skip to Main Content
آسیب‌شناسی زبان علم در تشدید بحران‌های زیست‌محیطی
عمومی

آسیب‌شناسی زبان علم در تشدید بحران‌های زیست‌محیطی

بر سرِ راه درک انسان از واقعیات جهانِ خارج، فیلترهایی وجود دارد كه بـی‌شـك زبـان یكـی از مهمترینِ آنها محسوب می‌شود. به عبارتی؛ زبان، ابزاری قدرتمند است كه به درجاتی بـه تفكـر، شناخت و در نهایت، رفتار فرد در جامعه شكل می‌دهد. یادداشت پیش‌رو خلاصه‌ای از مقاله‌ چاپ شده در مجله زبان و زبان‌شناسی است که در آن به نقش «زبان» در تخریب محیط‌زیست می‌پردازد و نقش روزنامه‌نگاران و کسانی که تلاش می‌کنند در رابطه با تخریب محیط‌زیست آگاهی‌بخشی کنند، در تشدید این تخریب‌ها بررسی می‌کند.

پیش‌فرضِ اکثرِ خوانندگانِ متونِ علمی، آن است که مسائلِ مطرح شده در این متون، فـارغ از دیدگاه های شخصی و باورهای ذهنی نویسندگان بیان می‌شود. به عبارتی، واقعیـات علمـی در قالبِ واژگان و عبارات خنثی متجلی می‌شود اما زبانشناسی زیست محیطی، که بـه تعامـلِ دوسویۀ زبان و جهانِ خارج می‌پردازد، چنین فرضی را قویاً رد می‌کند، زیرا نه فقط زبانِ علم بلکـه زبان به مفهومِ عام، با انتخـاب‌هـای هـدف‌‌دار گویشـوران خـود از مجموعـۀ فهرسـت واژگـانی و دستوری به شکل‌گیری دیدگاه‌های متفاوتی خواهد انجامید.

گفتمان علمی لزومـا بـه انتقـال آن معنای صریح و علمی، که انعکاسِ صرف واقعیات جهانِ خـارج اسـت ، نمـی‌پـردازد؛ بلکـه آن دسته از معانی ضمنی، که بیان‌گرِ جهت‌گیری و نگرشِ نویسنده به موضوع هستند ، تحـت الشعاعِ باورِ فوق به اذهانِ خواننـدگان متبـادر می‌شـوند و در ایـن راسـتا، نویسـنده از ابزارهـای گوناگونِ واژگانی، دستوری، عناصر بافتی و استعاری، که هر زبان به فراخـورِ امکانـات بـالقوه‌اش در اختیار گویشورانِ خود می‌گذارد، استفاده مـی‌کنـد. تحقیقِ حاضر، تلاشی است در جهت معرفی «زبانشناسی زیست محیطی» و تبیین نارسایی‌های گفتمانِ علمی زبان فارسی. لذا پژوهشگر بر آن است تا نمود زبانی مسائل محیط زیست را در دو حوزۀ واژگانی و دستوری با بررسی نمونه مقالاتی با محوریت محیطزیست، از بـین روزنامه‌های فارسی‌زبان در بازه زمانی (۱۳۸۴–۱۳۷۵) بررسی و تحلیل کند. در این جستار، نمونه‌هایی چند که بیانگرِ فرایندهای واژگـانی و ساختهای دستوری نشاندار هستند، از میان داده‌ها استخراج و تحلیـل مـی‌شـوند.

