skip to Main Content
چشم سومِ The Wire
اسلایدر جامعه فرهنگ پیشنهاد میدان

در مورد نگاه موشکافانه یک مجموعه تلویزیونی به خیابان، و نهادهای مسلط بر آن

چشم سومِ The wire

داستان The wire همیشه در مورد سیستم حرف می‌زند؛ سیستمی که بد کار می‌کند و فقط وقت نمایش و روی صحنه عملکرد درخشانی دارد؛ وقت انتخابات، در کنفرانس‌های مطبوعاتی و برنامه‌های تلویزیونی.

وقتی پیشنهاد ساخت سریال The Wire در سال ۲۰۰۱ از سوی دیوید سایمون مطرح شد، نه فقط بسیاری از بازیگرها، که حتی کانال HBO فکر می‌کرد قرار است یک شوی پلیسی پخش کند. سایمون، خالق The Wire به یاد می‌آورد که «من وایر رو به‌عنوان یه شوی پلیسی فروختم، اما اون‌ها نمی‌دونستن که این واقعا یک شوی پلیسی نیست». به گفته او  The Wire چیزی بود بسیار جسورانه‌تر؛ یک «رمان تلویزیونی».

اما این کار ساده‌ای نبود، به گفته کلارک پترز (بازیگر نقش لستر فریمن): «سایمون مجبور بود برای هر فصل بجنگه، هیچ چیز تضمین‌شده نبود.» اما در کمال تعجب پخش این سریال پنج فصل از شبکه HBO ادامه پیدا کرد. خوش‌بین‌ترین هوادارانِ نه چندان زیاد The Wire هم پس از اتمام هر فصل، فکر نمی‌کردند فصل بعدی‌ای در کار باشد. هرچند وفاداری همین معدود طرفدارها باعث شد بعدها پول خوبی به جیب HBO سرازیر شود.

از راست دیوید سایمون (تهیه‌کننده ارشد و نویسنده اصلی The Wire) و اد برن (دیگر تهیه‌کننده و نویسنده این مجموعه)

با این‌حال، The Wire یک سریال مردمی نیست. نه در آمریکا، نه هیچ‌جای دیگر. حتی اگر به انتخاب گاردین در لیست ۱۰۰ سریال برتر قرن ۲۱ جایگاه دوم را داشته باشد، باز هم در حد اندازه‌های سریال‌هایی مثل Friends یا Sopranos محبوبیت ندارد، هرچند که بیش از همه این مجموعه‌های پرمخاطب حرف برای گفتن دارد.

سرنخ ماجرا به سال ۱۹۸۴ بر می‌گردد، زمانی که دیوید سایمون روزنامه‌نگار مجله The Baltimore sun بود و گزارش‌هایی در خصوص سازمان‌های توزیع مواد مخدر و پرونده‌های قتل می‌نوشت. بالتیمور شهری با سابقه فرهنگی و سیاسی قابل توجه در ایالت مریلند است، که در زمینه پخش مواد مخدر و قتل هم شهره بوده و است. در بالتیمور آن زمان پرونده‌ای در دپارتمان پلیس به سرپرستی اد برن در خصوص باند مواد مخدری در جریان بود که باعث دوستی سایمون و برن شد.

در سال ۱۹۹۱ سایمون رمان Homicide: A Year on the Killing Streets را منتشر کرد که شوی تلویزیونی بر اساس آن در NBC ساخته، و بین سال‌های ۹۳ تا ۹۹ پخش شد، زمانی که هر دو نفر از شغل‌شان استعفا داده بودند؛ برن معلم شد و بعد از آن به‌طور مشترک روی داستان/پروژه‌ای کار کردند که نتیجه‌اش شد کتاب The Corner: A Year in the Life of An Inner-City Neighbourhood.

از راست کلارک پیترز (لستر فریمن)، سونجا سون (کیما)، دومینیک وست (مک نالتی) و وندال پیرس (بانک).

این همکاری مشترک در نهایت سایمون را در آغاز هزاره جدید به سمت ساخت The wire سوق داد. پروژه‌ای که داستان دلال‌های مواد مخدر، پلیس‌ها، معتادها، وکیل‌ها، قاضی‌ها، کارگران بندر، تن‌فروشان، زندانی‌ها، معلم‌ها، دانش‌آموزان، سیاست‌مداران و روزنامه‌نگاران را روایت می‌کند. گروه‌های اجتماعی‌ای که در میان لایه‌ها و سطح‌های متعدد سلسله‌مراتب‌های نظمی زندگی می‌کنند که خود نقش چندانی در شکل‌گیری آن نداشته‌اند.

