skip to Main Content
جامعه زیراسلایدر

مقدمه‌ای بر مجموعه جنسیت و شهر

اگر والتر بنیامین زن بود

این متن مقدمه‌ مجموعه مقالات جنسیت و شهر است که در روزهای آینده به تدریج در میدان منتشر خواهد شد. مقالات این مجموعه پلی هستند میان پژوهش دانشگاه و کنشگری در خیابان، میان امر نظری و اجرایی، میان دو زبان انگلیسی و فارسی و میان درک‌های فرهنگی متفاوت از جنسیت.

شهرسازی و برنامه‌ریزی شهری مدرن در بیشتر جاهای دنیا بر اساس رویایی از شهر انجام می‌شود که زندگی بسیاری از ساکنان شهر را به کابوس بدل می‌کند. رکن زیبایی شهر در این رویا وجود انبوهی از آسمان‌خراش‌ها و برج‌های بلند است، گویی رشد عمودی شهر نشان شهرسازی موفق و شادی شهروندانش باشد. در این شکل از برنامه‌ریزی شهری زندگی جاری در سطح خیابان بر اساس امتیاز و طبقه افراد در سطوح مختلف پروژه‌های برج‌سازی قسمت و مجزا می‌شوند، خیابان‌ها چند بانده می‌شوند و پیاده‌روها از رونق حضور رهگذران می‌افتند، طبقه همکف این برج‌ها آن‌قدر گران می‌شود که مغازه‌های کوچک و محله‌ای کم‌کم محو می‌شوند و جای خود را به فروشگاه‌های زنجیره‌ای می‌دهند. رفته‌رفته گوشه‌های دنج و فضاهای صمیمی و آشنا با سالن‌های وسیع و راهروهای طولانی منزوی و مرعوب‌کننده جایگزین می‌شوند، طوری که یادآور فضای سرد و رسمی ساختمان فرودگاه‌ها می‌شوند. حضور در این فضاها – مثل فرودگاه – به شهروند این حس را می‌دهد که قصد نه بر توقف کردن و خستگی درکردن و لذت بردن، بلکه صرفا رد شدن است. تنها جایی که توقف مجاز است اماکن خرید است، آن هم وقتی که آدم نشان دهد قصد خرید دارد.

شهری که چنین حال و هوایی داشته باشند، دیگر آغوش امن و بازی که نگه‌دار شهروندان باشد نیست، بلکه ویترینی است برای خیره شدن به زندگی اقلیتی که در این عظمت گرایی در اوج اشرافیت و امتیاز قرار دارند. در این بینش از گسترش شهر، اماکن عمومی تجسم فیزیکی تفاوت و تبعیض‌اند و به قشر حاشیه «امکان حضور» نمی‌دهند. خیلی از مردم این شهرها، بخصوص جوان‌ترها بیجا هستند و برای جمع شدن دور هم یا به فضاهای خصوصی محدودند و یا باید قید شهر را بزنند و به حومه‌های ارزان‌تر بروند، گویی آنجاهایی که کمتر “شهر” شده است بیشتر قابل زندگی است. در این نوع شهرسازى، تصمیم و آرمان یک گروه کوچک، معمولا مرد و معمولا دارایی توانایی جسمی (abled bodies)، بدون کمترین تلاشی برای مشمول کردن نظر مردم و مشارکت جمعی، سرنوشت و شیوه زندگی روزانه میلیون‌ها ساکن شهر را رقم می‌زنند. اگر به کارشان ایرادی گرفته شود جواب می‌دهند هدف پیشرفت است و ایرادها هزینه‌های بی‌اهمیت. کسی نمی‌داند این پیش رفتن دقیقا به نفع چه کسى و در چه جهتى است و به چه قیمتی می‌ارزد.