نارساییهای واژگانی درمتونِ علمی

۱-استفاده از واژگان و اصطلاحات علمی–تخصصی

وجاهت متن علمی، تا حد زیادی بستگی به استعمالِ واژگانِ حوزۀ تخصصی‌اش دارد. حال آنکه فهمِ درست این قبیل واژه‌ها به سببِ تیرگی معنایی، و بعضاً صوری، برای غالـب مخاطبـانِ عام دشوار است. اما در بررسی نمونه‌ها مشخص شد این قبیل واژگانِ علمی–تخصصی یا عینـاً درمتنِ فارسی مقاله به کار برده شده بودند، که از آن به قرض‌گیری یا وام‌گیری واژگـانی تعبیـر می شود یا معادل‌یابی شده و به صورت برگردانِ فارسی مورد استفاده قرار گرفتـه بودنـد. بـدیهی است که قرض‌گیری واژگانی در زبانی که واژگانِ موجودش قادر به تأمین نیازهای کـاربردی‌اش نیست به عنوانِ یکی از فرایندهای پویای زبانی به منظورِ غنی‌سازی حوزۀ واژگانی به کار مـی رود، اما کاربرد این فرایند درگفتمانِ علمی، نمود محسوس‌تری را نشان می‌دهد. سرواژه‌ها یا به عبارتی «واژه‌های اختصاری» نیز به عنوانِ یکی از زیرمجموعه‌های قـرض‌گیری واژگانی از زبانِ انگلیسی درمتونِ موردبررسی فارسی کاربرد زیادی داشت، کـه بـه چنـد نمونه در زیر اشاره می‌شود:

آنچه در قرض‌گیری واژگانی قابل توجه است، عدم شفافیت صـوری- معنـایی ایـن قبیـل واژگان و اصطلاحات نزد خوانندگانی است که مخاطبِ چنین مقالاتی قرارگرفته‌انـد. چنـین واژگـانی درمتنـی بـا هدف اطلاع‌رسانی به خوانندۀ ناآگاه یا بی‌توجه به بحران‌های محیطزیست، به سبب تیرگی معنایی، به عدمِ استنباط یـا درک نادرست مخاطب از مفهومِ واژه و همین‌طور درک نادرست ازمضمونِ متن می‌انجامد و درنهایت واکنشِ مخاطـبِ عام را نسبت به بحران‌های زیست‌محیطی مطرح شده برنمی‌انگیزد.

«فراینــد فیشــر –تــروپش(Fischer Tropsch) کــه از فراینـدهای شـناخته‌شـدۀ پالایشـگاهی چـون هیـدروکراکینگ،ایزومراسیون، کاتالیک رفورمینگ و الکلیشـن منـتج مـی‌شـود دردامنۀ c.1 تا c.2 جا میگیرد و از آن برای شیرین کردنِ آبِ دریا (Desalination) استفاده میشود».

«فرآوردههای حاصل ازGTLبه ویـژه گازوییـلِ تولیـدی دارای خواص برتری همچون عاری بودن از سـولفورو آروماتیـک می‌باشند»

«استفاده از ترکیباتCFC جو زمین را با مخاطرات فزاینـده‌ای روبرو کرده است».

«این راهکار به صورت اسـتاندارد مرجـع درEPA مـدنظر قـرار می‌گیرد».

واژه های اختصاری فوق معادلِ ترکیبات زیر هستند:

تبدیل گاز به مایع = GTL

گاز کلروفلوئور کربن= CFC

آژانس حفاظت از محیط زیست =EPA

آنچه در قرض‌گیری واژگانی قابل توجه است، عدم شفافیت صـوری- معنـایی ایـن قبیـل واژگان و اصطلاحات نزد خوانندگانی است که مخاطبِ چنین مقالاتی قرارگرفته‌انـد. چنـین واژگـانی درمتنـی بـا هدف اطلاع‌رسانی به خوانندۀ ناآگاه یا بی‌توجه به بحران‌های محیطزیست، به سبب تیرگی معنایی، به عدمِ استنباط یـا درک نادرست مخاطب از مفهومِ واژه و همین‌طور درک نادرست ازمضمونِ متن می‌انجامد و درنهایت واکنشِ مخاطـبِ عام را نسبت به بحران‌های زیست‌محیطی مطرح شده برنمی‌انگیزد.

