هدف از این نوشته، طرح بحثی در مورد یکی از جدیترین مسائل روز یعنی بحران پناهجویان به کمک منظومه مفهومی طرح شده توسط ژیژک در کتاب علیه اخاذی مضاعف است.
در مارس 1976 میشل فوکو سربرآوردن منطق جدیدی در حکومتداری را شرح داد که ویژگی جوامع لیبرال غربی بود. او این امر را زیستسیاست نامید. او هشدار داد که توجه زیادی به سلامتی و ثروت یک جمعیت، لازمهاش طرد کردن کسانی است که نسبت به این برنامه حقی ندارند.
«آربات» کمپ پناهجویان سوری در سلیمانیه هفت هزار نفر را در خود جای داده است. پناهجویانی كه در سلیمانیه زندگی میكنند، عموما كردهایی هستند كه از شهر رقه به عراق گریختهاند. كسانی كه اینجا هستند بیشترین سطح خشونت را در میان قربانیان جنگ داخلی سوریه تجربه كردهاند.
آیا دولتهای اروپایی از مهاجران به عنوان نیروهای کار ارزان سود میبرند یا مهاجرت نیروی خودمدار و کنترلناپذیری است که حصارهای مرزی را در هم میشکند و پیش میرود؟
برخورد اروپا با بحران پناهجویان بیش از هر چیز تناقضاتی را درون اروپای متحد آشکار کرده است؛ با سیاست «عقبراندن مهاجران غیرقانونی» از مرزهای اروپا و یا گیر افتادن مهاجران در «اردوگاهها» همراه با جیره ناچیز غذایی و ترس از حملات نژادپرستانه و یا با کنترلهای مرزی که آمار مرگومیر در منطقه مدیترانه را بالا برده است، چگونه میتوان از همدلی و همراهی بشردوستانه اروپایی سخن گفت؟ اوضاع وخیم پناهجویان آنقدر بالا گرفته است که اروپا ناگزیر شعار «مقدم پناهجویان گرامی»را تکرار میکند. اما به نظر میرسد که این لحظهای گذراست که توانایی تغییر ایدئولوژی مسلط بر اروپا را که سبب این بحران شده ندارد. در این وضعیت «نباید انتظار داشته باشیم شوک لحظهای و زودگذر فاجعه و ویرانی به جای ما تصمیم بگیرد و بر وظیفه سیاسی ما سرپوش بگذارد.»
نویسنده در این یادداشت ایده غالب در کشورهای اروپای شرقی درباره پناهجویان را به چالش میکشد و آنچه که در زیر و روی سنگفرشهای زیبای این کشورها جریان دارد، به شکلی دیگرگونه بازگو میکند. در همین راستا به فراموشی اروپاییان اشاره میکند و اینکه چگونه در زمان جنگهای جهانی بیشترین مهاجر را به کشورهای دیگر فرستادند و حالا نژادپرستی در اروپای امروز به شکلهای تازهتری خود را نمایان میکند. اروپایی که ادعای اتحادیه دارد ولی در اینگونه لحظات از قضا مرزها را پررنگتر از پیش میکشد.