بختک این نوع رویه‌های شهرسازی و نونوارسازی (gentrification) منزوی و بی‌مایه بر تن شهرهای ایران هم افتاده است. این نوع برنامه‌ریزی شهری ادعا می‌کند که در چارچوب فلسفه‌ای از مدرن شدن و به‌اصطلاح «پیوستن به دهکده جهانی» اجرا می‌شود؛ اما در عمل به قشر ممتاز امکان مالی سفر و تجارت بین‌المللی و پویایی بیشتری می‌دهد و باقی مردم را بیشتر از قبل به گوشه‌های آلوده و فراموش‌شده شهر زنجیر می‌کند. این اکثریت باقی نه‌تنها جهانی نمی‌شوند، بلکه در خیلی از موارد حتى استطاعت سفر بین‌شهری برای تفریح را هم ندارند. در نمایش دهکده جهانی شده آن‌ها نظاره گران نشسته بر صندلی‌های تماشاچی هستند. رویای شهر در این برنامه‌ریزی شهر تئاتری است منظم، کنترل‌شده و پرطمطراق از سرعت و قدرت و بهینه‌سازی در کنار حاشیه‌های وسیع فقرزده و نابسامان اما پنهان.

اما ماهیت شهر چیزی فراتر از این رویا است. آنچه شهر را شهر می‌کند شتاب راه هشت بانده و برج پنجاه طبقه  و مرکز خرید شش دهنه نیست. شهر را بافت اجتماعی و فرهنگی‌اش شهر می‌کند؛ محله‌هایی که به‌تناسب خلق‌وخوی ساکنانشان امکان بروز سلیقه و ذوق منحصربه‌فرد خودشان را دارند، مغازه‌های کوچک و محله‌ای و کج‌ومعوجی که بی‌توجه به مد فراگیر بر اساس نیاز صاحب مغازه چیده شده‌اند،  بچه‌هایی که با حس امنیت در محله حضور دارند، سالمندانی که می‌توانند روی نیمکت‌های عمومی بنشینند و در جریان زندگی روزانه در شهر سهیم باشند، پیاده‌روهای سبز و پهنی که ساکنان شهر را به پیاده‌روی دعوت می‌کنند، خیابان‌های روشنی که حس رونق دارند، مراکز خریدی که به مردم طبقات مختلف امکان حضور و خرید می‌دهند، مراکز فرهنگی و هنری که ذهن آدم را از چنگال شغل روزانه و مسئولیت‌های زندگی رها می‌کنند، و جوانان و میان‌سالانی که در عرصه‌ها و فضاهای مختلف قابلیت تحرک (mobility)  دارند. در برنامه‌ریزی چنین شهری به جاى یکدست کردن و کنترل کردن و ساختن سازه‌های عظیم، هدف ارزش گذاشتن بر مشارکت مردم در فضاها و روندهاى اجتماعى است.

لازمه چنین شهرسازی برنامه‌ریزی مشارکتی، توجه به تنوع زیستی و فهم عمیق  از تبعیض‌های تاریخی و اجتماعی است. آٰرمان طراح چنین شهری این است که شهروندان خیالشان راحت باشد که سوای جنسیت و قومیت و سر و وضعشان بر شهر حق دارند.

بیایید لحظه‌ای روی رابطه جنسیت و برنامه‌ریزی مکث کنیم. مثلا قدم زدن و پرسه زنی از جمله فعالیت‌های معدود مجانی و در دسترس است که می‌تواند فشار و اضطراب کار هفتگی را از ذهن و تن آدم بشوید. از موهبت‌های شهری که برای مردم ساخته شده باشد این است که شهروندان از جمله زنان می‌توانند آزادانه در فضای شهر قدم بزنند. اما هنوز هم در بسیاری از شهرهای بزرگ  درگیری اصلی زنان هنگام حضور در شهر مراقبت از بدنشان است. آن تجربه ناب ذهن و تن بی‌هدف که می‌تواند از قیدوبند افکار و اضطراب‌های روزانه رها شود و بی‌دغدغه محو فضای دوروبر شود برای بیشتر زنان دنیا ناممکن است. ناامنی مزمن مانند نوعی انقباض تن و ذهن است: شش دنگ حواس باید جمع خطرهای ممکن باشد و حضور فیزیکی تا حد ممکن جمع‌وجورتر است که امکان آزار کمتر باشد. حتی وقتی مشکل ناامنی وجود نداشته باشد هم ممکن است صرف زن بودن حق قدم زدن و حضور بی‌دغدغه در شهر براى زنان ممکن نباشد.