۲- کدآمیزی

از دیگر مواردی که ارتباط نزدیک با قرض‌گیری واژگانی دارد،کدآمیزی اسـت کـه عبـارت است از وارد کردنِ عناصر یا قطعاتی از یک کدزبانی در هنگامِ استفاده از کدزبـانی دیگر. ایـن التقاط کدها صرفاً به جهت بالابردنِ وجهۀ علمی متن صورت می‌پذیرد. باید اذعـان داشـت کـه هرچند تفکیک کدآمیزی ازقرض‌گیری واژگانی مشکل است اما تفاوتی بارز میان این دو وجـود دارد. در قرض‌گیری، نویسنده با درجۀکمتری از آگاهی عمل می‌کنـد حـال آنکـه درکـدآمیزی، نویسنده با آگاهی به تغییرِ کد دست به انتخاب می‎زند.

«مورچگان مناطق اسـتوایی از موبیلیتـۀ بیشـتری برخوردارنـد.گونۀ خاص از این گروه که درشـب ردیشـن داشـته بـه درخـت موسوم به معمای میمون حمله ور شـده از ریشـۀ ایـن درخـت تغذیه می‌کنند».

درجایی که نویسنده می‌توانسته به جای استعمالِ صورت‌های نامأنوس «موبیلیته» و«ردیشن» نزد خواننده از دو صورت جاافتادۀ «تحرک» و «تابش»، که نـزد عامـۀمردم ازمقبولیت بیشتری برخوردارند، استفاده کند ، کاربرددو کدانگلیسی و فارسـی مـی‌توانـد نشانه‌ای از کدآمیزی تلقی شود. بدیهی است که عدمِ بـه کـارگیری پتانسـیلِ بـالای فراینـدهای واژه‌سازی زبانِ مادری منجر به فراموشی و طرد واژگانِ موجود می‌شود و نفوذ یکسویۀ واژگان و عبارات زبانی جوامعِ صنعتی، بسترِ یک قطبی شدنِ زبانی را در زبانِ قرض‌گیرنـده فـراهم می‌آورد.

۳- حُسن تعبیر

از مواردی که در متون مطالعه شده، بسامد بالایی داشت، حسنِ تعبیر یا به‌ عبارتی «تطهیـرِ واژگانی» بود که مراد از آن وضعِ صورت واژگانی خوش‌آیند و گاه خوش‌آهنگ به لحاظ خطـاب به جای معادل ناخوشایندمعنایی – آوایی آن است. پر واضح است که وقتی برای «قتل عامِ گونۀ حیوانی » زبانِ علم«کنترلِ جمعیت» یا «جمعیت زدایی» را پیشـنهاد مـی‌کنـد، یـا قلـع وقمـعِ پوششِ گیاهی «پاکسازی یا پاکتراشی» نامیده مـی‌شـود، تاچـه حـد از عمـقِ فاجعـه در نگـاه خواننده کاسته می‌شود. دردناکتر آن است که نمونه‌های تطهیرِ واژگانی در متونی که با محوریت محیط زیست و آگاهی‌بخشی به مردم نوشته می‌‎شود، بسامد کاربردی بالایی نشان دادند. بـرای مثـال، تخریب طبیعت به عنوان اصلاح زمین مطرح می‌شود، کشتار گونه های حیات وحش در قالـب کنتـرل جمعیت نمود می‌یابد و از نابودی جنگل‌ها نیز با عنوان پاکتراشی اراضی نام برده می‌شود.

دردناکتر آن است که نمونه‌های تطهیرِ واژگانی در متونی که با محوریت محیط زیست و آگاهی‌بخشی به مردم نوشته می‌‎شود، بسامد کاربردی بالایی نشان دادند. بـرای مثـال، تخریب طبیعت به عنوان اصلاح زمین مطرح می‌شود، کشتار گونه های حیات وحش در قالـب کنتـرل جمعیت نمود می‌یابد و از نابودی جنگل‌ها نیز با عنوان پاکتراشی اراضی نام برده می‌شود.

