نژاد، بردهداری و لغو آن در ایران
در سال ۱۳۰۷ خرید و فروش برده در ایران منع و بردهداری لغو شد. بر خلاف تصور عمومی، بردهداری در ایران پیشینه تاریخی دارد؛ پیشینهای که به فراموشی سپرده شده و عمدتا انکار میشود. گویی با فراموشی دستهجمعی، خود نهاد بردهداری نیز از تاریخ ایران حذف میشود. بیتا بقولیزاده در این مصاحبه رادیویی از روند منع خرید و فروش برده در ایران و نهایتا لغو بردهداری میگوید و چگونگی حذف این نهاد خشونتآمیز از خاطره جمعی ایرانیان را بررسی میکند.
از نهادها و ساختارهای بردهداری در ایران شروع کنیم. فکر میکنم هر کسی بقایای تخت جمشید و دیگر آثار باستانی ایران را دیده باشد میداند که این نهادها از دوران باستان وجود داشتهاند. تو به چه دورهای از بردهداری میپردازی؟
من به اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم نگاه میکنم. در حقیقت، از سال ۱۲۲۷ (۱۸۴۸ میلادی)، منع تجارت برده آغاز شد و لغو نهاد بردهداری در کلیت آن در سال ۱۳۰۷ (۱۹۲۸ میلادی) اتفاق افتاد.
گفتی منع خرید و فروش برده در سال ۱۲۲۷ (۱۸۴۸ میلادی) صورت گرفت. آیا این یک تصمیم داخلی بود یا به مقوله دیگری، مثلا افزایش نظارت بریتانیا بر آبهای اقیانوس هند مربوط بود؟
خب، این سوال کمی پیچیده است. اگر کمی به عقب برگردیم، در قرن نوزدهم، ایران به واقع در تقاطع سه مرکز اصلی خرید و فروش برده قرار داشت ؛ تجارت برده قفقاز در شمال، تجارت برده آسیای مرکزی در شمال، و تجارت برده شرق آفریقا که از جنوب از طریق خلیج فارس یا راههای زمینی از سمت عربستان به ایران راه مییافت.
در متون پژوهشی این برداشت وجود دارد که خرید و فروش برده در شمال با قدرتمندتر شدن روسیه، با قرارداد ترکمانچای در سال ۱۲۰۶ و با حضور پررنگتر روسیه در منطقه قفقاز، کم کم رنگ باختند. وقتی این اتفاق افتاد، شمار بردههای «سفید» در ایران واقعا کم شد، و به همین دلیل تقاضا برای بردههای آفریقای شرقی افزایش یافت. وقتی میگویم آفریقای شرقی، منظورم بردههای اتیوپیایی یا اریتریایی است، اما این برچسبها از نظر زمانی دقیق و کافی نیستند- بهتر است آنها را اهل حبشه بخوانیم.
در قرن نوزدهم، ایران به واقع در تقاطع سه مرکز اصلی خرید و فروش برده قرار داشت ؛ تجارت برده قفقاز در شمال، تجارت برده آسیای مرکزی در شمال، و تجارت برده شرق آفریقا.
در سال ۱۲۲۷ فشار فزایندهای بر دولت ایران وجود داشت که تجارت برده را ملغی کند و در واقع، صحبت از تجارت برده در جنوب بود. همان سال، شاه ایران حکم منع تجارت برده را امضا میکند و سه روز بعد از آن میمیرد.
-عجب-
بنابراین، اجرای این حکم برای هیچکس مهم نبود چون در هر صورت این انگلیسیها بودند که میخواستند ایرانیان تجارت برده را لغو کنند اما آن کسی هم که حکمش را صادر کرد مرده بود.
در سال ۱۲۳۱ (۱۸۵۲ میلادی)، انگلیسیها بازگشتند و به ایرانیان یادآوری کردند که آنها قبول کرده بودند تجارت برده را منع کنند. از این پس تلاشهای بیشتری از طرف دولت در جهت منع تجارت برده قابل رویت است. نامههایی از نخستوزیر آن زمان، امیر کبیر، وجود دارد که به شیخهای جنوب میگوید: «لطفا دیگر آن سیاهها را به سواحل ما نیاورید.» گویی از پیش درکی از نظام بردهداری مبتنی بر نژاد وجود داشته و اکنون عدهای میخواهند آن را از بین ببرند.
اما در اصل صحبت صرفا از خرید و فروش برده است. فکر میکنم ناصرالدین شاه از هفت روحانی پرسید «آیا داشتن برده مجاز است؟» و جواب همه آنها این بود که مجاز نیست. انگار بحث مذهبی در نکوهش بردهداری در کار بود، ولی نه در مقیاس وسیع. اشراف، دربار، تاجران ثروتمند، همه یا برده داشتند یا سعی میکردند برده داشته باشند. بنابراین، مهم است که بپرسیم در این لحظه از تاریخ برده داشتن به چه معنا بود؟ بردهداری چه شکلی داشت؟
نامههایی از نخستوزیر آن زمان، امیر کبیر، وجود دارد که به شیخهای جنوب میگوید: «لطفا دیگر آن سیاهها را به سواحل ما نیاورید.» گویی از پیش درکی از نظام بردهداری مبتنی بر نژاد وجود داشته و اکنون عدهای میخواهند آن را از بین ببرند.