همچنین بخوانید:  هشت استان دچار ناامنی غذایی‌اند

در ادبیات مدرن هم از امکان قدم زدن بارها به‌عنوان نمودی از حضور و مشارکت ویژه در شهر یاد شده است؛ از جمله والتر بنیامین معتقد است قدم زدن و نگاه کردن به ساکنان و رهگذران شهر ذهن را به فضای بینابینی میان مشاهده شهر (observation) و مشارکت در شهر (participation) می‌برد. تجربه این فضای بینابینی از دید بنیامین نمود یک نوع بیگانگى است که ماهیت تجربه انسان مدرن است. نوشته‌های بنیامین درباره قدم زدن همه به تجربه او از پاساژهای تازه ساخته‌شده در شهر پاریس می‌آیند. این پاساژها به مردم امکان حضور بی‌دغدغه و پرسه زنی می‌داد. این تجربه آن‌قدر بنیامین را تحت تاثیر قرار داد که بخشی از پژوهشش را به اهمیت قدم زدن در فضای شهری اختصاص داد.

اما یک لحظه تصور کنید اگر والتر بنیامین زن بود و هنگام راه رفتن نگران آزار خیابانی بود، اگر مدام حواسش به این بود که پشت سرش چه کسی است و چه رهگذری در حال نزدیک شدن به اوست، اگر رشته افکارش به خاطر متلک دیگران از دور و نزدیک از شکل می‌افتاد، یا اگر مسئولان حافظ امنیت جلوی او را به خاطر ظاهرش می‌گرفتند. آیا بنیامین باز هم با ذهنى باز و بی‌خیال غرق تماشاى مردم می‌شد؟  آیا باز هم می‌توانست در مورد فضای شهر فلسفه ورزی کند؟ در شهر تبعیض زده چه چیزهای آشکار و پنهانی از زنان دریغ می‌شود؟ تبعیض تا چه عمقی از تجربه فرد در فضای عمومی را تحت تاثیر قرار می‌دهد؟

در پاسخ به شهرسازی بی‌دروپیکر عقیده بسیاری از شهرسازان جوان این است که اگر دولت پایش را از پروژه‌های شهری بیرون بکشد، اگر بودجه به اندازه کافی باشد، اگر قوانین رعایت شوند، اگر برنامه‌های شهرسازی از زمان یک شهردار به بعدی متوقف نشوند، آن‌وقت شهری عالی خواهیم داشت. اما این‌ها کافی نیست. شهرسازی موفق نیازمند تعهد به عدالت اجتماعی و رفع تبعیض است. طراحی خوب آگاهانه در پی خلق فضاهایی است که حس تعلق مردم را بیشتر می‌کند و زمینه ارتباط اجتماعی معنادار را بسط می‌دهد.

چنین کاری مستلزم این است که طراح از خودرو پیاده شود، از اداره بیرون بیاید، از دانشگاه و کتابخانه خارج شود، از حلقه همکاران کارشناسش برای مدتی بیرون بیاید، در شهر قدم بزند و حواسش متوجه تبعیض باشد. از این گوشه تا آن گوشه شهر را پیاده برود، مردم را نگاه کند، با آن‌ها مشورت کند و ببیند شهر برای که ساخته شده است، صدای چه کسی در مراکز اصلی آن بلند است و چه کسی در سکوت از گوشه‌های تاریک عبور می‌کند، چه اماکنی از چه رهگذرانی دعوت به ماندن می‌کنند، کیفیت حضور و مشارکت در این اماکن چیست، و در کجاها میل رهگذر به عبور سریع و ترک فضا است. فقط با تجربه مستقیم شهر و نگاه عدالت‌خواه است که  می‌توان مثلا متوجه تفاوت حس دیدن یک ردیف دوچرخه پارک شده و  دیدن یک خودروی لوکس و بچه‌های دست‌فروش دوروبر آن خودرو شد. اولی دعوت به برابری است و دومی تقبل بدون اعتراض تبعیض و خشونت نهفته در آن. این تجربه و نگاه التزام طراحی شهری است که در جهت رفع تبعیض‌های طبقاتی، جنسیتی، قومیتی و جسمی باشد.