۴- نام‌گذاری

همچنین بخوانید:  هم پشت‌مان خالی‌ست هم دستان‌مان

زبانِ انسان، پرده از نگرش و احساس او نسبت به طبیعـت و محـیط پیرامـونش برمـی دارد.ارتباط با اشیاء، اشخاص و پدیده‌ها را بـه او مـی آمـوزد و بـه او شـناختی مـی دهـد کـه چگونـه درخصوصِ پدیده‌های زیستی بیندیشد و واکنش نشـان دهـد. از ایـن رو، الصـاقِ واژگـانِ علمـی فریبنده، به لحاظ بارِ مثبت معنایی برای مخاطرات و معضلات محیطزیست، از همان بدوِ شکل گیری واژۀ علمی جدید به شناختی نه برمبنای واقعیت بلکه به شناختی جهت‌دار می‌انجامد.اطلاق «گازهای گلخانه‌ای» که برگردانِ صرفgreen house gases است، به یکی از بحران های رو به وخامت آب و هوایی سیارۀ زمین، از مواردی بـود کـه در نمونـه هـا دیـده شد. گلخانه، معنای سبزی، طراوت و آرامش را به ذهن متبادر می‌کند حال‌ آنکه این بحـران، آرامـش را از زمین می گیرد. این نامگذاری درست به آن می ماند که «جنگ» را «بازی» بنامیم.

الصـاقِ واژگـانِ علمـی فریبنده، به لحاظ بارِ مثبت معنایی برای مخاطرات و معضلات محیطزیست، از همان بدوِ شکل گیری واژۀ علمی جدید به شناختی نه برمبنای واقعیت بلکه به شناختی جهت‌دار می‌انجامد.اطلاق «گازهای گلخانه‌ای» که برگردانِ صرفgreen house gases است، به یکی از بحران های رو به وخامت آب و هوایی سیارۀ زمین، از مواردی بـود کـه در نمونـه هـا دیـده شد. گلخانه، معنای سبزی، طراوت و آرامش را به ذهن متبادر می‌کند حال‌ آنکه این بحـران، آرامـش را از زمین می گیرد. این نامگذاری درست به آن می ماند که «جنگ» را «بازی» بنامیم.

گرم شدنِ زمین، برگردانglobal warming با معنای ضـمنی گرمـای لـذت بخـش و مطبوع در تقابل با مفهومِ نابودی سیارۀ زمین قرار می‌گیـرد . گرمـی و گرمـا در ادبیـات فارسـی درساخت های «سلامِ گرم، گرمای محبت، گرمای کانونِ خانواده و…» نقشِ محوری دارد. پـس اطلاقِ چنین واژهای در انگلیسی و برگردانِ تحت‌اللفظی آن، بدونِ توجه به بـارِ معنـای ضـمنی آن، نه تنها مخاطب عام را به جبهه‌گیری علیه فاجعه‌ای زیستی که کرۀ زمین را تهدید می‌کند و در حال گسترش روزافزون است ترغیب نمی‌کند بلکه عموما در او حسی از امنیت خـاطر و آرامشی لذت‌بخش ایجاد خواهد کرد. ازسوی دیگر، زبانِ علم با تقبیحِ نام‌های بومی–محلی، برای پدیـده‌هـای طبیعی بـه ابـداعِ واژگانی می‌پردازد، صرفاً به این بهانه که نام‌های موجـود بـارِ علمـی ندارنـد. چنـین نـام‌گـذاری مجددی، واژگانِ زیست‌محیطی را از بارِ بومی فرهنگی‌شان تهی مـی‌کنـد و بـه آشـنایی زدایـی انسان از طبیعت می‌انجامد . نام‌گذاری مجدد در نمونه‌ها، در چند مورد از گونه‌های گیاهی مشاهده شد از قبیلِ

درخت ماهون —>ماکروفیلا

درخت پائوبرزیل —> آروکاریا

گل آویز—> فوشیا

گیاه شیان—> دراسنا

نارسایی‌های دستوری درگفتمان علمی

۱- ساخت مجهول

کاربردساخت مجهول درتقابل با سـاخت معلـوم، درمتـونِ علمـی ، مقبولیـت فراوانـی دارد.این ساخت، معلول را، که همان نتایج و یافته‌های علمی است، با تغییری،که درالگوی اطلاعاتی جمله ایجاد می‌کند، برجسته و عامـل را از صحنه خارج می‌کند. به عبارتی درمجهول، نقشِ کنشگرِ معنایی فعل به طرزِ ماهرانه و ظریفی نادیده گرفته می‌شود.

