skip to Main Content
وسواس نئولیبرالیسم؛ اشارت‌گری نشانه در متن فارسی
اسلایدر سیاست فرهنگ

وسواس نئولیبرالیسم؛ اشارت‌گری نشانه در متن فارسی

نویسنده از میان ۲۷۸ مقاله‌ وب‌سایت میدان که کلمه‌ نئولیبرالیسم در آن‌ها استفاده شده چند جمله را انتخاب کرده و به این بهانه‌ «اشارت‌گری» این واژه را در متن فارسی بررسی کرده‌ است.

معمولاً بررسی‌های کمّی در مباحث زبان‌شناختی توجه من را جلب نمی‌کند اما بازیگوشی موجود در شمردن و فهرست‌کردن عناصر زبانی برای سپری‌کردن قرنطینه بسیار مناسب است. شمردن تعداد دفعات استفاده از یک واژه شاید تقلیل‌گرایانه باشد اما قطعاً معنی‌دار خواهد بود. تصمیم گرفتم واژه‌ی «نئو‌لیبرالیسم» و «نولیبرالیسم» را در سایتی مانند «میدان» و توئیتر فارسی جست‌وجو کنم و با پیکره‌ بزرگی از گزاره‌هایی معمولاً در مذمت نئولیبرالیسم مواجه شدم. از میان ۲۷۸ مقاله‌ وب‌سایت میدان که کلمه‌ نئولیبرالیسم در آن‌ها استفاده شده است، چند جمله را انتخاب کردم که به بهانه‌ آن‌ها در این یادداشت «اشارت‌گری» این واژه را در متن فارسی مورد بررسی قرار دهم اما لازم است پیش از آن به توضیح مختصری درباره‌ این مفهوم بپردازم.

مفهوم اشارت‌گری برای توصیف ویژگی‌های نوع خاصی از نشانه استفاده می‌شود. «شاخص» نشانه‌ای است که با مدلول خود نوعی رابطه‌ وجودی دارد. یعنی مثلاً دود به‌عنوان نشانه‌ای بر وجود آتش بر اساس رابطه‌ای قراردادی تثبیت نشده بلکه حاصل دانش ما از پدیده‌ای طبیعی و تکرار‌شونده است. اشارت‌گری دود موجب احضار آتش می‌شود و نوعی رابطه‌ «باهم‌آیی» را بین این دو واژه ایجاد می‌کند. از طریق این رابطه است که کاربرد کلمات در کنار هم منجر به تداعی واژه‌ها در بافت‌های متفاوت می‌شود. برای مثال استفاده‌ی مکرر هم‌نشینی‌هایی مانند: «جراحت تیغ نئولیبرالیسم بر زندگی روزمره‌تان را می‌بینید و فکر می‌کنید همه‌چیز تمام شده است؟» یا «نسلی که زندگی را به نئولیبرالیسم باخته است»، رابطه‌ اشارت‌گری بین نشانه‌ها را با ایجاد الگوی بافتاری خاصی کانالیزه می‌کند و روابط سیال بین دال‌ها را به رابطه‌ای سخت و همیشگی فرو می‌کاهد. استعاره‌ جراحت تیغ نئولیبرالیسم یا باختن زندگی به نئولیبرالیسم رابطه‌ا‌ی اشارت‌گرانه‌ میان واژه‌ نئولیبرالیسم و عبارت‌هایی ایجاد می‌کند که با «جراحت، تیغ و باختن زندگی» هم‌آیند هستند. دوسویه بودن این اشارت‌گری، رابطه‌ قراردادی و انگیزه‌مند میان دال و مدلول را به‌نوعی رابطه‌ علّی-‌معلولی و طبیعی تبدیل می‌کند. 

«نئولیبرالیسم ما را فریب داد» استعاره‌ای که نئولیبرالیسم را در لباس یک کلیت منسجم و دارای فاعلیت نمایش می‌دهد که صفت فریب‌کاری ویژگی برجسته‌ی آن است. شکل دیگری از این فاعلیت را می‌توان در «سلطه‌ نئولیبرالیسم» نیز دید. «برده‌داری نوین در دوران سلطه‌ نئولیبرالیسم» و «نسخه‌ نئولیبرال در بحران نئولیبرالیسم؛ فقدان ایده‌ عدالت» و «راه رستگاری از نئولیبرالیسم» نمونه‌هایی از همان جست‌وجوی سرسری در مقاله‌های وب‌سایت میدان است. این جملات و استعاره‌ها قطعاً با انگیزه‌هایی برای نقد نئولیبرالیسم و تولید روایت خاصی از واقعیت ایجاد شده است. فرار از روابط اشارت‌گری بین نشانه‌ها در محور هم‌نشینی ممکن نیست اما تثبیت این روابط کارکردی اسطوره‌ای برای این نشانه‌ها ایجاد می‌کند که نقد نئولیبرالیسم (آن‌گونه که تولیدکنندگان این متن‌ها تمایل دارند) و نقد وضعیت موجود جامعه‌ زبانی این متن‌ها را دشوار می‌کند.

