سه پرده از نمایش ناتمام «طردشدگان»
نمایش «مطرودان» یک پیرنگ دارد با شخصیتهای متفاوت. یادداشت پیشِرو روایتیست از کودکان کار، معتادان و دستفروشان و برخورد قدرت با آنها. این نمایشیست که گویا تمامی ندارد.
شما خودتون خوشتون میاد هر بار یه بچه از در و پنجره ماشینتون آویزون باشه؟
اسفند ۹۷
چند ثانیه صدا فرستادهاند. صدای هراسان یک بچه و کسی که او را گرفته. پیامی بعد از آن میآید: به این بچهها دستبند زدهاند. اسفند ۹۷ . در بزرگراه فتح بنبست فتح ۱/۲۹ ظهر خلوتی است. یک طرف مرکز فوریتهای اجتماعی، ساختمانی ساکت، سوی دیگر مرکز تفکیک زباله. کسی نمیتواند وارد ساختمان مرکز فوریتها شود، مدیر مرکز با رئیسش تماس میگیرد، پاسکاری میکنند. حتی نمیشود با رانندههای پارکینگ انتهای کوچه حرف زد، مامور نیروی انتظامی در کوچه قدم میزند. در طرح جدید ساماندهی کودکان کار چند بچه را گرفتهاند. روزهای آخر اسفند. کسی از اعتبار این طرح خبر ندارد. بچهها را بعد از چند روز آزاد میکنند. این طرح مثل هیچکدام از ۳۲ طرح قبلی نیست. در شورای اجتماعی کشور ، زیر نظر فرمانداری تهران تدوین شده و ۱۱ نهاد در آن مشارکت دارند. یک تقسیم کار واقعی. یک بار برای همیشه باید این «معضل» حل شود. خبر حضور ما در بنبست فتح خیلی زود به فرمانداری و شهرداری میرسد. با فرمانداری که تماس میگیریم برای همان روز با معاون سیاسی، وقت مصاحبه میدهد. مصاحبه حضوری. میخواهد درباره طرح توضیح دهد. برای این طرح ۶ ماه جلسه گذاشتهاند. با حضور لیست بلندبالایی از نهادهای دولتی مثل شهرداری، بهزیستی، نیروی انتظامی، … و نمایندههای انجیاوهای فعال حوزه کودک. قرار است در آن بچهها شناسایی شوند، در مراکز ساماندهی شوند، مشکلاتشان مشخص شود و به آنها کمک کنند که دیگر به خیابان نیایند. البته برای معاون سیاسی فرماندار «همین ظاهر شهر هم مهم است» و شهروندان نباید از دیدن بعضی صحنهها ناراحت شوند. اما میگوید هیچ وقت قصد اصلیمان ظاهر شهر نبوده و میخواهیم جلوی کار کودک را بگیریم. بعد از مصاحبه همکارش که در طول مصاحبه ساکت نشسته میگوید: خانم شما میدانید روزی چند نفر به ما زنگ میزنند که این بچهها را از خیابان جمع کنید؟ او در طرحهای جمعاوری سابقه دارد، قبلا مدیر یک سامانسرای زنان کارتنخواب بوده، خودش نمیگوید، چهرهاش را به یاد میآورم.
میگویند دارند از استثمار کودکان جلوگیری میکنند و خشونتی که در کار کودک است قابل مقایسه با خشونتی نیست که بچهها هنگام دستگیری تجربه میکنند.یکی از مسئولان بهزیستی استان تهران میگوید با این طرح مخالفیم و بهزیستی تهران نه حالا و نه هیچ وقت به دنبال اجرای طرح ضربتی نیست.