در گذشته، وقتی افراد میخواستند بردهداری را در ایران توضیح دهند حرفهایی میزدند مثل «ایران برده خانگی داشته، کارشان سخت نبوده، شرایط بدی نداشتند، شلاق نمیخوردند.» گویا میخواهند علیه بردهداری زراعی مدل آمریکایی موضعگیری کنند. این پژوهشگران نمیخواهند نهاد بردهداری در ایران به بردهداری زراعی در آمریکا گره بخورد. این رویکرد به کار من اصلا کمک نمیکند.
بردهداری در کنه خود، نهادی خشونتآمیز است. نهادی دردآور و شوکهکننده است. فکر میکنم وقتی افراد میخواهند آن را توضیح دهند در دام «دیدی گفتم، آنقدرها هم بد نیست» میافتند و این چیزی است که من میخواهم از آن فاصله بگیرم.
ولی در هر صورت، برای اینکه تصویر دقیقتری داشته باشید، در ایران مزارعی که بردهها روی آن کار کنند کم بود. کسانی که به عنوان برده به ایران آورده میشدند بیشتر زن بودند، برخی خواجه بودند، و عدهای مرد. بعضیها وظایف آنها را کار خانگی توصیف میکنند و بعضیها میگویند که بردهداری در ایران مقوله جنسیتی بوده است و زنان از نظر جنسی در موقعیت شکنندهای قرار داشتند. خلاصه همه آنچه وقتی به بردهداری فکر میکنید در ذهن متبادر میشود در مورد بردهداری در ایران صادق است. بنابراین لازم نیست که به مزرعه پنبه فکر کنید تا متوجه شوید که آنها در اختیار اربابشان بودهاند. بردهداری زراعی نباید معیار تشخیص بردهداری باشد.
گفتی تجارت برده قفقاز و آسیای مرکزی کم کم ناپدید شد و تجارت برده آفریقای شرقی نیز گرچه ضرورتا منع یا لغو نشد اما در گفتمان رسمی نکوهش میشد. از آن پس، چه جمعیتی بردهها را تشکیل میدادند؟ آیا اکثرشان اهل حبشه بودند یا هنوز تعدادی از بردههای اهل قفقاز یا آسیای مرکزی نیز وجود داشتند؟
هنوز تعدادی برده «سفید» وارد میشدند؛ بردههای چرکس (Circassian) که قفقازی بودند. بردهداری آسیای مرکزی نیز از راه قاچاق ادامه داشت. بردهداری کاملا ناپدید نشد، همچنان حضور داشت.
در گذشته، وقتی افراد میخواستند بردهداری را در ایران توضیح دهند حرفهایی میزدند مثل «ایران برده خانگی داشته، کارشان سخت نبوده، شرایط بدی نداشتند، شلاق نمیخوردند.» گویا میخواهند علیه بردهداری زراعی مدل آمریکایی موضعگیری کنند.
اما اتفاقی که میافتد این است که حضور سیاهان، بردههای حبشه، نماد بردهداری ایران میشود. اواخر قرن نوزدهم، بردهداری با نژاد عجین شده و سیاهانند که بردهاند. پیشتر گفتم که به بنادر نامههایی فرستاده میشد مبنی بر اینکه «آن سیاهان را نیاورید.» این در حالیست که تاجران آفریقایی به عنوان تاجران آزاد و مردان آزاد، در ایران حضور داشتند. از قرنها پیش، در تاریخ ایران با ساحل سواهیلی تبادل زیادی انجام شده است اما در اواخر قرن نوزدهم گویی این تصور وجود داشته که افراد با رنگ پوست تیرهتر احتمالا برده بودند.
و ادبیاتی برای توصیف آنها وجود داشت.
گفتی بین بردهداری و تجارت آفریقای شرقی که از راه بنادر خلیج فارس انجام میشد، ارتباطی وجود داشت، آیا بردهها در این منطقه وجود داشتند؟ یا در تمام کشور پخش بودند؟
در مراکز شهری کل کشور پخش بودند. مثلا در تهران، اصفهان و سواحل جنوبی. احتمالا در مشهد که خانوادههای تجار بزرگ زندگی میکردند هم بودهاند. آنها فقط از شهرهای بندری نمیآمدند. وقتی که انگلیسیها در سالهای ۱۸۷۰ نظارت بر بنادر را شروع کردند، تجارت برده به راههای زمینی انتقال یافت. مثلا به این صورت که یک تاجر ثروتمند یک روز از خواب پا میشده، تصمیم میگرفته باید حج واجب را ادا کند، حج را ادا میکرده، به بازار بردهفروشان در مکه میرفته، یک برده میخریده و به ایران بازمیگشته است و اینگونه شان و منزلت اجتماعی کسب میکرده است.