نهادها به جمعیت‌ها شکل می‌دهند، و افرادی که از این شکل‌دهی سر می‌زنند، تنبیه می‌شوند. دومینیک وست (مک‌ نالتی)، کاراگاه جوانی که در فصل‌های ابتدایی نقش محوری‌ای در داستان دارد در قسمت چهارم، در نتیجه سرکشی‌هایش به حاشیه می‌رود و محو می‌شود. مسیری که روشن است: “chain and command”؛ سلسه‌مراتب را دنبال کن. خارج از لاین حرکت نکن. حتی در سیستمی که سرتاپایش را کثافت برداشته و بد کار می‌کند.

ایدن گلن (تامی) شهردار جدید بالتیمور که از فصل سوم وارد داستان می‌شود؛ با ایده زیر و زبر کردن ساختار فاسد سازمان‌های پلیسی و آموزشی.

پلیس‌ها در The Wire آنطور که در شوهای پلیسی رایج است مدل‌های خوش بر و رویی نیستند که از وقوع جرم جلوگیری می‌کنند؛ پلیس‌ها منتظر می‌مانند تا جرمی اتفاق بیفتد، بعد از صندلی‌شان بلند می‌شوند. نظم جاری در وضعیت مختل شده، توسط یک قتل یا تجاوز، بلافاصله پرونده تشکیل می‌شود، تحقیقات در مسیری که پزشکی قانونی نشان می‌دهد حرکت می‌کند. با این حال عموما این‌طور است که وقتی پلیس‌ها به محل‌های مورد هدف‌شان یورش می‌برند، همه فرار کرده‌اند. آندره روی (بابز) تجربه کار در The wire را با یکی دیگر از تجربه‌هایش در سریال پلیسی Law and Order مقایسه می‌کند: «در یکی از صحنه‌ها پلیس‌ها به خانه من می‌آمدند که کسی در اون کشته شده بود. در حالی که ما تیر خورده بودیم، راهرو رو دیدم و به سمت اون دویدم، ناگهان کارگردان فریاد زد: «کات» و بعد گفت: ما اندازه وایر باهوش نیستیم. در سریال ما، شما دست‌تان رو روی سرتان می‌گذارید و اجازه می‌دهید بهتان دست‌بند زده شه».

همچنین بخوانید:  ساعدی در بند «آزادی و دیگر رنج‌ها»

پلیس‌ها الکلی هستند و به طور مکرر عرف‌های اجتماعی و قوانین حاکم را می‌شکنند. اما داستان روی زندگی هیچ‌یک از آن‌ها تمرکز نمی‌کند، که همه کردوکارها در حول فشاری که از بالا بر آن‌ها تحمیل شده شکل می‌گیرد. داستان همیشه در مورد سیستم حرف می‌زند. سیستمی که بد کار می‌کند و فقط وقت نمایش و روی صحنه عملکرد درخشانی دارد؛ وقت انتخابات، در کنفرانس‌های مطبوعاتی و برنامه‌های تلویزیونی.

The Wire همان‌قدر که داستانی است، یک کار ژورنالیستی است، و به‌طور مداوم از خلال روایت‌ها سوال‌هایی را مطرح می‌کند: چه چیزی در سیستم قرار است اصلاح شود؟ نهادها چطور مردم را با فریب و ارعاب به گرد سیستم جمع می‌کنند؟ پول چطور ماشین نهادها و سازمان‌ها را به حرکت در می‌آورد؟

اگر شهر بالتیمور شخصیت اصلی The Wire باشد، بی‌شک پول نقش مکملش را بازی می‌کند.

همین سوال‌ها هستند که جایگاه درام در تلویزیون را به سطح دیگری می‌برد. کلارک پترز (لستر فریمن) می‌گوید: «وقتی دیدم صحبت‌ها در مورد The Wire شروع شد، در تمام جنبه‌های زندگی، به نظرم رسید مردم نمی‌خوان با احساس فریب‌خوردگی کنار بیان. اون‌ها چیزی می‌خوان که ذهنشون رو به چالش بکشه، و به اون‌ها احساس زنده بودن بده. و این مثل یک زنگ در گوشم صدا کرد که من هم یک بخشی از این کار بودم.»