«صدها هکتار از اراضی منطقه گلدشت پاکسازی شد». (حسن تعبیر در انتخاب واژۀ پاکسازی و حذف عامل با استفاده از ساخت مجهول)

«در یکی از مناطق مورد مطالعه در شیلی، %۶۴ جنگلهای وحشی طی ۲۵ سال گذشته تخریب شده است».

آنچه که در این دو نمونه برجسته است عدم اشاره به عاملِ انسانی مسببِ این وقـایع است.کاربردساخت مجهول با نگرشی القا کننده و نهادینه‌سـاز درمقـالاتی، کـه هـدف آنهـا آگـاهی بخشی و حساس کردنِ مخاطب است، جای تأمل دارد.

۲- گذرایی

درساخت معلوم نیز که گزاره فعلی دارای دو محمول کنشگـر و کـنش‌پـذیر اسـت، فاعـلِ دستوری، نمونه اصلی کنشگر معنایی، یعنی انسان، محسوب شده و پدیده‌های طبیعـی، نمونـه اعلای کنش‌پذیر ، یعنی آنچه که درجایگاه مفعولی حضور می‌یابد. درچنین ساختی، پدیده‌هـا و نیروهای طبیعی درنقشِ کنش‌گرِ ساخت معلوم به کار نمی‌‎روند مگرآنکه کنش مخرب باشد. درچنین صورتی به ناگاه، طبیعت در جایگاه فاعل ظاهر می‌شود که این مورد درنمونـه هـای زیـر قابلِ تأمل است؛

«طوفان کاترینا جان هزاران نیواورلئانی را گرفت».

«گوزن های زرد، پوشـش گیـاهی منطقـه حفـاظتی داریـاب را مورد تهدید قرارداده‌‎اند».

۳- اسم سازی

زبان ها برای بیانِ مفاهیم از مقوله‌های واژگانی و دستوری متنوعی استفاده می کننـد کـه دو مقوله دستوری فعلی و اسمی ، و دیدگاهی را که این دو مقوله القا می‌کننـد در مسـائل زیسـت محیطی جای تأمل دارد . اسم ، فرایند پویا را در حدیک شئ ایستا تقلیل می‌دهد. به عبارتی میتوان مقوله دستوری اسم را بازتابی از ایستایی توصیف کرد . حال اگر فرایندی، اسم شد میتوان آن را از بافتش جدا کرد و خارج از بافت زیسـتی‌اش مـورد بررسـی و کنکـاش قـرارداد. بـه عبارتی دیگر اسم‌سازی، کیفیت و ماهیت پدیده را تا حد کمیت پایین می‌آورد.

«آلودگی آب‌های سطحی و زیرزمینی… » نمونه‌ای بود که در چهار مقاله یافت شد. آلوده‌شـدن فرایندی است که مستلزم گذرِ زمان است و به سببِ استمرار، در قبِال فعلی مناسبت بیان می‌شود، حال آنکه در تمامِ نمونه‌ها هرجا صحبت از این فرایند بود مقولـه اسـمی « آلـودگی » نمـود داشت.