اسطوره در این معنی به چیزهایی دلالت دارد که خود را «طبیعی» و «همیشگی» جلوه می‌دهند اما درواقع برداشتی تاریخ‌مند و ایدئولوژیک از جهانند. خدمتی که اشارت‌گری تثبیت‌شده به این اسطوره‌سازی می‌کند، به کارکرد اسطوره بر پایه‌ی نشانه‌های از پیش موجود برمی‌گردد. زمانی که متنی در نقد نئولیبرالیسم با استعاره‌های طبیعی‌شده تولید می‌کنیم، با دو سطح از نظام نشانه‌ای درگیر می‌شویم؛ در سطح اول رابطه‌ای قراردادی میان نئولیبرالیسم و فاعلی فریب‌کار، سلطه‌گر، ناعادل و… ایجاد می‌شود. تکرار این اسطوره‌ها با تثبیت باهم‌آیی این مفاهیم، نشانه‌ نئولیبرالیسم را به دالی برای مدلول‌ها و مفاهیم دیگر بدل می‌کند. معنای اولیه‌ نئولیبرالیسم که به واقعیتی سیاسی-اقتصادی ارجاع می‌دهد تبدیل به معنایی ثانویه‌ می‌شود که مجموعه‌ای از دال‌های متنوع را به همراه دارد. جالب اینجاست که معنای اولیه از بین نمی‌رود و نئولیبرالیسم هم‌زمان که مدلول «شر» است می‌تواند فقط یک واژه باقی بماند. این خاصیت دوگانه دلیل اهمیت اسطوره در استمرار و انتشار ایدئولوژی است.

پرداختن به پیامدهای نئولیبرالیسم در توئیت‌های کوتاه روزانه، مقالات بلند و ترجمه‌های شک‌برانگیز شکلی از رابطه‌ اشارت‌گری را ایجاد می‌کند که در آن غالباً «شر» در کسوت نئولیبرالیسم صورت‌بندی می‌شود. تکرار باهم‌آیی‌های استعاری در کنار اشارت‌گری دال نئولیبرالیسم در متن فارسی با ساختن نظام نشانه‌ای ثانویه، دلالتی اسطوره‌ای ایجاد می‌کند. چیزهای «بد»، نئولیبرالیسم را احضار می‌کنند و این رابطه از یک فرایند علّی‌-معلولی به یک فرایند طبیعی و سپس یک وضعیت خنثی بدل می‌شود. بازسازی مدلول «شر» به شکل فاعلی منسجم و طبیعی‌شدن دلالت‌های آن نه‌تنها امکان تفکر انتقادی را سلب می‌کند بلکه به گفت‌وگوی آدم‌ها پیرامون یک پدیده‌ی اقتصادی-سیاسی و اجتماعی رنگ و بویی الهیاتی می‌دهد. دو‌سطحی بودن دالّ اسطوره، آن را از هرگونه تاریخ واقعی تهی کرده و همچون چیزی «بی‌چون‌ و چرا»، «ازلی و ابدی» و نوعی سرشت طبیعی جلوه می‌دهد. فرایند اشارت‌گری در اینجا متوقف نمی‌شود، ثبات روابط دلالت منجر به حقیقی انگاشته شدن نشانه‌ها می‌شود. تقلیل همه‌جانبه‌ نشانه به رمز، ویرانی نظام نشانه‌ای را به‌دنبال خواهد داشت. اگرچه این خودویرانگری نوید چشم‌اندازی آخر الزمانی را می‌دهد اما قطعاً با «انقلابی» که «اشارت‌گران نئولیبرالیسم» به دنبالش هستند متفاوت خواهد بود. 

همچنان که «ادبیات» نوشتار را با ارزش‌های ظاهراً بی‌زمان و جاودان خود همساز می‌کند، فرهنگ نیز عموماً و دائماً موضوعات و ارزش‌های مصنوعی، ساختگی و بالاتر از همه ایدئولوژیک خود را چنان عرضه می‌کند که گویی کاملاً طبیعی‌اند. پیشنهاد من به منتقدان فارسی‌زبان نئولیبرالیسم تردید در این اسطوره است، نشانه-محملی اشارت‌گر که از مبدائی نشانه رفته و طیِّ، به‌وسیله و به‌محض وقوعش به‌مثابه‌ مرکزیت «شر» برداشت می‌شود، آن‌هم در زمانه و جغرافیایی که ما در آن زندگی می‌کنیم.

