پیام زیرگذر میدان ولیعصر این است که با همراه خودتان بنشینید، نفسی تازه کنید و بروید. پیام، پیام گفتوگو و دیدار و جمعشدن نیست. پیام عبور و رفتن است و دقیقاً برعکس این فضا در محوطه تئاتر شهر وجود دارد. محیطی که برای این همزیستی مساعد است و تنوع فضایی و امکان نشستن سرتاسری از ویژگیهای آن است. حال که در آستانه از دست دادن این فضای عمومی هستیم، چه چیزی جای آن را خواهد گرفت؟ چه چیزی به جای این دریغ به مردم شهر داده میشود؟ چه چیزی غریبگی ما را کمتر خواهد کرد؟
شهرها حواس ما را بیشازحد تحریک میکنند و پر از آدمهای غریبهاند. ولی آیا آدمها برای چنین محیطی ساخته نشدهاند؟ در حالی که کلانشهرنشینان ممکن است آزادیِ اقتصادیِ بیشتری نسبت به شهرستانیها داشته باشند، این آزادی بهایی دارد. بدون وجود شبکههای حمایتی مطلوب در کشور، کلانشهرها به بستر تولید بیماریهای روانی تبدیل میشوند.
اتومبیلها جایگاه ویژهای در زندگی هر شهروندی تسخیر کردهاند و تصور زندگی بدون آنها سخت شده است. اما این وسیله چه تاثیری بر زیست شهری و فردی ما گذاشته است؟ آیا اتومبیل تنها یک وسیله برای جابجایی است؟
چه زمانی به مهاجرت فکر میکنیم؟ عوض کردن جایی که در آن زندگی میکنیم و به آن خو گرفتهایم چه دلیلی میتواند داشته باشد؟ اگر برای طبقه ثروتمند این مهاجرت از داخل کشور به خارج است اما در سوی دیگر گروهی هم هستند که در داخل کشور و از مرکز به حاشیه مهاجرت کردهاند. فشارهای اقتصادی، آلودگیهای زیستمحیطی و بسیاری عوامل دیگر به نظر میرسد موج مهجرات معکوس را شدت بخشیدهاند.