بنابراین تجارت برده در ایران مانند گذشته انجام نمیشد، چون دیگر مثل قبل، کسی با کشتی نمیتوانست برده بیاورد مگر اینکه به شکل زیرزمینی تجارت میکردند.
خرید و فروش برده به طور قطع به شهرهای بندری محدود نبوده است. کاری بوده که در تمام کشور انجام میشده و واضح است که هر چه به شمال نزدیکتر میشوی قاچاق زنان آسیای مرکزی یا چرکس آسانتر بوده است.
من هیچ سندی دال بر اینکه در این دوره خرید و فروش برده کجا میشده پیدا نکردم و تصورم این است که در این زمان در خانههای شخصی فروخته میشدند. اما به طور قطع به شهرهای بندری محدود نبوده است. کاری بوده که در تمام کشور انجام میشده و واضح است که هر چه به شمال نزدیکتر میشوی قاچاق زنان آسیای مرکزی یا چرکس آسانتر بوده است.
گفتی که در سال ۱۳۰۷ بردهداری لغو شد. انگیزه لغو چه بوده است؟ آیا جنبش مردمی در کار بوده یا فرمان شاه؟ در این زمان رضا شاه حکمرانی میکرده است.
این خیلی سوال جالبی است و من هم خیلی درگیرش هستم. اگر بخواهیم از نظر قانونگذاری نگاه کنیم، طرح شاه بود که به مجلس ارائه شد. چون این طرح از طرف رضا شاه یا یکی از وزرای او ارائه شد باید مجلس به سرعت به آن رسیدگی میکرد. بحث مجلس این بود که: «آیا میخواهیم بردهداری را لغو کنیم؟ آیا نمیخواهیم بردهداری را لغو کنیم؟ رابطه اسلام و بردهداری چیست؟ اصلا ما چرا برده داریم؟» و چند بار این جمله مطرح میشود که ما واقعا برده نداریم، عربها هستند که برده دارند و این قانون به آن معدود تجار مرزی هم که اینکار را میکنند اجازه نمیدهد دیگر برده وارد کنند.
این طور به نظر میرسد که مردم میدانستند که در پیشرفتهترین و مدرنترین کشورها بردهداری لغو شده بود و انگار برایشان وجود بردهداری شرمآور است. مشکلشان این بود که «کشورهای دیگر راجع به ما چه فکری میکنند.»
پس همینجا نیز، در مجلس، آنها ایرانیان را از هر آنچه که مربوط به بردهداری است مبرا میدانند. دو جناح وجود داشت. یک گروه میگفت: «الان لازم نیست بردهداری را لغو کنیم چون واقعا چنین چیزی در کشور ما وجود ندارد. و وقتی هم که وجود دارد به دست خارجیان انجام میشود. و حتی وقتی به دست خارجیان انجام میشود نهاد مثبتی است به این دلیل که مردم وحشی و جنگلی را متمدن میکند.» در اینجا نیز ادبیات متمدن کردن که در ادبیات بردهداری رایج است و مشابه نمونه آمریکایی بردهداری است دیده میشود.
جناح دیگر حتی استدلال خیلی قوی ندارد. میگوید ما باید این کار را انجام بدهیم چون ما کشور مدرنی هستیم و میخواهیم مدرنتر باشیم. و بعد رای میگیرند و تصویب میشود که البته باید هم تصویب میشد چون شاه میخواست که اجرا شود.
جالب است که لغو بردهداری با دورهای که به مدرن شناختهشدن تمایل داشت همپوشانی دارد. از منابعی که نگاه کردم این طور به نظر میرسد که مردم میدانستند که در پیشرفتهترین و مدرنترین کشورها بردهداری لغو شده بود و انگار برایشان وجود بردهداری شرمآور است. مشکلشان این بود که «کشورهای دیگر راجع به ما چه فکری میکنند.» در این دوره ایران در حال پیوستن به کنوانسیون ژنو و جامعه ملل بود. بردهداری قابل قبول نبود. انگار مردم میخواستند زمان را جلو بیندازند و به کشورهای دیگر برسند- البته نه به همه دولت-ملتها، که دولت-ملتهای انتخابی اروپایی و آمریکایی- آنهایی که بردهداری را دهههاست لغو کردهاند. انگار که برایشان خیلی شرمآور بوده و دلشان میخواسته کنترلش کنند.
آنچه من متوجه شدم این است که لغو بردهداری در واقع به عنصری از حذف و فراموشی ارادی تبدیل میشود. آسان از آن صحبت نمیشود و بقایای آن پاستوریزه شدند. در سال ۱۳۰۷ لغو شد. ساختمان اصلی دولتی که بردهها را در آنجا میدیدی، حرمسرا است، نه؟ حرمسرا جاییست که شاه زنانش را نگه میدارد چون شاهان قاجار زنان بسیاری داشتند. آنجا زنان قاجار برده و نوکر داشتند و درست قبل از لغو بردهداری رضا شاه حرمسرا را تخریب کرد. بعد از این، دیگر نمیتوانی ببینی بردهها کجا میخوابیدند و آنجا چه خبر بود. بعضیها میگویند که تخریب حرمسرا به دلیل مدرنازیسیون زنان بود؛ چند همسری نباید در دولت مرکزیت داشته باشد همان طور که بردهداری نباید مرکزیت داشته باشد. و این فراموشی ارادی همچنان تا به امروز ادامه دارد.