نتیجه گیری

همچنین بخوانید:  مخالفت شورای شهر تهران با طرح صیانت از باغات

نمونه‌های انتخابی در این پژوهش نشان می‌دهند که مطبوعات فارسی نه تنها به واردکننده محتوای رشـته‌هـای علمی جهانِ غرب تبدیل شده‌اند بلکه سیاقِ نگارشِ این متون را بدون هیچ‌گونـه تغییـری عینـاً اقتباس کرده‌اند بدون آنکه ساخت‌های بیگانه را با ساخت زبانِ فارسی همگون کنند.این موضوع وقتی شدت می‌گیرد که در سطحِ معادل‌سازی واژگانی هم غالباً با برگردان‌هـای تیره از حیث معنایی مواجه می‌شویم، حسنِ تعبیر را که به حساسیت‌زدایی خواننده مـی‌انجامـد دارای بسامد کاربردی بالا می‌بینیم . شاهد آن دسته از متونِ بینِ نشانه‌ای مـی‌شـویم کـه غالبـاً فاجعه زیست‌محیطی در آن ها تحت‌الشعاعِ عکسی زیبا از پیش از وقوعِ آن حادثه قرار می‌دهـد . کنشگرِ انسانی را به عنوانِ عاملِ اصلی فجایعِ زیست‌‌محیطی ، با برجسته‌سازی کنش‌پذیر ، یا بـه حاشیه می‌رانیم یا حذف می‌کنیم . از نام‌هایی که در فرهنگ ما بارِ ضـمنی مثبـت دارند، بـرای فجایعِ زیست‌محیطی استفاده می کنیم و سـاخت‌هـای دسـتوری‌ای را مشـاهده مـی‌کنـیم کـه کمترین میزانِ کاربرد را در گفتارِ عادی مردم نشان می‌دهند.

به نظر می‌آید زبانی که برای صحبت درخصوصِ طبیعت به کار می‌رود کوچـک‌تـرین رنـگ و بویی از محبت، دوستی و همزیستی مسالمت‌آمیز با طبیعت نشان نمی‌دهد، بلکه لبریز از واژگان و ساخت‌های دستوری‌‎ای است که صرفاً تسخیر، تصاحب و سوء برداشت را تداعی می‌کنـد و بـا درهم تنیدنِ ساخت‌های فوق به این مفاهیم ، شدت می‌بخشد.

نتایج بیانگر آن است که سیاقِ نگارشِ علمی نمونه مقاله‌های فارسی بـا محوریـت موضـوعی محیطزیست تقلیدی صرف از گفتمانِ انگلیسی است.گرته‎‌برداری در چنین سطحی این خطر را درپی دارد که از یکسو، با نهادینه شدنِ واژگانِ قرضی و ساخت‌های دستوری تحمیلـی چـون مجهول، که پشتوانه زبانِ مردمی را نیز ندارد، طبیعت‌‌ستیزی پنهان در زبانِ انگلیسی نیـز بـه تدریج در زبان و نگرشِ طبیعت گرایانه گویشورانِ فارسی‌زبان ریشه بدواند و از سوی دیگر، زبـانِ علم به صورت زبانی بریده از گفتار و نوشتارِ مردمِ عادی تبدیل شده به گوشِ مخاطـبِ عام نامأنوس و غریبه بنماید. لذا غالباً خوانندگانِ عامِ چنین متونی به سببِ آشنایی‌زدایی از صـورت‌های زبانی مفهومی به همذات‌ پنداری با متن نخواهند رسید. بنابراین اگر قـرار اسـت مـردم بـه مسائل زیست‌محیطی واکنش نشان دهند باید با زبانی با آنهـا ارتبـاط برقـرار کـرد کـه نقـشِ بینافردی آن بر جنبه اطلاعی صرف آن غلبه داشته باشد.

بسیاری از بحران‌های محیطزیست نه به خاطرِ عدمِ توسعه‌یافتگی بلکه به دلیلِ توسعه‌یافتگی بیش از حد است. بنابراین روا نیست که گونه مطبوعاتی زبانِ فارسی با تقلیـدکورکورانه از سیاقِ نگارشِ علمی جهانِ غرب، اشتباهات جامعه به اصطلاح توسعه یافتـه غـرب را بارِ دیگر تکرار کند.