زنان با وجود آنکه نیمی از ساکنان شهر را تشکیل می‌دهند تا همین اواخر در برنامه‌ریزی شهری — حتی در پیشرفته‌ترین کشورها — غایب بوده‌اند. همچنان هم بیشتر برنامه‌ریزان ظهری به شهروندان به‌مثابه افراد بی جنسیتی نگاه می‌کنند که نیازشان همواره و دقیقا نیاز شهروند مرد است. در طراحی این شهرها، زنی یک دستش زنبیل خرید و دست دیگرش کالسکه است جایی در طراحی پل‌ها و پلکان‌ها ندارد؛ زنانی که باید هر روز فرزندانشان را به مدرسه برسانند و از مدرسه بردارند با وجود تعداد بالایشان، جایی در برنامه‌ریزی مسیر اتوبوس‌ها ندارند؛ زنانی هستند که از بسیاری از فرصت شغلی محروم‌اند، چون هر جای شهر که باشند باید به خاطر خیابان‌های بی چراغ قبل از غروب به خانه برگردند. در طراحی مردسالار ممکن است شهری پارک‌های خوبی داشته باشد اما زنان برای حضور تنها در پارک حس امنیت نکنند. ممکن است در جایی زنان نان‌آور اصلی خانه باشند و همچنان اگر فاجعه طبیعی رخ بدهد هیچ سهمی از کمک دولتی نگیرند مگر آنکه همسر مردشان به مراکز خدمات غیرمترقبه رجوع کند. بحث جنسیت اگر آگاهانه و فعالانه وارد عرصه مطالعات شهرسازی نشود، شهرهایی به دست می‌دهد که مردسالاری تاریخی را بازتولید می‌کنند.

همچنین بخوانید:  کسی از کودکان گمشده پاکستانی خبر ندارد

این مجموعه نگاهی جامع و ریزبین دارد به رابطه‌ پیچیده‌ جنسیت با فضای شهری و  با برنامه‌ریزی و حکمرانی شهری. شهرهای ما تنها یک محیط ساخته‌شده برای اتفاقاتی که در آن‌ها می‌افتد و فعالیت‌هایی که انجام می‌شوند نیستند. شهرها همان‌قدر که از این اتفاقات و فعالیت‌ها تاثیر می‌گیرند می‌توانند به آن‌ها شکل، قالب و جهت دهند. هدف این مجموعه این است که به شهر از منظر جنسیت نگاه کند و رابطه‌ ساختارهای دستخوش تحول شهری را با تجربه زیسته زنان در شهر بررسی کند.

در این مجموعه ۳۹ مقاله و تحقیق آکادمیک گلچین و خلاصه‌نویسی شده‌اند تا در کنار هم تصویر نسبتا جامعی از  بحث جنسیت در برنامه‌ریزی بدهند. در مقالات از آشپزخانه‌های دسته‌جمعی زنان در پرو می‌خوانیم که در پى ورشکستگى مالى دولت شکل گرفتند، از داستان‌های زنان اغذیه‌فروش خیابانى در آفریقاى جنوبى، از مکافات زنان بنگلادش در هنگام وقوع حوادث غیرمترقبه در شهر، از وضعیت وخیم زنان کارگر شمال مکزیک، از تجربه زنان انقلابى ساندینیستا در  نیکاراگوئه، از دستاورد نویدبخش زنان اسپانیا در دوباره‌سازی محله‌شان. در خلال این نمونه‌ها بحث‌های کلیدى همچون تئورى برنامه‌ریزی و اداره شهر از منظر جنسیت آگاه را باز می‌کنیم و نشان می‌دهیم چرا برنامه‌ریزی کارا  و منصفانه شهری مستلزم بهره بردن از مطالعات زنان و جنسیت است.