در گفتگوی پیش از ضبط به من گفتی که بسیاری در ایران بردهداری را به رسمیت نمیشناسند یا حتی نمیدانند که بخشی از تاریخ کشور بوده است. آیا این میراث همان حذف بقایای مادی نهاد بردهداری در ایران است؟
به نظر من، تنها حذف مادی نبود بلکه حذف تاریخ بردهداری از اذهان نیز اتفاق افتاد. یک مثال جالب حاجی فیروز است.
لغو بردهداری در واقع به عنصری از حذف و فراموشی ارادی تبدیل میشود. آسان از آن صحبت نمیشود و بقایای آن پاستوریزه شدند. در سال ۱۳۰۷ لغو شد. تنها حذف مادی نبود بلکه حذف تاریخ بردهداری از اذهان نیز اتفاق افتاد. یک مثال جالب حاجی فیروز است.
برای هر کس که با سنت سال نوی ایرانی آشنایی دارد، سه چیز آشناست؛ یک، سال نوی ایرانی روز اول بهار شروع میشود؛ آغاز بهار است. دوم پریدن ایرانیان از روی آتش است، آخرین سهشنبه سال. و سوم فیگور سیاه شدهای است که پدیدار میشود. شعری که میخواند این است؛
ارباب خودم سلام علیکم،
ارباب خودم سر تو بالا کن،
ارباب خودم منو نیگا کن،
ارباب خودم لطفی به ما کن.
ارباب خودم بزبز قندی،
ارباب خودم چرا نمیخندی؟
حاجیفیروز باید لبخند بر لبان اربابش بیاورد. هر کس به این شعر نگاه کند در لحظه میگوید که او ملیجکیست با صورت سیاه. در حالیکه، بعد از لغو بردهداری، نظریههای زیادی در آمده که حاجی فیروز یک شخصیت زرتشتی است، و چون آتش برای زرتشتیان مقدس است و آنها در مراسمشان از آتش زیاد استفاده میکنند، دود صورتش را سیاه کرده و برای همین است که او سیاه است.
این استدلال خیلی مضحک است. باید صادق بود، منطق آن خیلی دور از ذهن است. استدلال منطقیتر این است که بگوییم ایران تاریخ بردهداری داشته و اسم بعضی از آنها حاجی فیروز بوده. ناصرالدین شاه، که از سال ۱۸۴۸ تا ۱۸۹۶ حکمروایی کرده، در دربار خواجه سیاهی به اسم حاجی فیروز داشت. عجیب نیست که این شخصیت به تاریخ بردهداری ایران مرتبط باشد.
حاجیفیروز یادآور تاریخ بردهداری در ایران است که در آن یک مرد، مرد دیگری را به حقیرترین روشها سرگرم میکند. این سال ۱۳۴۳ است ولی هر چه از تاریخ لغو دور میشویم نظریههایی مبنی بر زرتشتی بودن سنت حاجی فیروز بیشتر میشود.
در سال ۱۳۴۳، مهدی اخوان ثالث شعری درباره نوروز سرود و در این شعر از پیامآور نوروز میگوید. و در پاورقی این شعر میگوید: «بعضیها ممکن است مبشر نوروز را حاجیفیروز بدانند،» این سال ۱۳۴۳ است و او با جنوب و شمال شرقی ایران آشناست. او سنت حاجی فیروز را «بقایای نفرتانگیز عهد توحش و بردهداری» میداند.(۱)
حاجیفیروز یادآور تاریخ بردهداری در ایران است که در آن یک مرد، مرد دیگری را به حقیرترین روشها سرگرم میکند. این سال ۱۳۴۳ است ولی هر چه از تاریخ لغو دور میشویم نظریههایی مبنی بر زرتشتی بودن سنت حاجی فیروز بیشتر میشود.
اصراری وجود دارد که سنتهای فرهنگی امروز را به ایران باستانی پیش از اسلام، به آیین زرتشت گره بزند و از این طریق به آنها مشروعیت ببخشد. این اصرار محصول ملیگرایی (ناسیونالیسم) است؛ محصول تاکید رضا شاه بر گذشته آریایی است؛ محصول تاکید محمدرضا شاه بر کوروش کبیر است. باور نمیکنید که چند نفر به سراغ من آمدند و گفتند: «ما هیچوقت برده نداشتیم؛ کوروش کبیر همه را آزاد کرد.» انگار ایران باستان بیانگر ایران حقیقی است و این درک آنها را از تاریخ متاخرشان پاک میکند. و من باید با این پاکسازی دست و پنجه نرم کنم.