دیگر خبری از اجرای طرح نمیرسد. انگار متوقف شده. عید میآید و میرود و چند ماه بعد از اینکه بحران سیلاب فرومینشیند یکی از انجیاوها تماس میگیرد و خبر میدهد قرار است طرح اجرا شود. حبیباله مسعودی فرید، معاون اجتماعی بهزیستی کشور گفته طرح ساماندهی کودکان کار از ۲۵ خرداد شروع میشود. انجیاوها میگویند در آخرین جلسات، فرمانداری با طرح آنها موافقت کرده بود و قرار بود به جای اینکه برای شناسایی کودکان و شرایطشان آنها را در خیابان دستگیر کنند، از پروندههایشان در انجیاوها استفاده کنند. اما طرح همانطور که در نظر فرمانداری بود اجرا میشود. میگویند دارند از استثمار کودکان جلوگیری میکنند و خشونتی که در کار کودک است قابل مقایسه با خشونتی نیست که بچهها هنگام دستگیری تجربه میکنند. هیچکدام از مدافعان طرح از اسم دستگیری استفاده نمیکنند، این کار در نظر آنها «جذب» است و به جای جمعآوری هم میگویند «ساماندهی». سه مرکز یاسر، بعثت، و شهدای افسریه خیلی زود پر از کودکانی میشود که تحمل ماندن در فضایی که برای آنها «مناسبسازی» شده ندارند. اختلافی هم بین بهزیستی کشور و بهزیستی استان تهران وجود دارد. داریوش بیاتنژاد مدیرکل بهزیستی استان تهران میگوید نامهنگاریهای ما موجود است، مخالف این طرح بودیم و خبر میدهد که در هر سه مرکز ساماندهی بچهها بیش از ظرفیت پذیرش شدهاند و هیچ کدام از آن ۱۱ نهاد هم همکاری نمیکنند. اما مسعودی فرید در بهزیستی کشور از طرح دفاع میکند، میگوید بچههایی که در چهارراهها غذا نمیخوردند در این مراکز کباب میخورند.
عکسهایی از مراکز منتشر میشود، نه فضا «مناسبسازی» شده و نه بچهها «ساماندهی». آنها در این مراکز جمعآوری شدهاند. فرید به سرعت خبر میدهد شهرداری ۸ مرکز بهاران را برای این طرح به بهزیستی خواهد داد. پای شهرداری هم به اجرای طرح باز شده.
خودتون خوشتون میاد در خونه تون رو باز کنید یه معتاد جلوی در خوابیده باشه؟
بهمن ۹۷ هرندی
سر یکی از فرعیهای خیابان شوش، نزدیک سرای محله دروازه غار مرد پایین ساختمانی متروکه ایستاده و رو به پنجرهها میگوید: باز کنید من هم بیام. زمستان است. آن بالا آتش روشن کردهاند. میخندند. راهش نمیدهند. او این پایین التماس میکند. روی زمین پر از لباسهای پاره و کهنه است. همهشان طبق تعاریف معتاد متجاهرند. «کسی که اعمال و گفتار و رفتارش نشان بدهد معتاد است.» این ساختمان چند ماه بعد تخریب میشود و همه آنها میروند خارج از شهر.
«هر مدیر جدیدی که به شهرداری میآید میخواهد یک بار هرندی را ببیند و ما همه تلاشمان را میکنیم که این اتفاق نیفتد چون بعد از آن طرحهای عجیب و غریبی برای این محله میدهند.» این جمله نقل به مضمون گفتههای یکی از مسئولان شهرداری است. سالهاست هرندی با معتادان شناخته میشود و سالهاست طرحهای متفاوتی برای حل این «آسیب اجتماعی» ارائه میشود.
بهمن ۹۷ خبری میرسد: چند روز است ریختهاند و معتادان متجاهر هرندی را جمع میکنند. ببرندشان جایی خارج از شهر، در کمپهایی که سپاه آماده کرده. برای چه مدت؟ حداقل ۶ ماه.
طرح جدید ساماندهی معتادان متجاهر اما با طرحهای قبلی فرق دارد، نامش «برنامه جامع سالمسازی محلههای شوش و هرندی» است چرا که تا به حال «برنامهای جامع جهت اصلاح منطقه» نبوده و «دستگاههای دارای قدرت و نفوذ، هماهنگی نداشتند.»«یک بار برای همیشه» مثل طرح هایی که در یک سال اول انقلاب مصرف هروئین را حرام اعلام کرد و در سالهای بعد معتادان را به جزیره تبعید کرد. «اردوگاه جزیره جایی در حد فاصل بندرلنگه، کیش، ابوموسی، و سیری، در جزیره فارور بود. از سال ۶۳ اعلام شد بنا بر تصمیم شورای عالی قضایی، معتادان پس از دستگیری به جزیره اعزام شوند. معتادان خاطی، ولگرد متجاهر، سابقهدار و معتادانی که به موجب قانونْ مجرمان به عادت بودند از تمامی شهرستانها جمعآوری و به جنوب تبعید شدند. مدت اقامت نامعلوم بود و مسئولان میگفتند تا زمانی که معتادان درس عبرت نگرفته و به ترک اعتیاد اقدام نکنند همچنان در جزیره خواهند ماند. اما آنها ترک نکردند. در شرایطی که مواد در اختیارشان نبود تفاله چای را می سابیدند و با پرز موکت لای کاغذ مثل سیگار میکشیدند. حتی نامه هم بهشان نمیرسید.»