 

پی‌نوشت

اشارت‌گری را سیلورستاین (۱۹۹۲) برای توصیف یکی از ویژگی‌های مهم «شاخص» ها بیان می‌کند. مقوله‌ شاخص‌ها را به‌آسانی می‌توان گسترش داد تا دیگر عناصر زبانی مانند ضمایر اشاره (این، آن، …)، ضمایر شخصی (من، تو، …)، عبارت‌های زمانی (الآن، بعداً، …) و اصطلاحات مکانی (بالا، پایین، …) را نیز در برگیرد. بنابراین عبارتی چون «این میز» در خود پیکانی خیالی دارد که به‌سوی چیزی مشخص و به‌احتمال قوی قابل‌درک، هم برای گوینده و هم برای مخاطب، نشانه‌گیری شده است. در بعضی موارد این پیکان آن‌چنان خیالی هم نیست زیرا کاربرد اشاراتی چون «این» اغلب با حرکت سر و دست همراه است. با این ‌وجود لزومی ندارد قابل‌درک ‌بودن، بلافصل و بی‌واسطه (مانند مثال دود و آتش) باشد. دلالت دود بر وجود آتش حاصل دانش ما از پدیده‌ای طبیعی و تکرار‌شونده است. به این معنا می‌توان مفهوم اشارت‌گری را از ویژگی شاخص‌ها فراتر برد و به تمام نشانه‌ها تعمیم داد. هر نشانه‌ای درون یک متن و تا اندازه‌ای نسبت به دیگر عناصر آن متن و متن‌های دیگر، اشارت‌گری دارد.

مثال مشهور بارت (۱۹۵۶) برای توضیح اسطوره ارجاع به تصویر سرباز سیاه‌پوست فرانسوی است که در سطح اول فقط یک عکس یا تصویر است اما این تصویر معنای ایدئولوژیک و اسطوره‌ای دیگری هم دارد که می‌توان آن را در «میهن‌دوستی فرانسوی» یا حتی «ملت متحد و همبسته‌ی فرانسه» خلاصه کرد. دال اسطوره همیشه می‌تواند دو رو داشته باشد و از این ‌رو به‌ نقد کشیدن آن به طرز کلافه‌کننده‌ای دشوار است. اسطوره همچون گریزگاه عمل می‌کند و بارت از زبان او می‌گوید «من آنجا که تو فکر می‌کنی نیستم؛ من آن جایی هستم که تو فکر می‌کنی نیستم».

 

همچنین بخوانید:  درباره رابطه هنرمند با مردم و حاکمیت (قدرت)

مشخصات تصویر: The Mass of Saint Basil – Pierre Subleyras

 

منابع

Silverstein, Michael (1992). The indeterminacy of contextualization: When is enough enough. In Peter Auer & Aldo Di Luzio (eds.), The Contextualization of Language. John Benjamins.

دورانتی، الساندرو (۱۳۹۵). انسان‌شناسی زبان‌شناختی. ترجمه: رضا مقدم‌کیا. نشر نی

سیبیاک، تامس آلبرت (۱۳۹۱). نشانه‌ها: درآمدی بر نشانه‌شناسی. ترجمه: محسن نوبخت. نشر علمی

بارت، رولان (۱۳۷۵). اسطوره امروز. ترجمه: شیریندخت دقیقیان. نشر مرکز

کالر، جاناتان. (۱۳۹۰). فردینان دو سوسور. ترجمه: کوروش صفوی. انتشارات هرمس.

صفوی، کوروش. (۱۳۹۲). درآمدی بر معنی‌شناسی. انتشارات سوره مهر.

یورگنسن، ماریا و فیلیپس، لوئیز. (۱۳۹۶). نظریه و روش در تحلیل گفتمان. ترجمه: هادی جلیلی. نشر نی.

2 نظر
  1. از خواندن این متن دقیق و جذاب بسیار آموختم و در کنارش خیلی لذت بردم. فکر می‌کنم این متن نماینده‌ی نوعی نگاه به زبان و بلاغت است که جای خالی آن به ویژه در ادبیات انتقادی، به طور خاص‌تر در گفتمان ضدسرمایه‌داری و مارکسیستی فارسی، عمیقا احساس می‌شود. نکته‌ی الهام‌بخش متن برای من این بود که نویسنده بدون درغلتیدن در نوعی برساختگرایی افراطی، که هیچ اعتباری برای واقعیت غیرزبانی قائل نباشد، از عهده‌ی تاکید بر سویه‌های زبانی و گفتمانی مقابله با اسطوره‌های ایدئولوژیک و ایدئولوژی‌ساز برآمد. در نهایت، فکر می‌کنم از تحلیل عارف حسینی می‌توان به این نتیجه‌ی عملی رسید که بخشی از بار جدال با خصلت طبیعی‌‌کننده و ایدئولوژی‌ساز اسطوره‌های زبانی متوجه رابطه‌ی پویا و انتقادی میان هیات‌های تحریریه و نویسندگان است. مثلا با توجه به موضوع بررسی حسینی که مطالب منتشرشده در میدان بوده است می‌توان از میدان خواست که آغازگر چنین مناسبات پویایی با نویسندگانی باشد که مطالب خود را برای انتشار ارسال می‌کنند.

  2. منتقدان نئولیبرالیسم ، تنها به فارسی زبانان ختم نمی شوند ،
    در نتیجه آن آنها نمیتوانند راه دیگری جدا از منتقدان جهانی نئولیبرالیسم داشته باشند .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