این نحوه مواجهه با مواجهه ما در آمریکا با تاریخ بردهداری تضاد چشمگیری دارد، اما، مهم است که یادمان باشد بردهداری صرفا یک نهاد آمریکایی نبوده است.
صبر کنید، این پدیده صرفا آمریکایی نبود. اتفاقی که افتاد این بود که جنبش حقوق مدنی آمریکا توجه همگان را به خودش جلب کرد. مبازرات مدنی آمریکا در روزنامههای ایرانی حضور پررنگی داشت. این روزنامهها وقایع آمریکا را پیگیرانه دنبال میکردند. از آنوقت ایرانیها با میراث بردهداری و منازعات نژادی متعاقب آن که واقعیت اجتماعی آمریکا بود آشنا شدند. تعداد بردههای سیاهی که به ایران میبردند بسیار کمتر از تعداد بردههای سیاهی بود که به آمریکا میآوردند، و برای همین مناسبات جمعیتی متفاوتی بر آنها حاکم است. اما آن زمان جنبش حقوق مدنی آمریکا به شدت رسانهای میشود و مردم به آن نگاه میکنند و فکر میکنند: «بردهداری و عواقب آن این شکلی است.»
اصراری وجود دارد که سنتهای فرهنگی امروز را به ایران باستانی پیش از اسلام، به آیین زرتشت گره بزند و از این طریق به آنها مشروعیت ببخشد. این اصرار محصول ملیگرایی (ناسیونالیسم) است؛ محصول تاکید رضا شاه بر گذشته آریایی است؛ محصول تاکید محمدرضا شاه بر کوروش کبیر است.
تا حدی که حتی روی آنچه مردم راجع به کلمه «بردهداری» فکر میکند تاثیر میگذارد. قانون سال ۱۹۲۸ که نهاد بردهداری را لغو کرد، از کلمه بردهداری استفاده میکند. واژه بردهداری از نظر تاریخی هر گونهای از بردهداری را شامل میشده است. امروز اگر با مردم صحبت کنی، میگویند: «ما بردهداری نداشتیم. بردهداری مال آمریکاست.» به این دلیل که امروز مضمون کلمه بردهداری، بردهداری زراعی است، بردهداری وحشتناک اقتصادی. مثال آمریکا داستان بردهداری جهانی را مصادره کرده است. امروز اگر بگویی «برده» یا «بردهداری» مردم به ایالت جورجیا فکر میکنند.
-بر باد رفته-
بر باد رفته! چه مثال خوبی. بر باد رفته خیلی در ایران سر و صدا کرد. فیلمش دوبله شد و به عنوان بهترین فیلم دوبله شده در ایران جایزه برد. رمان بر باد رفته را خیلیها میخواندند. من ایرانی آمریکایی هستم و بسیاری از همنسلان پدر و مادرم عاشق این کتاب بودند.
-به فارسی-
بله به فارسی. کتاب را به فارسی میخواندند. کتابهای زیادی ترجمه شد؛ کلبه عمو تم، ریشههای آلکس هیلی، آتوبیوگرافی مالکوم ایکس. آتوبیوگرافی مالکوم ایکس مدت کوتاهی پس از ترورش در روزنامههای ایران بخش بخش چاپ میشد. این نشان میدهد که سرعت در ترجمه به دلیل این بوده که مخاطب داشته است. این جالب است که آنها دیدگاه جهانی قوی داشتند اما این سوال هم پیش میآید؛ چرا توجه آنها به مثال آمریکایی آنچنان جلب شده که تاریخ بردهداری کشور خود را فراموش کردهاند.
پانوشتها:
۱- اخوان ثالث در پاورقی شعر «عید آمد» در مجموعه شعر ارغنون، مینویسد: «من از دیرباز، حتی در ایام کودکی نیز، همیشه از وضع شکل و اداهای اینگونه مبشران سیاهچهرهٔ نوروزی که در تهران مرسوم است (روی خود را سیاه میکنند و به نام حاجی فیروز حُرارههای بیمزه و لوس و مکرر میخوانند) نفرت داشتهام. گمان نمیکنم که از ابتدا جز در تهران جای دیگری تقلید این بقایای نفرتانگیز عهد توحش و بردهداری مرسوم میبوده باشد، یا من نشنیدهام و البته نفرتم از خود این آدمهای بدبخت و سیاهروزگار نیست، که از گرسنگی و بیچارگی در کسوت بخت خود -سیاهی- میروند.
