از طرح عقیمسازی تا گشت ارشاد؛ مدیریت کدام بدنها مجاز است؟
منطقی که گشت ارشاد و امنیت اخلاقی را توجیه میکند، همان منطقی است که از طرح عقیمسازی زنان کارتنخواب و یا پیشنهاد بازگرداندنشان به شهرستانهای محل تولد دفاع میکند؛ مدیریت بدنها و برنامهریزی برای آنها.
خبر طرح دولت برای عقیمسازی زنان کارتنخواب در سطح شبکههای اجتماعی بازتاب گستردهای پیدا کرد. آنقدر که شهیندخت مولاوردی در صفحه توئیترش برنامه دولت برای اجرای چنین طرحی را تکذیب کرد. در پی انتشار این خبر و واکنشهای اعتراضی متعاقب آن، عدهای توضیح دادند که اجرای چنین طرحی آنقدرها هم بد نیست. بحثهای طولانی در مورد اینکه اجرای چنین طرحی به سلامت این افراد، کاهش کودکان کار، کاهش موارد سقط جنین،اچآیوی / ایدز، فقر، اعتیاد و غیره کمک خواهد کرد در گرفت. چندین روزنامهنگار و فعال و مددکار اجتماعی از طرفداران اجرای این ایده بودند.
عدهای کارشناس، تعدادی مسئول دولتی، جمعی از فعالان موضوع و یا ترکیبی شبیه این در یک یا چندین جلسه نشستهاند و درباره بدن گروهی از زنان برنامهریزی کردهاند.فارغ از اینکه اجرایی شدن چنین طرحی را مفید، کارا، کمهزینه یا مناسب بدانیم یا نه، ماجرا یک بخش کمتر دیده شده دارد. عدهای کارشناس، تعدادی مسئول دولتی، جمعی از فعالان موضوع و یا ترکیبی شبیه این در یک یا چندین جلسه نشستهاند و درباره بدن گروهی از زنان برنامهریزی کردهاند. زنانی که احتمالا در چنین جمعی نه تنها نمایندهای ندارند که هرگز نظرشان هم برای چنین برنامههای پرسیده نخواهد شد. برنامهریزیای ایدئولوژیک که قرار است تعیین کند نسل چه کسانی بهتر است ادامه پیدا کند و نسل چه کسانی نه.
برای فهم این که ماجرا چه قدر دردناک است بیایید یک دستکاری کوچک در عنوان طرح بکنیم؛ «عقیم سازی زنان کارتن خواب». جای زنان کارتن خواب بگذارید زنان بیحجاب حالا عمق فاجعه روشنتر میشود. برنامهریزی برای اعمال قدرت بر تن کسانی که برای گروه در قدرت ناخواسته هستند. این گروه میتواند شامل معتادان، فقرا، گروههای قومی، مخالفان سیاسی و یا حتی کسانی باشد که سبک زندگیشان مورد قبول قدرت نیست.
چند ماه پیش انوشیروان محسنی بندپی، رئیس سازمان بهزیستی کشور از اجرای طرحی خبر داده بود که در آن زنان کارتنخواب شهرستانی به شهرستانهایشان بازگردانده میشوند. در واقع طرحی برای بازگشت اجباری افراد به جایی که پیش از آن از آن مهاجرت کردهاند.
در این طرح هم جای زنان کارتن خواب را با مثلا زنان بدحجاب یا زنان تحصیلکرده عوض کنید. بعد فکر کنید که واکنشتان به چنین طرحی چه خواهد بود.
این روزها بحث راه افتادن دوباره گشتهای امنیت اخلاقی در تهران و شهرهای بزرگ کشور یکی دیگر از مسائل مورد توجه در شبکههای اجتماعی بود. بار دیگر بحثهای مربوط به آزادی پوشش و لزوم عدم مداخله دولت در انتخاب شیوه پوشش در جامعه از سوی بسیاری از سر گرفته شد.
در ماجرای برخورد با بدحجابی هم اتفاق مشابهی رخ داده است. عدهای شامل کارشناس و مدیر و غیره در جلسهای نشستهاند و تصمیم گرفتهاند که برای پوشش و آرایش بخشی از جامعه برنامهریزی ایدئولوژیک کنند. این یکی بر خلاف موارد قبل واکنشهای مخالف اجتماعی به همراه دارد؛ حتی واکنشهایی از سوی بالاترین مقامات کشور.