در این سالها قوانین مبارزه با مواد مخدر اصلاح شده، اعتیاد از دهه ۸۰ به عنوان بیماری شناسایی شد. تجربههایی مثل خاکسفید جواب ندادند، تجربه نردهکشی دور پارک هرندی هم فقط معتادان را به کوچههای محله راند. کمپهای ماده ۱۵ برای ترک معتادان -در کنار کمپهای اجباری ماده ۱۶ – راهاندازی شدند که دیگر اعتیاد در آنها جرم نبود اما همه معتادان مکلف بودند خودشان را درمان کنند. حالا این بیماری باید درمان شود. شهرداری هم با مراکز بهاران به کمک حل «آسیب» معتادان متجاهر آمد.
طرح جدید ساماندهی معتادان متجاهر اما با طرحهای قبلی فرق دارد، نامش «برنامه جامع سالمسازی محلههای شوش و هرندی» است چرا که تا به حال «برنامهای جامع جهت اصلاح منطقه» نبوده و «دستگاههای دارای قدرت و نفوذ، هماهنگی نداشتند.»
خیلی زود بهزیستی اعلام میکند بیش از ۳ هزار نفر جمع شدهاند. ۹۰ پلاک در محله پلمپ میشود. همه معتادان باید در یک جا متمرکز شوند نقطهای خارج از شهر و شاید دیگر نیازی به کمپهای داخل شهر نباشد. یکی از مراکزی که منتظر معتادان است مهر سروش است. نام سابق آن بازداشتگاه کهریزک بود.
– خوشتون میاد از این پیادهروهای شلوغ؟ که نمیشه با خیال راحت قدم زد و راه رفت؟
تیر ۹۸ خیابان ولیعصر
آقا ولی از وقتی از آبادان به تهران آمده در نقطه نقطه این شهر دستفروشی کرده تا رسیده به خیابان ولیعصر، سر کوچه سرمد. دستفروشهای دیگر این خیابان هم یا قبلا کارهای دیگری داشتند و بیکار شدهاند یا در وضعیت آشفته اشتغال اصلا فرصت اینکه کار دیگری پیدا کنند نداشتند. یکی شان قبلا در همین خیابان مغازه داشت، اوضاع اقتصادی که بهم ریخت مجبور به دستفروشی شد. ۲۶ خرداد خبر میرسد که در خیابان ولیعصر از سه راه جمهوری تا زرتشت دیگر کسی اجازه دستفروشی ندارد. دستور شورای تامین استان است. رو به روی تئاتر شهر، در کوچه سرمد کنار هم ایستادهاند تا قصهشان را بگویند. تازه از تجمع جلوی شهرداری ناحیه ۴ منطقه ۱۱ برگشتهاند. آنجا آقاولی داد زده «من بچه آبادانم خرمشهر رو پس گرفتم، سرمد هم پس میگیرم.» اما نصیبشان وعده و وعید است. آنها از نگاه مسئولان مصداق «سد معبر» هستند.
تئاتر شهر نظارهگر است، اینبار کسانی پیش چشماش نمایشی اجرا میکنند و او به تماشا مینشیند. دستفروشان «مشکلاتی»اند که به مشکلات تئاتریها اضافه شدهاند. (مصاحبه شهرام کرمی در سایت هنرگردی) آنها «شکل نامناسبی» به این محدوده میدهند و باعث «ناامنی» میشوند. (ایرج راد سایت هنرگردی) دستفروشها میگویند سختگیریها بعد از تیراندازی در تئاتر شهر بیشتر شد.
