اینترسکشنالیتی و دموکراسی مشارکتی هردو طرحهای آرمانی عدالت اجتماعی هستند. این مقاله در پی بررسی آن است که چگونه بسط بیشتر تحلیلهای پیچیده از قدرت و سیاست میتواند نوری بر بنمایههای مهم اینترسکشنالیتی و دموکراسی مشارکتی بیفکند.
در ادامه مجموعه مصاحبهها درباره چشمانداز آینده و طرح بحث پیرامون «دموکراسی مشارکتی» این بار سراغ یک اقتصاددان دیگر یعنی محمد مالجو رفتیم. نظر وی را درباره سناریوهای احتمالی و شرایط شکلگیری بدیل مترقی جویا شدیم. وی در این گفتگو با تاکید بر توان سوژه تغییر، بحث درباره آینده را به افقی میانمدت «یعنی زمانی که شرایط تکوین فاعلیتهای مترقی شکل گرفته» محدود میکند.
بهرنگ صدیقی معتقد است حرکت به سمت بدیل وضع موجود، بدون پژوهشهایی که ما را به فهم درستی از کلیت فضای اجتماعی ایران برساند دشوار است. او تقدم کنشگری بر پژوهش را محکوم به شکست میداند.
متن حاضر، حاصل گفتگوی مکتوبی است که با پرویز صداقت، اقتصاددان و نویسنده، در ارتباط با چشم انداز و بدیل آینده صورت گرفته است. او با تاکید بر نقش جنبشهای اجتماعی در مقابله با واپسگرایی، از حضور همزمان عناصر دموکراسی نمایندگی به موازات دموکراسی مستقیم دفاع میکند.
بدیل مناسبات نابرابر طبقاتی، جنسیتی و قومیتی موجود چیست؟ این پرسش مرکزی مجموعه دموکراسی مشارکتی است که به تدریج در میدان منتشر خواهد شد. گفتوگوی ما با نسترن موسوی، مترجم و پژوهشگر حوزه زنان، در رابطه با چشماندازی از آینده است که میتواند متضمن آزادی و برابری باشد.
اگر حکومت از آن مردم است چرا خود مردم حکمرانی نکنند؟ این متن ایدههایی درباره آینده پیش روی دموکراسی را بر اساس نظرات هلن لوندمور بررسی میکند.
این در شب نوشته شده. در جنگ تاریکی جانب هیچ کس نیست. در عشق، تاریکی ضامن با هم بودن ماست.
به نظر لِدویت در دورانی که سرمایه داری با سیاستهای نئولیبرال آشکارا به تبعیض و بی عدالتی دامن می زند، الگوی «توسعه جماعت محور» – البته با رعایت اصول و قیدهایی – میتواند فرصتی مناسب برای تغییر فراهم کند. از نظر وی، در سالهای اخیر نهادهای دولتی این الگوی رهاییبخش را مصادره کرده و از رمق انداختهاند. به همین خاطر ضرورت دارد که اين ابزار رهاييبخشی را با ديدی انتقادی بازبينی كرد و به آن جانی تازه داد.
شانتال موف در این یادداشت کوتاه به لحظه حال پوپولیستی اروپا میپردازد. وی، برخلاف تحلیلهای رایج، این لحظه را واجد فرصتی برای نیروهای مترقی میداند.
نئولیبرالیسم چیزی بیش از معادلی صرف برای «فاسد» یا «ابَر سرمایهدار» است؛ ایدئولوژی سیاسی مشخص که نه تنها نوظهورتر از کاپیتالیسم است، که بسیاری از طرفداران کاپیتالیسم با آن مخالفاند.