به نظر می‌رسد غالبِ تلاش‌های صورت گرفته درخصوصِ مسائلِ محیطزیست، درحـدیـک سری خطابه و شعار باقی مانده است و تصویری که زبانِ علم دراین خصوص ارائه می‌کند، بعضـاً فرسنگ‌ها با عالمِ واقع فاصله دارد. درمواردی، ایـن زبـان درقالـبِ الفـاظ پیچیـده، عبـارت‌هـای انتزاعی و ساخت‌های دستوری نشان‌دار به قلبِ واقعیت، درجهت تأمینِ خواست‌های خود می‌پردازد . چیزی که از آن به عنوانِ گفتمانِ «تکنوکراتی» نـام بـرده مـی‌شـود، ملغمـه‌ای اسـت از لفاظی‌های اداری و شبه‌علمی که بیشتر برای خلط موضوع به کار می‌‎رود، در این میان ارائه نقلِ قول‌های بی‌شمار، همراه با نامِ نویسنده و تاریخ و… گاه باعث می‌شود کـه مخاطـبِ عـام فریفتـه آمار و ارقامِ علمی شده، انسجامِ مطلب را از دست بدهـد. چنـین زبـانی، خواننـده بـی‌تفـاوت را همچنان بی‎‌تفاوت و خواننده پیگیر و علاقه‌مند به مسائلِ محیط زیست را سردرگم می‌کند و درنهایت بـا گفتارِ شبه‌علمی به بحران‌های محیط زیست دامن می‌‎زند. چنین زبانی مروجِ گفتارِ سبز یا به عبارت بهتر شبه‌سبز است، که صرفاً به بازی زبانی مـی‌پردازد. حتی اگر بپذیریم که برخی از مقالات علمی در خصوصِ تبیینِ مسائلِ محیط زیسـت بـا نگاه طبیعت‌گرایی و با هدف آگاهی‌بخشی به مخاطبِ عام نوشته می‌شوند، به سببِ تقلید صرف از ژورنالیسمِ علمی غربی، ایدئولوژی پنهان در آن نگرش را ناخواسته وارد زبـانی مـی‌کند کـه ادبیات غنی‌اش گواه نگاه دوستانه به طبیعت است. گفتارِ دوستانه در مورد طبیعت، مستلزم اندیشه‌ای مثبت به طبیعـت اسـت، وگرنـه آنکـه زبان، خود واقعیت را می‌سازد، به آن قالب می‌دهد و به استعاره‌ای از واقعیت تبدیل می‌شود. باید پذیرفت که بسیاری از بحران‌های محیطزیست نه به خاطرِ عدمِ توسعه‌یافتگی بلکه به دلیلِ توسعه‌یافتگی بیش از حد است. بنابراین روا نیست که گونه مطبوعاتی زبانِ فارسی با تقلیـدکورکورانه از سیاقِ نگارشِ علمی جهانِ غرب، اشتباهات جامعه به اصطلاح توسعه یافتـه غـرب را بارِ دیگر تکرار کند.

متن کامل این مقاله را می‎توانید در مجلۀ زبان و زبان‌شناسی مطالعه کنید:

http://lsi-linguistics.ihcs.ac.ir/article_1554_343.html


منابع

سرویس اجتماعی همشهری (۱۳۸۴)، «درخت کُنار تابستانها بـه خـواب مـی رود»، همشـهری، ش ۳۹۴۲، ۸

یساری، فرهاد (۱۳۸۴)، «حفظ گونه‌های گیاهی»، همشهری، شماره ۳۵۲۱، ۶

یعقوب فر (۱۳۸۲)، «آلودگی های صنعتی»، همشهری، شماره ۳۲۴۱، ۱۲

نیک یار، حسن. (۱۳۸۲)، «جنگل های البرز نفس می کشد»، اعتماد، شماره ۳۲۵، ۱۵

سرویس اجتماعی اعتماد (۱۳۸۲). «بحران سوخت های فسیلی» اعتماد، شماره ۳۲۷، ۱۳

سرویس اجتماعی اعتماد (۱۳۸۲) ، «حیوانات درنده: ناجی انسانها» اعتماد، شماره ۳۳۱، ۱۳

Chawla, S. (1991).”Language & philosophical Roots of our Environment ” In A.Fill & p. Mühlhäusler (eds.)2001. The Ecolinguistics Reader. London: continuum, 115- 123.

0 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