۴۰ روز بعد از طرح جمعآوری دستفروشان آنها دیگر از برگشتن به جوار «سرمد» و تقاطع جمهوری تا زرتشت خیابان ولیعصر ناامید شدهاند. زیرِ زمین در زیرگذر چهارراه ولیعصر فروشندهها مثل همیشه سرجایشان جنس میفروشند. روی زمین، دستفروشها رانده شدهاند به جاهایی دور و پرت که مشتری ندارد.
اما مسئله خوش آمدن یا نیامدن ما نیست، این آدمها ساخته همین شهرند و همین ساختارها. حالا شهر و ساختارها زادههایشان را پنهان کنند تا آن شرایط پیشینی که این آدمها را به خیابان آوردهاند، شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی هم با این آدمها پنهان شوند.هیچ کدام از پردهها تمام نشده
نویسندهای هر سه سوژه را پرداخته و کارگردانی هر سه را دارد به اجرا میبرد. هیچ کدام از پردهها هنوز تمام نشدهاند اما دارند همدیگر را کامل میکنند. نمایشی اپیزودیک که نمیشود نامی بر آن گذاشت. «آنچه خواننده و شنونده در آغاز از آنها میفهمد اغلب همان نیست که گوینده و نویسنده اراده کرده است.» این واژهها هیچکدام واقعیت را نشان نمیدهند: ساماندهی، مناسبسازی، حمایتهای اجتماعی، هماهنگی بین نهادها. تمامی آنها یک چیزند: بعضیها نباید در این شهر باشند چون ظاهر شهر را نامناسب جلوه میدهند، آن چیزی را که در زیر پنهان است رو میکنند، آنها واقعیتاند و واقعیت نباید آشکار شود. آنها نامی ندارند، بلکه یک دستهاند: کودکان کار، معتادان متجاهر، دستفروشها و برای همهشان یک جور تصمیمگیری میشود و میشود زندگیشان را نادیده گرفت. آنها نباید خاطر شهروندان اتومبیلسوار، هنرمندان تئاتر و بازاریها را مکدر کنند. چون هیچکس خوشش نمیآید کودکی در چهارراه جلوی اتومبیلش را بگیرد، مسیر رفت و آمدش را منحرف کند و یا محیط کسب و کارش را نامناسب جلوه دهد. پس میروند به نقاط دور و پرت شهر. بعضیها حتی باید برگردند به جایی که از آن آمدهاند: شهرها و استانهای دیگر. معاون سیاسی فرماندار در مصاحبه گفته بود بعضی از کودکان کار از دهشان میآیند و میبینند اینجا پول خوب گیر میآید و هم محلیهایشان را هم خبر میکنند.
آخرین خبرها درباره جمعآوری کودکان کار میگویند حتی دورتر از این هم ممکن است. از قول یکی از مسئولان بهزیستی گفته شد ۵۰ کودک رد مرز خواهند شد. بهزیستی، استانداری و اداره اتباع این خبر را تکذیب کردند اما خبرهای غیررسمی میگویند در سالهای قبل رد مرز کودکان اتفاق افتاده بود.
اما مسئله خوش آمدن یا نیامدن ما نیست، این آدمها ساخته همین شهرند و همین ساختارها. حالا شهر و ساختارها زادههایشان را پنهان کنند تا آن شرایط پیشینی که این آدمها را به خیابان آوردهاند، شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی هم با این آدمها پنهان شوند. در دو طرح کودکان کار و دستفروشها فرمانداری و استانداری دخیلاند. طرح معتادان متجاهر امنیتیتر است.
یکی از مدیران شهری در مصاحبهای درباره شرایط دستفروشان میگوید «به دنبال ساماندهی آنها هستیم» و تاکید میکند: «ساماندهی اسم رمزی برای حذف کردن آنها نیست.» آنها هم از بیرمق شدن عنوانها آگاهند. برای همین «سالمسازی»، «حمایتهای اجتماعی» و «ساماندهی» به جای «جمعآوری» استفاده میشود. جمعآوری وقتی درباره آدمها به کار رود کلمه مناسبی نیست، اما زشتی چیزی را که به نمایش گذاشته شده، خوب نشان میدهد.