در حالی که عموما درام‌ها حول ضدقهرمان‌های کاریزماتیک، یا جمعی از آن‌ها شکل می‌گیرد، The wire هیچ شخصیت مرکزی ثابتی به جز خود بالتیمور ندارد. در هر فصل، شخصیت‌های جدیدی در متن داستان بزرگ شده و در جریان داستان میان حاشیه و مرکز حرکت می‌کنند. بالتیمور در متن داستان واقعا یک شهر است، و داستان در مسیری حرکت می‌کند که همه زشتی‌هایش را نمایندگی کند. داستانی که نه فقط مردم بالتیمور، که عموم ببینده‌ها می‌توانند خود را بخشی از آن بدانند؛ آندره روی (بابز) که نقش معتاد بی‌جا و مکان رنگین‌پوست را در سریال بازی می‌کند می‌گوید «برای طرفداران وایر، یک عالمه نفرت وجود دارد. من نمی‌خواهم بحث را نژادی کنم، برای قشر سیاه متوسط جامعه، وایر داستان «ما» محسوب می‌شه. وایر «سوپرانوز» و «سیکس فیت آندر» ماست.»

احساس اینکه کشمکش‌های‌شان در زندگی واقعی، با همه پیچیدگی‌هایش حالا به روی صحنه آمده است. دومینیک وست (مک‌نالتی) به یاد می‌آورد که چطور پلیس‌ها از مشکلات‌شان با آن‌ها صحبت می‌کردند. حتی یک‌بار یکی از پلیس‌ها به جان دومین (رئیس پلیس ویلیام رالز) می‌گوید: «من هم برای یه عوضی کار می‌کنم که درست مثل توست».

فقط نویسنده‌ها می‌دانستند قرار است در ادامه چه پیش بیاید. بازیگرها مدام در تعلیق بودند و هر هفته متن جدید می‌گرفتند، تا مبادا از زمان حال کنده شوند. خیلی‌هاشان آن‌طور که کلارک پیترز (لستر فریمن) می‌گوید، متعجب بودند که آیا در بعدی جان به در خواهند برد؟ «کافی بود فیلم‌نامه قسمت بعد را بردارم تا یک‌نفر بپرسد؛ شنیدی قراره چی به سر فریمن بیاد؟ این شبح همیشه حاضر بود. به‌طور کلی این چیزیه که بر زندگی در بالتیمور حاکمه».

وود هریس (ایوان بارکستل) سرکرده یکی از سازمان‌های مواد مخدر.

در لابه‌لای داستان‌های موازی‌ای که در هر فصل روایت می‌شود، آنچه از خود بالتیمور به عنوان شخصیت اصلی همواره حفظ می‌شود، تقلای گروه‌های اجتماعی برای اثرگذاری بر ساختار محکمی است که از سوی انواع نهادها بر جامعه تحمیل می‌شود. نظم جدید مسلط نه فقط از سوی سازمان‌های دولتی و شرکت‌های خصوصی، که در شبکه‌های زیرزمینی توزیع مواد مخدر به بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن اجرا می‌شود.

The Wire بالعکس روال جاری در تلویزیون به جای تمرکز بر افراد، چشم بیننده را به سوی شکل و کارکرد سازمان‌ها خیره نگه می‌داد. افراد وجود دارند، اما در باتلاقی نامرئی دست و پا می‌زنند؛ تلاش می‌کنند بر محیط پیرامون تاثیر بگذارند، در دپارتمان پلیس یا شهرداری، خیابان‌ها، مدارس و در شبکه‌های توزیع مواد مخدر.

همچنین بخوانید:  ارتش مفنگی‌ها

چشم‌گیرترین ویژگی The Wire درگیری و کشمکش سازندگانش است با خیابان‌ها، و آنچه که در متن خیابان در جریان است. سایمون و برن، هر دو سال‌ها تجربه کار مستقیم در خیابان‌ها را داشتند. در نتیجه، شخصیت‌ها و شکل کارکرد سازمان‌ها را می‌شناختند. با افراد ارتباط داشتند، و این احساس نزدیکی را به تیم نویسندگان و بازیگران منتقل می‌کردند. همه در فشار بودند تا به‌طور مداوم تصویر باورپذیرتری از آنچه در جریان است، بدست بدهند.