برنامهای که قرار است تعیین کند چه کسانی قرار است کجا باشند، چگونه زندگی کنند و چگونه در انظار عمومی ظاهر شوند. مدیریت باروری، جابجایی و یا پوشش. اینکه عدهای به فکرشان برسد که میشود گروهی را در جامعه به هر دلیلی با یک طرح مشخص، عقیم کرد همان منطقی است که گشت ارشاد را اداره میکند.در هر سه مورد یک منطق حکم میراند. این که عدهای بنشینند و برای مدیریت بدنهای گروهی از اجتماع برنامهریزی ایدئولوژیک کنند. برنامهای که قرار است تعیین کند چه کسانی قرار است کجا باشند، چگونه زندگی کنند و چگونه در انظار عمومی ظاهر شوند. مدیریت باروری، جابجایی و یا پوشش. اینکه عدهای به فکرشان برسد که میشود گروهی را در جامعه به هر دلیلی با یک طرح مشخص،(ولو هیچ اجباری در آن نباشد) عقیم کرد همان منطقی است که گشت ارشاد را اداره میکند.
همان کسانی که به مدیریت بدنهای زنان طبقه متوسط شهرهای بزرگ معترضند با توجیهات منطقی از مدیریت بدنهای فقیر و معتاد دفاع میکنند. همانها که به بومیگزینی دانشگاهها معترضند در برابر انتقال اجباری زنان کارتنخواب به شهرستانهایشان سکوت میکنند.
گزارشی که اخیرا از کمپ شفق منتشر شد نشان میدهد، این گروه از زنان صاحب بدنهایی مطلقا بینیاز از اجازهاند. کمپ شفق جزو آخرین دستاوردهای «ساماندهی»محور نهادهای رسمی است که نشان میدهد، این زنان به معنای واقعی کلمه آدم حساب نمیشوند. واکنشهای برخی فعالان اجتماعی به ماجرای عقیمسازی نشان میدهد انگار این نگاه فقط در نهادهای رسمی حرف اول را نمیزند.
آیا در نگاهمان به حقوق انسانی و شهروندی برای فقرا، کارتنخوابها، معتادان و مهاجران همین حقوق را قائلیم؟
دولت اکه دولت تدبیر بود باید میدونست با این رویه ای که در پیش گرفته کودکان ما قشر کارگر نیز بعد کلی زحمت وخون دل خوردن جایی وکاری جز کاتون خوابی ندارن پس لطف کنن کاری با اینده مملکت نداشته باشن
خلاصهی متن را در تلگرام خواندم. استدلال کاملا سطحی و برگرفته از فریادهای حقوق بشری است. در حالی که ابدا توجهی به این موضوع که کودکان به دنیا آمده از زنان کارتونخواب عموما فروخته شده و به عنوان کودکان کار به کار گرفته میشوند. اگر مبتلا به ایدز نباشند. در هر صورت آیندهای تباه خواهند داشت و هرروز از اینکه پا به این دنیا گذاشتهاند پشیمان خواهند بود. ضمن اینکه هیچ اجباری برای عقیمشدن آنان نیست و این صرفا یک طرح حمایتی است.
اینکه کودکان این زنان فروخته می شوند یا نمی شوند را باید در سومدیریت کلان شهری مثل تهران دید که اجازه می دهد این باندها و افراد به راحتی کار کنند. اگر بازاری وجود نداشته باشد جنسی هم نیست
بحث اصلی این مقاله بیشتر نگاه از بالا به پایین و شی محور مسولان کشوری است که مردم و انسان ها را به جای اینکه انسان ببیند اشیایی می بینند که می توان هر بلایی سرشان آورد
چقدر بینش عمیقی ندارید!! علت ها هیچ اهمیتی ندارد یا توجه به آن حوصله زیادی می خواهد!؟
برای نوشته تون که از گفتمان biopolitics فوکو استفاده کردید، بهتر بود نامی هم از فوکو برده میشد.