انتخاب مقالات این مجموعه بر مبنای چنین پرسش‌هایی بود: چگونه فضاهای شهری، مکان‌ها و چشم‌انداز شهری بر هویت‌ها و روابط جنسیتی تاثیر می‌گذارند و متقابلا این هویت‌ها و روابط چگونه برساخت مادی و اجتماعی شهر را شکل می‌دهند؟ زنان هنگام استفاده از فضای شهری با چه موانع و مشکلاتی روبرو هستند و چگونه بر آن‌ها فائق می‌شوند؟ جنسیت چگونه تجربه‌ زنان را در مواجه با مزایا و مخاطرات شهری – با خوبی‌ها و بدی‌های زیستن در شهر – شکل می‌دهد؟ هویت شهری زنان چه تفاوت‌هایی ممکن است با هویت شهری مردان داشته باشد؟ درست است که تمرکز این مجموعه بر زنان است، اما تلاش شده تا در‌هم‌تنیدگی و تقاطع مفاهیم مختلف نظیر طبقه اجتماعی و اقتصادی، قومیت، توانایی جسمی و … نیز نشان داده شود.

مقالات این مجموعه پلی هستند میان پژوهش دانشگاه و کنشگری در خیابان، میان امر نظری و اجرایی، میان دو زبان انگلیسی و فارسی و میان درک‌های فرهنگی متفاوت از جنسیت. مجموعه حاضر حاصل تلاش و همکاری گروهی از استادان و پژوهشگران مختلف است که در انتخاب و چیدمان مقالات، شیوه‌ ارائه‌ آن‌ها، خلاصه‌نویسی، ترجمه، ویراستاری و تطبیق، و مدیریت و هماهنگی کار مشارکت کردند. بهترین پژوهش‌های دانشگاهی هم گاهی در کتابخانه‌ها خاک می‌خورند، بدون آنکه حاصل کارشان در دسترس بازیگران و تصمیم‌گیران آن حوزه قرار بگیرد، مخصوصا اگر زبان این پژوهش‌ها تخصصی و دشوار باشد. در این مجموعه به جای ترجمه‌ کامل متن مقاله آکادمیک، یک چکیده منسجم و روان از مقاله ارائه شده است. تلاش بر این بوده که لب کلام یک مقاله آکادمیک و بیست‌وچند صفحه‌ای در سه چهار صفحه و به زبانی سلیس و ساده در اختیار خواننده قرار بگیرد. از ژارگون‌های بیهوده پرهیز شده است، اما اصطلاحات کلیدى که در صحبت به کار می‌آیند ترجمه و تعریف شده‌اند. همین‌طور مفاهیمى که شاید براى خواننده فارسی‌زبان بیگانه باشند، در بستر تاریخى و سیاسى شکل‌گیری‌شان توضیح داده شده‌اند.

تلاش این مجموعه این است که دید فراگیر جنسیت زده در برنامه‌ریزی و طراحی شهری جاى خود را به لنز جنسیت آگاه بدهد. هدف این بوده که زبان و دانش شهرسازى جنسیت آگاه در ایران که سالهاست مورد توجه محققان بوده است، جان تازه‌ای بگیرد و جای درخوری در گفتمان عمومی به خود اختصاص دهد.

 

*عکس از: علیرضا عالی

 

فهرست مجموعه:

فصل اول

شماره ۱ – جایگاه زنان در معماری مردانه و بناهای مردساخته چیست؟

شماره ۲- تفاوت‌‌های پنهان بی‌خانمانی زنان و مردان

شماره ۳- در آرمان‌شهر زنان، آزار خیابانی رخ نمی‌دهد

شماره ۴- فراغت بی فراغت زنان در نظام مردسالار

شماره ۵- شهرهای نونوار، تبعیض‌های ماندگار

شماره ۶- زلزله زندگی زنان را بیشتر از مردان می‌لرزاند

شماره ۷- خشونت خانگی؛ تیغ دولبه زندگی زنان بی‌خانمان

شماره ۸- اگر خیابان‌ها را زنان ساخته بودند

شماره ۹- اول دیگران، بعدا خودم

Back To Top
🌗