سایمون نویسندگان و بازیگران را به سمت تحقیقات میدانی هل می‌داد. دومینیک وست (مک نالتی) به یاد می‌آورد که «من و وندل پیرس (بانک) سوار ماشین‌های پلیس بالتیمور در شهر گشت می‌زدیم. پلیس‌ها خیلی بی‌تفاوت بودند. یک‌بار رفتیم به بیمارستان. یکی از اون‌ها ۱۳ بار تیر خورده بود. بقیه پلیس‌ها در اطرافش قهوه می‌خوردند. چشمان ما از حدقه بیرون زده بود در حالی که برای اون‌ها این فقط یک روز کاری بود.»

اما داستان فقط روی بخشی از بدن بالتیمور، یعنی پلیس، شهرداری و سازمان‌های مواد مخدر متمرکز نبود. پس از پایان فصل سوم، همه‌چیز می‌رفت با پرونده‌های تمام شده و نیمه‌کاره به پایان برسد. اما سایمون و برن هنوز چیزهایی برای گفتن داشتند. تجربه برن در مدرسه و تجربه سایمون در روزنامه بخش مهمی از داستان The Wire در فصل‌های چهار و پنج است. این ماشین بزرگ چطور کار می‌کند، یا چطور کار نمی‌کند؟ در این دو فصل، ادامه مسیر پول را دنبال می‌کنیم. گردش مالی بزرگی که در تن بالتیمور جریان دارد و ماشین‌های کوچک‌تر را به حرکت در می‌آورد.

در فصل‌های چهارم و پنجم، با انتخاب شهردار جدید، پای مدارس و به‌طور کلی آموزش عمومی در کشمکش با خیابان‌ها به داستان باز می‌شود.

اگر سایمون می‌توانست شکل کارکرد این ماشین را در بالتیمور را توضیح دهد، توانسته بود در کل ایالات متحده این کار را بکند. یا شاید در بسیاری دیگر از نقاط جهان. و لازمه این، نشان دادن کارکرد بخش‌های متنوعی از این دستگاه پیچیده بود. سایمون توضیح می‌دهند که بالتیمور به نوعی «تمثیلی از زیست قریب به اتفاق انسانی در جامعه شهری است که با نهادها و مسائل کم‌وبیش مشترکی سروکار دارند» و همین دلیلی است که مردم با متن داستان ارتباط برقرار می‌کنند.

در جامعه‌ای که داستان روی آن متمرکز است، همه ارزش‌ها و کیفیت‌ها به اعدادی تبدیل می‌شوند تا معادل پولی برای‌شان سنجیده شود. سیستمی که بی‌آنکه نفع گروه‌های متنوع موجود را نمایندگی کند، مسیر خودش را می‌رود و پیامدهای کارکردش را به مردم می‌قبولاند و با روش‌های تنبیهی و تشویقی یاد می‌دهد که بهترین حالت آسیب ندیدن، بخشی از آن بودن است.

آیزاک ویتلاک (کلایو دیویس) می‌گوید: «یکی از مشکلات ما اینجا در آمریکا این است که تلاش می‌کنیم با راه‌حل‌ها کنار بیاییم بدون آنکه بفهمیم چرا. همیشه فکر می‌کردم وایر همین چرایی را توضیح می‌ده.» او می‌گوید چطور با ساده گرفتن معادلات، پیامدها رو قبول می‌کنیم و The Wire همین نکته را به‌طور مداوم گوشزد می‌کند.

یک دهه بعد از پایان، The Wire تکرارناشدنی به نظر می‌رسد. حالا سایمون روی پروژه دیگری کار می‌کند به نام The Deuce که تاکنون سه فصل آن از HBO پخش شده است. این مجموعه شاید به پای The Wire نرسد، اما به نوع خودش نشان می‌دهد که چرا سایمون یک نویسنده تلویزیونی متفاوت است. در The Deuce داستان صنعت پورن در دهه هفتاد آمریکا روایت می‌شود. این داستان هم از خیابان آغاز می‌شود و خرده روایت‌ها و جزئیات از شکل کاری که در خیابان جریان دارد می‌روند تا روایت کلی‌تری از شکل و صورت این صنعت بدست دهند.

 

 

منابعی که در نوشتن این گزارش از آن‌ها استفاده شده:

Andre Royo on Playing Bubbles on ‘The Wire,’ Snitching, and His Emmy Speech

‘The Wire, 10 years on: ‘We tore the cover off a city and showed the American dream was dead

Listening In to The Wire: Part IV

The Wire – David Simon And Dominic West Interview

0 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