خیلی مقاله جالبی بود. ولی خب این توضیح لازمه که واقعا برده داری(اگر در کشور ما اسمش را بشود همین گذاشت) خیلی متفاوت بوده.. در برده داری غربی،واقعا مالک برده بوده آمد یعنی حتی اگر بده را میکشته آمد کسی اعتراض نمیکرده. شاید هم این تفاوت در مملکت ما مربوط به دین اسلام و عطوفت دینی است که چنین وقایغی رخ نمیداده…
لازمه اینو بگم که شاید ما در ایران خیلی از واژه برده استفاده نمیکرده ایم. ،،، مثلا کلمه نوکر، ندیمه، کنیزک ، خواجه و از این دست در تاریخ ما رواج بیشتری دارد…
البته باید توجه کنیم که نظام ارباب رعیتی را با برده گیری اشتباه نگیریم.. البته واقعا هم خیلی اوقات جنبه بهره کشی نداشته..یک ارباب یا خان تعدادی رعیت داشته که برای کار میکرده اند و نان ایشان را میدهد تا زندگی کنند. برایشان تصمیم میگرفت که ازدواج کنند یا نکنند و غیره. ولی بالاخره ان فرد برده نبود،خودش قدرت اختیار داشت،منتها اگر خلاف نظر خان عمل میکرد مغضوب و مطرود او میشد و باید برای گذران زندگی و رزق و روزی خودش فکری میکرد که خیلی هم سخت بود. ولی هرچه بود اخبار نبود بلکه سلطه ارباب و ضعف اعتماد به نفسِ رعیت بود که سبب میشود رعیت،رعیت شود.
واقعا برده داری نبود،یکجور نظام ارباب سالاری،مثل پدرسالاری بود… رسانه امروز به افراد این قدرت را داد که بفهمند میدانند خودشان برای همین تصمیم بگیرند و لازم نیست خان تصمیم بگیرد..آگاهی بیشتر،راه و چاه را نشان داد. در گذشته رعیت میترسید چون مستقلاً بلد نبود آب دماغش را هم بالا بکشد. ارباب جون همه کار ها را ردیف میکرد و رعایت لازم نبود فکر کند ،فقط کار میکرد و رزقش فراهم بود
طرف باید تمام کارهاش باب میل اربابش باشه، اینم بردهداری هست دیگه.
در اعلامیه حقوق بشر بین المللی که به کوشش خانم روزولت (دختر رییس جمهور سابق آمریکا) در ۱۹۴۸ به امضاء اکثر کشورهای شرکت کننده در اجلاس مربوطه رسید، ممنوعیت برده داری صراحتا نوشته شده. اما در اعلامیه حقوق بشر اسلامی که در سال ۱۹۹۰ در قاهره تصویب شد، در مورد موضوع برده داری سکوت کرده اند و در این سکوت نشانه هایی هست برای کسانی که تعصب کورشان نکرده
من فکر میکنم برده داری یک سنت خیلی روشن در ایران نبوده اگربود ما در فرهنگ وهنر مان چیزی مبنی بر این داشتیم کشورهای عرب همین الانم ارباب نوکری دارن که برای ما قابل قبول نیست
برده داری در گذشته در ایران و خاورمیانه کاملاً رایج بوده. در دورهی صفویه مکرراً به مناطق مسیحی نشین گرجستان و ارمنستان میتاختند و به بهانه جهاد، مردم رو به بردگی و کنیزی میکشیدند و به دربار میآوردند. عشایر ترک همین کار رو با یونانیهای روم شرقی کردند تا جایی که اصلاً آناتولی از یونانی و ارمنی خالی شد. خیلی قبلتر غزنویها با هندوستان همین کار رو میکردند. تا قرن نوزدهم ترکمنها و ازبکها به خراسان یورش میآوردند و به بهانهی شیعه بودن مردم رو میدزدید و در بازارهای بخارا میفروختند. معروف هست که خود نادرشاه افشار هم در بچگی دزدیده شده و چند سال در بخارا بردگی کرده بود تا فرار کرد. در همین مناطق روستایی بلوچستان ایران، حتی تا بعد از انقلاب ۱۳۵۷ هنوز بردهداری وجود داشته و بردهها خودشون کار کردند و خودشون رو از ارباباشون خریدند هر چند هنوز هم در یک وضعیت طبقاتی و کاستی به عنوان شهروند درجه سه و چهار در اون منطقه دارن زندگی میکنند.
سعید عزیز، خیلی ممنون از نکاتی که گفتید. میشه لطفا یه سری منابعی که این ها درش هست معرفی کنید؟ به نظرم بررسی تاریخ برده های ایرانی میتونه تحلیل دکتر بقولی زاده رو کامل تر کنه.
