازی تکمیل میشود. کنشی دشوار، مبارزهای سخت و خطرناک اما تعیینکننده که در نهایت منجر به تحول و تغییری حقیقی در فضای اجتماعی ارگانیک و واقعی میشود. نباید فراموش کنیم که حقیقت جای دیگری است و واقعیت در گوشی همراه ما نیست بلکه تنهای تنها در شهر پرسه میزند.
مقالات دیگری از پرونده اینترنت نامرئی را اینجا بخوانید.