ضد ایران و ایرانی، دست از جعل تاریخ بردار
این مزخرفات و اراجیف از قبیل آدمخور بودن ایرانیان را از تنبان کدام به اصطلاح محقق یا بهتر بگویم احمق بیسوادی در آوردی؟!!!! خدا ر اشکر که تاریخ تمدن ایران و ایرانی احتیاج به ثابت کردن ندارد…دست از غرض ورزی و جعل تاریخ به نفع ترک و تازی بردار. تو هم برو اون سایت ضد ایرانی که ازش دم میزنی را بگذار دم کوزه آبش را بخور
هرودوت که تاریخ نگار دشمن ایرانیان بود هیچوقت ایرانیان رو برده دار نمیدونه بلکه برعکس ایرانیان رو ازاده و دارای حقوق مدنی بالا
وپیشرفته میدونه و مردمانی بسیار دلیر در ثانی برده داری غلام داری در اعراب و فرهنگ اعراب بود و همچنین گردن زدن در ازای بالاترین جرم چپاول تجاوز در مناقشات همینطور . در هنگام توسعه دین
اسلام خداوند خواستار عوض کردن نوع ابزار قصاص نشده مثل منجنیق و اتاق گاز ولی تغییر بسیار حقوق مدنی رو به اراده گذاشت ولی فرهنگ اعراب اصلاخ نشد و همواره نژاد پرستی رو در خودش داره و نوع حمله سر بریدن غارت و تجاوز کردن و زنده نگه داشتن زنان دختران برای برده داری رو هنوز هر بیست سال یکبار میبینید و بدتر برده داری غلام داری . فرهنگ جایی رو که بهش تجاوز
کردن نابود میکنن و خودشونو مالک میدونن با نقاب مذهب حتی زبان مردمی رو که غیر عرب صحبت میکردن میبریدند درصورتی که این مخالف قانون مذهبشون بوده
باید دید برده داری در چه مقطع تاریخی در ایران صورت گرفته. سلسله های بعد از اسلام از جمله غزنویان، سلجوقیان دوران ملوک الطوایفی ، اق قویونلوها ،قره قویونلوها و قاجار ، همه غیر ایرانی بودند و ایران را سرزمین تسخیر شده خود می دانستند. برده داری عموما در دوران این سلسله ها صورت گرفته فلذا نمی توان اعمال و رفتارشان را به نام ایرانی ثبت کنیم.
این تزی که دادین بر چه سندی متکیه؟ مردم سیاه و تیره بومی ایران بودن، سفیدا بودن که از جاهای دیگه اومدن اینجا
درودبرمیهن پاک وپرمهرم که شادی را نیز در جای جای روزهای سال داشته(بطورمیانگین هر۳روزجشنی برپابوده از همنامی روز و ماه تامهرگان و نوروز که نزدیک۲هفته بوده اندو…)هماره مهر و شادی وامنیت باهمندنگاه کنیدبخویش تابدست آیدکه بیشترین مهربانیهاهنگام شادیست گرچه مهرخودشادی آفرینست والبته امنیت نیزدرحضوراین۲گوهر هستی پایدارست.ملتی که بیشترین جشنهاراداشته نمیتوانسته بامهربیگانه باشد.ازین۳(مهر*شادی وامنیت)یادکردم تابرسم به متنی که با تآسف فراوان بدون توجه به نشانه های حاضر*ایرانیان را برده دار شناخته برده داری بمنزله ی برتردانستن خودبردیگریست تاجاییکه اواز بنیان پست تر دانسته شود ملتی که بابردگی موانست داردآن را در احوال گوناگون خواسته وناخواسته نشان می دهدهرگز بیادوخاطرندارم که بعنوان۱مشهدی که باورود افغانیان بسیار(چندمیلیون تن)نگاه وحالاتی رادیده باشم که این قوم پست تر ازمایند. بیش از۱۳۰۰سال از حمله ی تازیان به میهنمان میگذردوبرخورداین قوم با ایرانیان چنان نامردمانه بوده که هنوز که هنوزست درخاطره تاریخی و در ژن ما نسل بنسل منتقل شده وبما رسیده است(تاریخ نوشته ی زرین کوب حکایت از برخورد داعش وار با ایرانیان بلکه بدتر دارد)وملت ایران بیزار از فرهنگ و رفتار آنانست(درهرکجای ایران که بودم این حس بیزاری را دیدم=بخودبنگریدمتوجه میشوید)پس از ۱۳۰۰واندی سال هنوز این حس با ماست چگونه است که برترانگاری و برده خواهی را نه بیاد داریم و نه حس میکنیم بلکه بیزار از آنیم؟ تاریخ جعل میکنید؟با حس وخاطره ی تاریخی ماچکارمیکنید؟ اگربرده داری آنطورکه یونانیان و رومیان بما نسبت میدادندوهنوزهم میدهنددرست بودچرا در بنای تخت جمشیداز بردگان بهره برداری نمیشد؟الواح گلین که با لطف یزدان بیش از۲هزارسال زیر بستری ازلای ناشی از باران و…محفوظ ماندگواه اینست که همه ی کارکنانیکه دربنای تخت جمشیدکارمیکرده اند بفراخورکار دریافتی داشته اند. سپاه اسکندرگجستک با ربودن و غارت طلاها و آنچه که با ارزش میپنداشتند:تخت جمشیدرا به آتش کشیدند خاکسترپرده های سوخته بروی الواح گلین(که دستورپرداخت بودو درانبارهای خزانه ی آنجابرای پیشینه ی حسابهانگهداشته میشد)ریخت وبا بارشهای آینده وروان شدن سیل دوغابی از گل ولای روی خاکسترها والواح زیرشان قرذارگرفت تا پس از۲هزارو از دل تاریخ بیرون آیند و سند بزر گواری ایرانیان باشند گرچه برخی مانند این نویسنده گویی این اسناد را برنمی تابند!! مایه ی شرم و خجلت قانون و دستور نمیتواند نشانه ها را پاک کند زیرا چنین دیدگاههایی ریشه در پوست و خون داردوباتعصب عجینست چنانکه هنوز هم رفتارهای نژادپرستانه درآمریکاییان دیده میشودبویژه در ایالتهای جنوبی برخلاف همه ی ملتها*ایرانیان هرقدر که بفرهنگ خود و ریشه ها توجه بیشتر نشان دهند(باصطلاح هرچه پان تر شوند)پرمهرتر*ادیب تر*باگذشت تر و در۱وازگان آدم تر میشوندزیرا فرهنگ وادبیات و گذشت و مدارا در ادبیات این ملت نهادینه است.درودبرایرانیان که دلهای بزرگشان جای مهر همه ی آفرینشست=سعدی:عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست ملتی که نخستین اعلامیه ی حقوق برابرهمگانی را داردآنهم بافاصله ی۲۵۰۰سال از دیگران ملتی که نخستین اعلامیه ی حقوق حیوانهارا در۱۰۰۰سال پیش دارد=فردوسی:میازارموری که دانه کشست که اونیزجان داردوجان خوشست.چگونه میتواند با برده داری که ننگ بشرست میانه وپیشینه داشته باشد(البته استثناهست اما شامل ملت بزرگ و نازنین ایران نمیشود درودمیفرستم به پیشینیان پرمهر و ادیب ایران که مایه ی بزرگی ماهستند و درودمیفرستم بفرزندان برومند آن بزرگان که نخواهند گذارد چهره ی ایران آلوده شود.ما از آزمون تاریخ هنگام مغولان با سربلندی و حفظ فرهنگ گذشتیم و بلطف دادار اکنون نیز در آزمون تاریخی جاری چنان میکنیم.سپاس ازآفریدگار مهر و شادی و درود دوباره بر ملتی که مهر و شادی در نهادش قرار دارد.
این قجرها که خودشون اینقدر عقب مونده بودند که باید به بردگی گرفته می شدند! من نمی فهمم این برتری بر اساس رنگ پوست از کجا اومده! که هر کس افراد تیره تر از خودش رو تحقیر می کرده؟! اروپایی خاورمیانه ای رو .خاورمیانه ای افریقایی رو . هنوز هم در ایران پوست روشن تر داشتن امتیاز محسوب میشه
همون قجرها ایران رو از یابو سواری نجات دادند قطار هواپیما برق خیابان ماشین تلفن و خیلی چیزهای دیگر که میبینی و استفاده میکنی مدیون سلسله قاجاری که با روی کار آمدن رضا پالانی و پسر بی غیرتش ایران به عقب برگشت نمیدونی حرف نزن
بی کفایت ترین دوره تاریخ ما قاجار بوده و شرم آورترین مردم ایران در طول تاریخ قجر دوستانی مثل شما بوده و هستند . ما در حال سپری کردن ادامه سلطنت قاجاریم
وات؟ برو ببین جاده و راه اهن و داشنگاه رو کی زده؟
قاجار فقط زن و زمین میداد به بیگانه
اگه تمایل داشته باشید می تونم یک سایتی رو بهتون معرفی می کنم که نفرت عجیبی از تاریخ ایران به خصوص ایران پیش از اسلام و به شکل برجسته دوران هخامنشی داره و مدام در حال کشف اسناد جنایات ایرانیان در طول تاریخ هست! این سایت می تونه براتون کمک بزرگی در کشف تاریکیها و سیاهیهای شرمآور تاریخ ایران باشه!به طور مثال این سایت کشف کرده که ایرانیها اولین آدمخواران طول تاریخ بودن و اصولا هخامنشیان یک قوم آدمخوار بودن!
به هر حال شما به کمک هم می تونید کشف کنید هر شرارتی در هر گوشه ای از دنیا توسط هر قومی انجام گرفته ایرانیها یک نمونه مشابهش رو در کارنامه دارند و به قول شاعر «آنچه خوبان همه دارند ایرانیها تنها دارند!» تا به اهدافتون برسید
فکر کنم اولین بمب اتمی رو هم ایرانیها ازش استفاده کردند نه آمریکاییها. یه خورده بگردید حتما اسناد و مدارکش رو پیدا می کنید. این عمل ضد انسانی فقط از ایرانیها برمی اومد درست مثل برده داری. ما فکر می کردیم ایرانیها هر پستی و جنایت و نژادپرستی در طول تاریخ مرتکب شدند حداقل مانند بعضی اقوام برده دار نبودند که شما ثابت کردید این یکی رو هم بودند. که هیچ نقته روشنی در کارنامه ایرانیان این خبیث ترین قوم تاریخ نیست
به نظر من «ملتی» که نقایص خودش و تاریکیها و سیاهیهای شرمآور تاریخ خودش را بشناسد و بپذیرد گام بزرگی در مسیر پیشرفت و تمدن برداشته است.